29 بهمن 1387
شعرهايي در پيوند با آفتاب
احمدرضا احمدي نيازي به معرفي ندارد؛ كتابهايش نيز. شاعري بزرگ بازمانده از نسل شاعران بزرگ كه هنوز شعرش، پويا و سرزنده همدوش سرودههاي شاعران جوان به افقهاي جديد چشم دوختهاست.
مجموعه شعر «روزي براي تو خواهم گفت» در دو بخش «من شعرم را با رنگ خاكستري و آبي مينويسم» و «من شعرم را با رنگ بنفش و سبز مينويسم»، با 59 شعر به چاپ رسيدهاست.اين دو بخش با صفحهاي سبز از هم جدا شدهاند و اين رنگ كه در عنوان شعرها و روي جلد هم به نوعي تكرار شده، به همراه صفحهبندي مناسب كتاب، بر لطافت اشعار تأكيد ميكند؛ شعرهايي اينگونه زيبا:
«اگر به پايان طلوع نگاه كنيد
ميدانيد كه من چگونه
براي طلوع آفتاب صبر كردم
نه در دست گندم داشتم
نه در چشمان اشك داشتم
فقط انتظار – صبر و شكيبايي
كه گاهي در بوي عطر گلهاي ياس
تكرار ميشود.
پيوندم را به آفتاب فراموش كردم
ميگفتم: آتشسوزي را پايان دهيد
فرصت نيست
تا پايان عمر
خاكسترها را جمعآوري كنيد…»
اشعار احمدي سرشار از ستايش عشق است و اندوه شبنم و عطر اقاقيا.
از احمدرضا احمدي تاكنون علاوه بر چندین مجموعه شعر، آثاری نیز در حوزههاي داستان و شعر كودك منتشر شده است.
مجموعه شعر«روزي براي تو خواهم گفت» را نشر ثالث منتشر كردهاست؛ ناشري كه پيش از اين كتاب «چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود» را از او چاپ كرده بود و در آينده هم قصد دارد مجموعه شعر جديد او را منتشر كند.
روزنامه فرهنگ آشتی
|