-
پرواز خيال در تاريخ
رمان «ديلماج» در هفتمين دوره كتاب سال شهيد غنيپور موفق به كسب جايزه نخست در زمينه ادبيات داستاني شد، اين رمان كه ساختاري تاريخي تخيلي دارد سرگشتگيهاي يك انسان روشنفكر در دوره قاجار را به تصوير كشيده است.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) حميدرضا شاهآبادي در اين اثر شخصيتي خيالي به نام «ميرزايوسفخان مستوفي» ملقب به «ديلماج» خلق كرده كه اگر چه در تاريخ ادبيات داستاني بيسابقه نيست اما ميتوان از آن به عنوان حركتي كم سابقه ياد كرد.
نفوذ در دورانهاي مختلف و ساخت و ساز شخصيتهائي مربوط به يك برهه از تاريخ، ابتكاري است كه بسياري از نويسندگان متقدم ايران به نحو شايستهاي آن را مورد استفاده قرار دادهاند و آثاري از خود به يادگار گذاشتهاند كه هم اكنون در حكم شاهكار به آنها نگاه ميشود.
شخصيت «ديلماج» با تصويري كه شاه آبادي ارائه داده نميتواند شخصيتي مخصوص به يك دوران خاص تاريخي باشد بلكه شخصيت متكثري است كه رد پايش را ميتوان در هر زمانهاي يافت.
حميدرضا شاه آبادي در باره رمان خودش ميگويد: زماني كه مردم ما با مفاهيم جديد آشنا شدند و روشنفكران جامعه با توجه به شرايط زمانه به مقايسه كشور خود با كشورهاي پيشرفته پرداختند و تلاش كردند اين فاصله را پر كنند شاهد اتفاقات زيادي هستيم كه موجب سرخوردگي آنها ميشود و بسياري از آنها در مسيري قرار ميگيرند كه با هدف اوليهشان در تضاد و تناقض است و «ديلماج» حديث روشنفكري آن عصر است، روشنفكري كه با عشق آزادي و ترقي ايران شروع ميكند و در جريان تحولات در مسيري ديگر قرار ميگيرد.
به تعبيري ديگر ميتوان گفت كه شخصيت ديلماج شخصيتي محكوم در محيط است و قصد دارد كه به شيوه روشنفكري تمام دورانهاي گذشته، يك شبه ره صد ساله برود و از پس رفع همه نارسائيها برآيد.
مهدي يزدانيخرم نويسنده و روزنامهنگار در باره اين اثر ميگويد: حميد رضا شاه آبادي در رمان «ديلماج» شيوه داستان تاريخي را به عنوان مفهوم كاذب پيرامون انسان خود به كار ميگيرد. اين مفهوم كاذب در عين حضور مستمرش با شكل روائي غير اسنادي رو به رو شده و در نهايت شخصيتي را درك ميكنيم كه در يك پروسه طولاني از هيات بيجان و قاب عكسياش خارج شده و تبديل به يك قهرمان و ابژه داستاني ميشود. او در عين حال شيوه گزارشي خود را تا پايان حفظ ميكند اما اين ترفند باعث ميشود تا شكل مرموز اين شخصيت به دليل تعدد روايتهاي مختلف در باره او دو چندان شود و چنين حالتي موجب ميشود تا مخاطب سوالهاي خود پيرامون «چيستي» اين قهرمان را فراموش كند و در ميان روايتها، اطلاعات و سندهاي مختلف در جستوجوي پرتره واقعي و آن چيزي باشد كه به «اصل» نزديكتر است.
ساخت و ساز شخصيت «ديلماج» به گونهاي است كه مخاطب در جاهائي از رمان باور ميكند با شخصيتي واقعي از دوران قاجار مواجه است كه اين امر را ميتوان به حساب قدرت شخصيتپردازي نويسنده گذاشت.
شاهآبادي در طول اين رمان به خوبي توانسته است تسلسل ذهني خوانندهاش را حفظ كند و با ايجاد فضائي كاملا ملموس او را با تمام شخصيتها و وقايع داستاني همراه سازد.
حميدرضا شاهآبادي در رشته تاريخ تحصيل كرده و عمده دلمشغوليهايش هم ظاهرا مربوط به رويدادهاي مشروطه است.
معلوم نيست كه نويسنده به چه علت در اين رمان تمام آدمهائي كه ريشه در واقعيت دارند و اقدامات خيالي «ديلماج» را به شكل عملي در دوره مورد نظر انجام دادهاند را فراموش كرده و دست به دامان شخصيتي صد در صد خيالي شده كه هيچ شباهتي به روشنفكران آن زمان ندارد.
رمان «ديلماج» به زعم نويسندهاش مثل هر اثر داستاني ديگر در ابتدا افقي را براي خواننده ترسيم ميكند كه مجموعهاي از پرسشهاست.
متن داستاني همواره مدعي ارائه پاسخي قانع كننده براي پرسشهائي است كه طرح ميكند و پرسش در ساخت رمان «ديلماج» در دو سطح مطرح ميشود، سطح اول علت و معلولي است و بيش از سطح ديگر رمان به آموزههاي كارگاهي داستاننويسي وابسته است و از سوئي ديگر اين سوال را مطرح ميكند كه شخصيت «ديلماج» چگونه دچار استحاله ميشود.
چاپ چهارم رمان «ديلماج» به تازگي توسط نشر افق عرضه شده است.
|