کتاب :: نگاهی به سرزمين گوجه هاي سبز نوشته هرتا مولر
نگاهی به سرزمين گوجه هاي سبز نوشته هرتا مولر
24 مهر 1388
ديد و بازديد
مولرخواني
خب اين روزها جو مولرخواني در جهان بالا گرفته است. بلافاصله بعد از برنده شدن نوبل ادبي تمام كتاب هاي «هرتا مولر» در جهان پرفروش شدند. ايران هرچند در اين ميان سهم اندكي دارد و تنها يك كتاب از اين برنده نوبل به فارسي ترجمه شده است اما اين روزها بيشتر وبلاگ ها يا محافل ادبي درباره مولر سخن مي گويند؛ درباره او و كتاب هايش از جمله «سرزمين گوجه هاي سبز». دوازدهمين برنده نوبل ادبي بلافاصله نيز خاطرات خود از دوران «چائوشسكو» را براي گاردين تعريف كرده و اين روزنامه معتبر آن را منتشر كرده است. او گفته است در زمان بازجويي ها حتي به كارهايي كه نكرده است هم متهم شده است. همچنين سه سال در كارخانه تراكتورسازي به عنوان مترجم كار مي كرده است. او گفته است؛ «هر سفر من به روماني مانند سفري به زمان ديگر است؛ زماني كه من هرگز نمي دانستم كدام واقعه تداوم زندگي است و كدام پايان آن.»اما كتاب «سرزمين گوجه هاي سبز» را براي دومين بار نشر مازيار در سال 86 با ترجمه «غلامحسين ميرزاصالح» منتشر كرده است. اين كتاب بازگوكننده روابط يك عده از دانشجويان است با دستگاه مخفي و فشاري كه بر آنها است. لولا دختري ساده از جنوب روماني است كه براي خواندن روسي به دانشگاه آمده است. او و سه دوستش مدام مي ترسند. كتاب هايشان را مخفي مي كنند و شعرهايشان را. يك روايت سياسي و شاعرانه. «ما همه برگ داريم. وقتي برگ ها پژمرده مي شوند، ديگر آدم بزرگ
نمي شود، چون ايام كودكي سپري شده است. وقتي پير و چروكيده مي شويم، برگ ها رشد واژگونه مي كنند چون عشق رخت بربسته است.»روي جلد كتاب دو چشم سياه وحشت زده از پشت ميله ها با لب هايي خاموش به شما مي نگرد؛ «بغض گلوي همه را گرفته بود، اما چون اجازه نداشتند گريه كنند به جاي آن همگي دست مفصلي زدند. هيچ كس جرات نكرد به عنوان اولين نفر دست بزند.»
اين جمله ها جزء برترين و مهم ترين جملات كتاب است كه تكليف ما را براي خواندن آن مشخص مي كند. «آيا كسي تا به حال پدر خود را انتخاب كرده است؟ هيچ كس از من نپرسيد كه در كدام خانه،
در كجا، پشت كدام ميز، در كدام تخت خواب و در كدام مملكت دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم يا چه كسي را از سر ترس دوست داشته باشم.»
«بچه هاي مدرسه نمي توانند حتي در مورد چيزي كه به آن مي بالند، جمله يي بدون واژه مجبور بودن بيان كنند. آنها مي گويند؛ مادرم مجبور بود كفش جديدي براي من بخرد. خود من همين كار را مي كنم. مثلاً من مجبورم هر شب از خودم بپرسم كه آيا فردايي خواهد بود؟»
نمايشي براساس اين كتاب نيز در اواخر دوران اصلاحات در تئاترشهر روي صحنه رفته بود.
هرچند هنوز اقتباس سينمايي از آثار مولر نشده است اما نزديك ترين فيلم به حال و هواي داستان هاي او فيلم چهار ماه و سه هفته و دو روز برنده جايزه كن سال 2007 است. روايت زندگي دختري در روماني با آن فضاي ديكتاتوري.