6 اسفند 1387
واگويه تنهايي انسان مدرن
كتاب «مرگ در دوردست» با نام اصلي «مرگ در ايران» نوشته نويسنده سوئيسي آنه ماري شوارتسنباخ است؛ نويسندهاي كه سالهاي زيادي از عمرش را در سفر به كشورهاي مختلف گذرانده و به كشورهاي آسيايي از جمله ايران، افغانستان هم سفر كرده است. وي در دهه سي ميلادي، هنگام اقامت در ايران با كلود كلار، ديپلمات فرانسوي ازدواج كرد و به اين ترتيب گذرنامهاي سياسي و فرانسوي هم به دست آورد كه سفرهاي بعدي او را آسانتر ساخت. طي اقامت در تهران و دره لار بخشي از «يادداشتهاي غيرشخصي» را نگاشت كه اساس همين كتاب «مرگ در دوردست» است.
دكتر سعيد فيروزآبادي مترجم كتاب در مؤخره داستان «مرگ در دوردست» اين پرسش و پاسخ را مطرح ميكند: «چرا ايران؟ چرا اين سرزمين دور دست را براي سفر بر ميگزينند؟ بيشك دليل اين امر بكر بودن اين سرزمين و فاصله آن با دنياي غرب در گذشته است. افزون بر منظرههاي شگرف طبيعي، زندگي مردم با باورهاي ديني به وجود خداوند احد و واحد و تقدير است كه سبب ميشود مردم مشرق زمين مرگ را چون مرحلهاي از كمال و رشد انساني بدانند. در حالي كه براي مردم خسته و گريزان از پوچي اروپا، اين نزديكترين مرحله زندگي، خود پيوسته پر رمز و راز و ابهامآميز بودهاست. داستان مرگ در ايران از اين ديدگاه شايد واگويه تنهايي انسان مدرن اروپايي باشد در اوج نهيليسم».
آنه ماري شوارتسنباخ خود در مورد «مرگ در دور دست» ميگويد: «اين كتاب، چندان دل خواننده را شاد نخواهد كرد، حتي مثل كتابهاي غمانگيزي هم نيست كه اغلب تسليبخش خاطر خوانندگان است؛ زيرا بسياري باور دارند با تحمل صادقانه رنج، بهرهاي اخلاقي خواهند برد. شنيدهام كه ميگويند حتي مرگ ممكن است انسان را به تعالي برساند، اما صادقانه بگويم، خودم چنين گفتهاي را باور ندارم. آخر چگونه ميشود از تلخي مرگ گريخت؟ مرگ قدرتي غيرانساني و فراتر از درك ما را در خود نهفته دارد... و تنها زماني اين قدرت از بين ميرود كه آن را چون تنها راه ممكن و انكارناپذير و سر منزل مقصود بيراهههاي زندگي خود بدانيم».
كتاب «مرگ در در دوردست» در دو بخش و 141 صفحه منتشر شدهاست.
روزنامه فرهنگ آشتی