چیزی حدود 12 سال از انتشار اولین مجموعه شعر رسول یونان با عنوان «روز بخیر محبوب من» میگذرد. در طول این سالها، تعداد كتابهای منتشرشده او در حوزههای شعر، نمایشنامه، داستان و ترجمه به بیش از 30 عنوان رسیده است، اما هنور مخاطبان آثار یونان، كتاب «روز بخیر محبوب من» را از خاطر نبردهاند؛ كتابی كه چندی پیش چاپ سوم آن هم در مدت كوتاهی به اتمام رسید. این اتفاق از آن رو اهمیت دارد كه در سالهای اخیر، شعر معاصر ایران، به اعتقاد منتقدان، با بحران مخاطب روبهرو بوده است. در وضعیتی كه آثار برخی از شاعران با سابقه هم با عدم استقبال از سوی علاقهمندان جدی ادبیات مواجه میشود، چاپ سوم كتاب یك شاعر جوان گویای واقعیتهای زیادی است.
رسول یونان از نسل شاعران دهه هفتاد است. شاید این نكته از تیزهوشیاش بوده است كه هیچگاه خودش را درگیر جریانهای پرحاشیه شعر در آن دوره نكرده و به شكل مستقل كارش را ادامه داد. هرچند گاهی با جریانهای اتفاق افتاده در دهه 70 همراه بود.
شعر رسول یونان از زندگی خاص او سرچشمه میگیرد. آدمهای روایتهای او، همانهایی هستند كه وقتی كنارش مینشینی به شكلی خندهآور از آنها حرف میزند. خاطرات یونان را كسانی تشكیل میدهند كه روزگاری با او دمخور بودهاند، از هاشم كه روزی به آرزویش رسید و رئیس باشگاه شد تا مشحسن كه در شرطبندی مهارت ویژهای داشت. كاراكترهای یونان، نوشتههای او را دوستداشتنی میكند، یعنی همان مردمان ساده روستایی دور كه اكنون برای طرفداران كتابهای یونان آشنا هستند. به طوری كه انگار خود آنها، سالهای سال در همان جا زندگی كردهاند. خاطرههای شاعر «روز بخیر محبوب من»، هنوز هم نقل میشود و همین ویژگی یكی از مهمترین دلایلی است كه دامنه مخاطبانش را گستردهتر میكند.
در عصری كه تكنولوژی همه ابعاد زندگی انسان امروزی را تحتالشعاع قرار داده است و حتی عواطف و احساسات او را در برگرفته، در عصری كه ارتباطات آدمها با یكدیگر به شكلی بیرحمانه ماشینی شده است، افسردگی، سرخوردگی و مهمتر از همه تنهایی، مهمترین نتیجه این اتفاق است. پس انسان افسرده و تنهای عصر مدرن به چیزهایی نیاز دارد كه حفرههای خالی و تاریك زندگیاش را پر كند كه شعر در بسیاری مواقع میتواند پاسخگوی این نیاز باشد، اما اینكه كدام شعر و كدام شاعر، خودش حكایتی است بلند. یونان با درك موقعیت زمانه، توانسته است تا اندازهای شرایط را به سود خودش كنار بزند. او با سادهنویسی و ریز شدن در اجزای زندگی، بر نقطه حساس ذهنیت مخاطب انگشت میگذارد كه نتیجهاش، رویكرد مثبت علاقهمندان به آثارش در مقایسه با شاعرانی دیگر است:
هواپیماها میگذرند
هرچه فریاد میكشیم
كسی نمیشنود
چارهای جز شكار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش.
او در شعر بالا كه در مطبوعات منتشر شده و از كارهای تازهاش به شمار میآید هجوم وحشتناك آدمها به طبیعت را زیر سوال میبرد. مانیفست سرودههای او، دغدغههای روزمره زندگی است. شاید بتوان گفت رسول یونان جزو معدود شاعرانی است كه شعر اجتماعی مینویسد. متاسفانه شاعران نسل جدید نسبت به جامعه و اتفاقاتی كه در آن روی میدهد كمترین توجهای را نشان ندادهاند. ضمیر «تو» مالكیت مضمون بیشتر شعرهای این نسل را زیر سلطه گرفته است و انگار رهایی از آن سختتر از چیزی است كه تصور میكنیم.
هرشب دیر میرفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حكومت پدر
به تفنگ برنو
به قلقل قلیانها
و روز را بلندتر میخواستم
او یك شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار كرد
كه نباید میكرد
حالا من، سالهاست
در خواب راه میروم.
مجموعه شعر «من یك پسر بد بودم» كه اخیرا به چاپ دوم رسیده یكی از كتابهای خواندنی یونان است. یكی از مشخصههای مثبت كتابهای خواندنی این نكته است كه از لحظه شروع به خوانش تا پایان آن، همراه خواننده باشد و او دل زمین گذاشتن كتاب را نداشته باشد.
محمدعلی سپانلو در رونمایی كتاب «پری فراموشی» نوشته فرشته احمدی گفته بود رمان خوب، رمانی است كه من خواننده هرقدر هم خوابم بیاید به خودم بگویم تا آخر این فصل را هم میخوانم و بعد میخوابم و وقتی به آخر فصل رسیدم، كرمم بگیرد دو صفحه از فصل بعد را هم بخوانم و وقتی رمان تمام شد ناگهان متوجه شوم صبح شده است و من شب را اصلا نخوابیدم.
معیار سپانلو برای یك رمان خوب جالب است و به نظر میرسد درباره یك مجموعه شعر- هم كه در این دوره بیشتر آنها لاغراندام و كمحجم هم هستند- منطقی است؛ ویژگی مثبتی كه «من یك پسر بد بودم» از آن برخوردار است.
این كتاب از بخشهای مختلفی مثل «پایانی خوب برای داستانهای، بد»، «چهرهای زنگزده»، «پرواز كمیك یك شترمرغ»، «پیاده روی در تونل» و «خوابهای پارهشده» تشكیل شده است كه غیر از شعر بلند «پیاده روی در تونل» بقیه شعرها كوتاه هستند.
رسول یونان در نامگذاری كتابهایش وسواس قابلتوجهی دارد و میگوید اول نام كتاب را انتخاب میكند و بعد شعرهایش را مینویسد.
این وسواس شاعر سبب میشود، مخاطبان در برخورد اولیه با كتاب، غافلگیر شوند و ارتباط محكمتری با آن برقرار كنند. این نكتهای است كه خیلیها بیاعتنا از كنارش میگذرند.
تصویرهای پیدرپی در این مجموعه، سفری خاطرهانگیز را به همراه میآورد. تصویرهایی كه گاهی راوی كودكیهای دوست داشتنیاند و گاه روایت تلخی از مرگ:
نخستین سفرم
با اسبی آغاز شد
-كه در جیبم جای میگرفت-
از اتاق تا بالكن
سفر كوتاهی بود
اما من دریاها را پشت سرگذاشتم
شهرهای پرستاره را
از ابتدای جهان
تا انتهای جهان رفتم
و این سفر
تنها سفر بیخطر من بود.
در شعر بلند «پیادهروی در تونل» شاعر، از روزگار درهم ریخته چهار دوست مشترك حرف میزند كه تقدیر مشابهای داشتهاند. او با تغییر و وارونه كردن نام زادگاه دوستانش، جهانی دیگر سو را نشانه میگیرد، در صورتی كه قصه، نقل سرگذشت خودشان است.
ما چهار دیوانه بودیم
دیوانه اول
اهل «ناگر گ بود»
دیوانه دوم
اهل «آكن»
دیوانه سوم
اهل «دور گنل»
و من دیوانه چهارم
اهل «جوست» بودم
شهری در جوار روستای «ساملا»
دروغ گفتم؛ ما اهل هیچ كجا نبودیم
ما اهل دیوانگی بودیم
شام را در لیسبن میخوردیم
صبحانه را در توكیو
چون روزها بیدار بودیم و
خواب نمیدیدیم
از ناهار خبری نبود.
در این شعر كه ناگر گ وارونه گر گان، آكن وارونه نكاء، دورگنل وارونه لنگرود و جوست وارونه تسوج زادگاه شاعر است، مخاطب در كشف اولیه این شگرد فكر میكند سركار است (البته خیلیها متوجه نمیشوند). اما یونان به معنای واقعی قصد دارد از كوچه پسكوچههای سرزمین مادریاش فاصله بگیرد و با خلق جهانی دیگر، تقدیر تلخ آدمی را به تصویر بكشد.
یونان شاعر موفقی است و تجدید چاپ كتابهایش گواه این ادعاست، هرچند بعضیها موافق نباشند.
روزنامه فرهنگ آشتی
یاسین نمكچیان