28اسفند 1387
زلزله در بازار كتاب
سال 1387 براي اهالي ادبيات سال خوبي بود، در اين سال اتفاقهايي هم رخ داد كه البته به اندازه پرفروش شدن بعضي از آثار ادبي مهم نبود. اين پرفروش شدن هرچند مخالفان و موافقان خودش را داشت، اما به هر حال باعث شد تا تيراژ تاسفآور كتاب در ايران تغيير بكند و كتابهايي كه معمولا يك چاپ ميخوردند و 2 هزار نسخه هم منتشر ميشدند، اين بار به چاپ چندم رسيدندحتي كتاب «دا» كه در برگيرنده زندگينامه يك آزاده بود هم حسابي پرفروش شد.
حالا اگر عينك بدبيني را از روي چشمهايمان برداريم ميبينيم كه اين اتفاق اصلا اتفاق بدي نيست، حتي اگر ما جزو آن دسته از آدمهايي باشيم كه از خواندن اين كتابها لذت نبردهايم. مهم اين است كه برخي از آثار داستاني سال 1387 توانستند شور و شوقي را در بازار كتاب به وجود بياورند.
شوك اول؛ ها كردن: سال 1386 هنوز به پايان نرسيده بود كه سر و كله مجموعه داستان«هاكردن» نوشته پيمان هوشمندزاده در كتابفروشيها پيدا شد.
اين مجموعه از چند داستان پيوسته تشكيل شده بود كه بلندترين داستان اين مجموعه همان داستاني بود كه نامش آمده بود و نشسته بود روي جلد كتاب «ها كردن.»
كمتر كسي فكر ميكرد كه يك مجموعه داستان از نويسندهاي كه عكاس است بتواند در مدت كوتاهي اين طور مورد استقبال قرا بگيرد و مخاطب پيدا كند. خصوصا آن كه هوشمندزاده اصلا اهل نوشابه باز كردن براي خودش و تبليغ اثرش به هر شيوهاي هم نبود.
در روزهاي بهاري سال 1387 نيز خبرسازي و فروش بالايها كردن ادامه داشت تا اين كه رفته رفته كتابهاي ديگري هم به اين قافله پيوستند. كتابهايي كه هر كدام توانستند براي خودشان حسابي مخاطب پيدا كنند و نام نويسندههايشان را بر سر زبانها بيندازند.
شوك دوم؛ كافه پيانو: تا قبل از انتشار رمان كافه پيانو خيلي از اهالي ادبيات داستاني فرهاد جعفري را ميشناختند، اما حالا بخش عمدهاي از همين جماعت رمان او را خواندهاند.
البته از همان زماني كه كافه پيانو قدمهاي اول را در جاده پرفروشي برداشت تا همين امروز كه آبها از آسياب افتادهاند، رمان كافه پيانو با دو رويكرد غالب در بين مخاطبان جدي ادبيات داستاني مواجه شده است. يك دسته كاملا موافق اين رمان هستند و از عشاق سينه چاك آن به شمار ميروند و يك دسته هم از همان روز اول اين كتاب به مذاقشان خوش نيامد و به منتقدان سرسخت آن تبديل شدند. با اين حال اما حكايت سومين شوك سال فرق ميكرد.
سومين شوك؛ بيوتن: رضا اميرخاني نويسنده شناخته شدهاي بود كه رمان ارميايش هم از فروش خوبي برخوردار شده بود، اما حكايت آخرين رمانش با ساير آثاري كه تا به حال منتشر كرده بود از زمين تا آسمان متفاوت بود.
همه چيز از نمايشگاه كتاب آغاز شد، از زماني كه رمان بيوتن به نمايشگاه آمد و ظرف مدت كوتاهي چاپ اول آن به پايان رسيد.
تازه همين زمان بود كه اميرخاني مزد سفرش به آمريكا را گرفت. او براي نوشتن اين رمان راهي ينگه دنيا شده بود و يك سالي را از اين ايالت به آن ايالت رفته بود تا بتواند با فضاي زندگي در اين كشور آشنا شود و بعد رمانش را هم بنويسد.
هرچند كارهاي اجرايي كه داشت (مسووليت انجمن قلم در مقطعي) اجازه نميداد كه اميرخاني بتواند مثل گذشته به نوشتن بپردازد، اما جدا شدن او از اين فعاليتها با موفقيتش در بازار نشر گره خورد.
اميرخاني نويسنده جواني است كه علايق گوناگوني دارد، هم دانشآموز و دانشجوي نخبه بوده و هم خلباني ميكند.
داستان نوشتن هم سالهاست كه به حرفه او تبديل شده و طي اين مدت آثار مختلف و متنوعي را نوشته است. واكنشها در مقابل كتاب اميرخاني با واكنشهايي كه در مورد ساير كتابها وجود داشت فرق ميكرد. خيليها اين بار زوم كرده بودند روي اين كه اميرخاني توانسته مجوز چاپ كتاب را از ارشاد بگيرد. آن هم در زمان كوتاهي.
شوك چهارم؛ حافظ به روايت حافظ: هنوز چند ماه از سال 1387 باقي مانده بود كه يكهو مراسم رونمايي كتابي در فرهنگسراي نياوران بر پا شد. خيليها فكر ميكردند اين ديوان اشعار هم مثل ساير ديوان اشعاري است كه طي دهههاي گذشته منتشر شده است، اما اين بار قضيه كاملا فرق ميكرد.
يك محقق كه در رشتهاي غير از ادبيات تحصيل ميكرده به صورت كاملا تصادفي در خارج از كشور به يك نسخه خطي از اشعار حافظ دست پيدا ميكند كه طبق شواهد و قراين موجود همزمان با حيات حافظ كتابت شده است.
اين مجموعه اگرچه در برگيرنده هشتاد و چند غزل از حافظ است، اما در نوع خودش بينظير است. چراكه در همين غزلها اختلافات اساسي با ساير نسخهها دارد و بحث حافظپژوهي را حسابي به چالش ميكشد.
اين اتفاق اگرچه خيلي مهم بود، اما در گرد و غبار ساير مسائل كم شد و نه هيات تحقيق و بررسي براي صحت و سقم كامل اين ماجرا راهي اروپا شد و نه نسخهشناسان و حافظپژوهان سخني در اين باره گفتند و به بررسي آن پرداختند.
اين كتاب هم در قطع پالتويي چاپ شده بود خيلي زود بازار خوبي پيدا كرد.
روزنامه جام جم
رضا اميد وار