تا زانو در زمانه فرو رفتم
«صفحاتی از تو در كتابخانه من نفس میكشد» اولین كتاب منتشرشده سعید اسكندری است. این كتاب از 30 صفحه تشكیل شده است كه 25 شعر را در بر میگیرد.
شعرهای این مجموعه در سالهای 80 به بعد نوشته شدهاند و آئینهای هستند از رویكرد شاعران جوان این دهه به سادهنویسی و كشف و شهود.
اسكندری با انتشار اولین كتابش نشان داده كه در طول سالهای گذشته، الفبای سرودن را به شكلی جدی تمرین كرده و تا اندازهای به شیوه خاص خود دست یافته است.
دایره واژگانی كه او در آثارش به كار میگیرد وسیع است و در هر شعر واژههایی تازه به چشم میآید، نكتهای كه بسیاری از شاعران معاصر،آن را نادیده میگیرند و بی هیچ وسواسی در انتخاب كلمات، آثارشان را با تكراریترین واژهها طراحی میكنند.
اگرچه این كتاب كمحجم است و تعداد شعرها در مقایسه با بعضی از مجموعه شعرهای منتشرشده این سالها بسیار كمتر، اما شاعر به این اتفاق توجه چندانی نمیكند و به كیفیت كارها اهمیت بیشتری میدهد. همین اتفاق گواه این ادعاست كه اسكندری برای مخاطبان خود ارزش قائل شده است و سعی كرده با یك گزینش دقیق، بهترین شعرهایش را كنار هم بگذارد و در اختیار مخاطبان قرار دهد.
نكته پایانی اینكه انتخاب نام كتاب یكی از مهمترین چیزهایی است كه اهالی قلم قبل از انتشار باید به آن توجه كنند؛ چرا كه یك عنوان جذاب میتواند علاقهمندان را غافلگیر كند و آنها را در وضعیتی قرار دهد كه میل بیشتری برای خواندن آن داشته باشند. متاسفانه با همه ویژگیهای مثبت این كتاب، به نظر میرسد اسكندری توجه چندانی به این نكته نكرده است. او میتوانست بامرور دقیقتر شعرهایش، نام زیبا و جذاب دیگری برای كتاب خود انتخاب كند.
برای آشنایی بیشتر با این كتاب، شعر «زیبایی» را مرور میكنیم:
تا زانو در زمانه فرو رفتم/ در روزنامههای بعد از ظهر/ و چند حلقه زنجیر/ آویز انزوای دهانام/ تا زانو در زمانه فرو رفتهام/ تاریك، در تراكم تنهایی/ دیدم زبان گلها میگفت: نیلوفری كه در نگاه تو گم شد/ بیماری روانی دنیا بود.
روزنامه فرهنگ آشتی