25 ارديبهشت 1388
كتاب « چيستي هنر» اثر نايجل واربرتن به ترجمه خانم مهتاب كلانتري در اواخر سال گذشته به همت نشر ني در دست علاقهمندان قرار گرفته است. اين كتاب 159 صفحه و 5 فصل دارد. مسأله چيستي هنر هم در عرصه زيباشناسي و هم در اثر هنري قرن بيستم بسيار حائز اهميت است.
امكانات فلسفه براي سخن گفتن از چيستي هنر بيش از امكانات يك اثر تجسمي است و از آنجا كه اين كتاب اثري فلسفي است، نبايد مانند نمايشگاهي در يك گالري به پايان برسد.
فلسفه به ارائه موارد مستدل ميپردازد و از طريق آنها نتيجه ميگيرد و اين طور كه به نظر ميرسد چيستي هنر بيشتر شايسته واكنش فلسفي است تا هنري.
يكي از دستاوردهاي مطالعه فلسفه آگاهي از اين نكته است كه به پرسشهايي كه به نظر ساده ميآيند، نميتوان بسادگي پاسخ داد. با توجه به اين مسأله كه مشكل ميتوان درباره هنر چيزي گفت كه هم مطلق باشد و هم حقيقي. نويسنده در كتاب مذكور به بررسي چند تلاش مهم فلسفي براي پاسخ به مسأله هنر در قرن بيستم پرداخته است.
نويسنده در فصل نخستين كتاب، تحت عنوان فرم معنادار به بررسي عقيده كلايوبل، فرماليست درباره هنر آغاز ميكند. به عقيده او همه هنرها در همه دورهها يك ويژگي مشترك دارند و آن فرم معنادار است. اين مبحث شورانگيز كه در كتاب مطرح ميشود، اين واقعيت را كه هدف اصلي كتاب براي جدي گرفتن نقاشيهاي پل سزان است پنهان نميكند.
هنر درباره زندگي نيست؛ حتي وقتي ظاهرا اينطور است. تنها شناختي كه بيننده به آن نياز دارد حسي از فرم و رنگ و فضاي سهبعدي است. با توجه به همين بخش از كتاب ميتوان گفت كه آن، حاوي نظريهاي درباره چيستي هنرهاي تجسمي و شيوهاي براي نگريستن به آثار نقاشي است.
عنوان فصل دوم كتاب «بيان احساس» است. آر.جي. كالينگوود، اعتقاد داشت كه هسته مشترك هنرها فرم غريب آنها در بيان احساسات است، بدينمعنا كه وضوح بخشيدن به چيزي كه به صورت احساسي مبهم آغاز ميشود.
به عقيده كالينگ، نظريه تكنيكي هنر كه او با آن مخالف است، تمايزي ميان هنر و صنعت قائل نيست. در اين نظريه هنر صرفا نوعي ديگر از صنعت محسوب ميشود و در نتيجه وظيفه هنرمند تبديل ماده خام به چيزي است كه تأثير كاملا مشخصي ايجاد خواهد كرد.
فصل سوم «شباهتهاي خانوادگي» نام دارد و اين استدلال را بررسي ميكند كه دليل مقاومت هنر در برابر هرگونه تعريفي اين بوده است كه هنر اساسا از آن مفاهيمي نيست كه بتوان برحسب ويژگي مشترك تعريفش كرد.
طرفداران اين ديدگاه با كمك گرفتن از دريافتهاي ويتگنشتاين درخصوص ماهيت زبان، ميگويند كه هنر يكي از مصاديق «شباهت خانوادگي» به شمار ميرود.
در فصل چهارم كتاب با عنوان«بسترهاي نهادي» به بررسي يكي از مهمترين نظريههاي هنري اخير، يعني نظريه نهادي پرداخته شده و اين خود به بحث پيرامون پيامد اين نظريه ميانجامد كه ناشيانه به «تعريف تاريخي هنر» معروف شده است.
نويسنده در فصل پاياني كتاب، فرضيه خود را درباره چيستي هنر مطرح كرده و با مقايسه دو عكس، به شرح فرضيه خود پرداخته است.
به عقيده وي، معقولترين فرضيه اين است كه هنر را نه در سطح نمايش داده شده ميتوان تعريف كرد و نه در سطح رابطهاي نمايش داده نشده.
نويسنده بر اين باور است كه آنچه براي ما اهميت دارد، مسائلي است كه به آثار هنري واقعي ميپردازد و تمام فايده طرح موضوع چيستي هنر در اين است كه از جانب افراد علاقهمند به انديشه هنري مطرح ميشود.
به طور كلي ميتوان گفت اين كتاب براي تمام كساني كه به چيستي هنر علاقهمند هستند مناسب است و براي مطالعه اين كتاب هيچ نيازي به آگاهي از دانش فلسفي نيست و تنها اندكي آشنايي با هنر كفايت ميكند.
اين كتاب شامل نقاشيها، طراحيها، تصاوير چاپي، مجسمهها و عكسهاي زيبايي است كه علاقهمندان به هنرهاي تجسمي ميتوانند از آن بهرهمند شوند.
جام جم آنلاین / مريم لبافزادي
|