كنتراست، متحركترين فن بصري
نويسنده و پژوهشگر اين كتاب به درستي معتقد است كه اغلب مردم، سواد و درك بصري ندارند، عكس، نقاشي و يا فيلم ميبينند، بيآن كه ادراك و دريافتي از مشاهدات خود داشته باشند._
ترجمه چنين آثاري به فارسي بسيار ضروري است، زيرا وقتي در اروپا كه مركز پيدايش عكاسي و هنر سينما است، مردمش هنوز هم دركي از تصوير ندارند، به طريق اولي مردم ما، حتي نه مردم عادي و عامي، بلكه حتي فرهيختگان ما، درك و دريافت و تصويري درست و صحيح از مباني و مبادي تصاوير، نقاشي، عكس و فيلم ندارند:
نويسنده (دونيس.را.دانديس) معتقد است كه اجزاء تركيبي و تشكيل دهنده يك جريان بصري اعم از عكس، نقاشي و فيلم عبارتند از 1- نقطه كه شاخص فضاست. 2- خط كه سيال و روان و بيان كننده تحرك است 3- شكل: شكل هاي اوليه مانند دايره، مربع و مثلث و سپس انواع بيپاياني از شكلها كه در واقع از همين شكلهاي اوليه تشكيل شدهاند 4- جهت كه نيرويي است در عامل بصري كه حركتهاي دوراني و يا مايل و يا عمودي دارد، 5- رنگمايه كه تاريك و روشن و يا وجود يا عدم حضور نور است. 6- بافت: خصوصيت موجود در سطوح مختلف است كه مي توان آنها را ديد و يا لمسشان كرد. 7- مقياس و نسبت كه به اندازه نسبي شكلها و اشياء ميپردازد 8- بعد و حركت كه در بيان بصري هر دو به كار ميروند، يعني هم شاهد بعد و پرسپكتيو هستيم و هم شاهد حركت و به وسيله آنهاست كه اشياء پديدهها و تجربههاي ما از محيط به صورت بعدي بيان ميشود.
دانديس متحركترين فن بصري را استفاده از كنتراست (تضاد) ميداند كه در نقطه مقابل آن، هارموني (هماهنگي) قرار دارد. اين دو قطب در برابر يكديگرند و به نظر دانديس ميتوان آنها را با درجاتي از خفيف تا شديد به كار بست. او كنتراست و هارموني را به اين ترتيب طبقهبندي ميكند: تضاد (كنتراست) هماهنگي (هارموني) ناپايدار متعادل نامتقارن متقارن نامنظم منظم بغرنج ساده پراكندگي وحدت مبالغه اختصار ارتجال پيشبيني پرتحرك آرام بيپردگي تلويح و كنايه تاكيد بيطرفي انحراف از واقع مطابقت با واقع
به عقيده دانديس در درك بصري، مهمترين و اصليترين موضوع تعادل است كه براي بشر جذاب است و عدم تعادل باعث وحشت بشر ميشود.
سادگي و انضباط، موجب انبساط و آرامش خاطر است. بغرنجي و غير مترقبه بودن، موجب فشار ميشود كه البته به خودي خود، بد نيست و حتي كارآيي بصري نيز دارد و بستگي به چگونگي استفاده از فشار بصري دارد، طوري كه نگاه راحت نبوده و تحت فشار قرار بگيرد و اين امر بستگي به هدف و قصد طراح دارد كه چه مقصدي را دنبال كند؟ در يك كمپوزيسيون يا تركيببندي، وجود فشار بصري يا عدم وجود آن، اولين عاملي است كه ذهن طراح و مخاطب و بيننده را به خود جلب و جذب ميكند.
مهم اين است كه چشم بيننده براي ايجاد تعادل به خط عمودي و افقي توجه دارد. در شكلهاي ساده خطوط عمودي و افقي به راحتي قابل تشخيص هستند، اما در شكلهاي بغرنج، اين خطوط ساده نيستند كه مراكز افقي و عمودي را به راحتي تعيين كنند. يك قانون مهم ديگر، قانون تشابه و تنافر است. تشابه در اندازه، رنگ، جنس و نوع و تنافر در اندازه، رنگ، جنس، بافت و... كه باعث جلب بيشتر و بهتر مخاطب ميشود، طوري كه دو چيز ناهماهنگ بيشتر حواس مخاطب را به خود جلب ميكند تا دو شيء مشابه. با سايه روشن ميتوان دور و نزديك را به وجود آورد و به شيء، حالت داد. موضوع مهم ديگر رنگها هستند كه بار عاطفي دارند. رنگ زرد، به نور و گرما نزديك است و قرمز تحرك و حالت عاطفي خشونتآميز دارد. آبي حالتي ملايم و بيحركت دارد. حالت قرمز و زرد، حالت انبساط و گسترش دارند. آبي حالتي احتياطآميز، آرام و ساكن دارد، اما به هر حال نبايد از ياد برد كه رنگها از لحاظ ايجاد عاطفه در بيننده بسيار موثر هستند.
چاپ چهاردهم كتاب«مبادي سواد بصري»سال1387 ازسوي انتشارات سروش منتشر شده است.
(ايبنا) محمد علي علومي
|