27 آذر 1387
لالايي براي دختر مرده
ماجراي دختران قوچاني چه بود؟
وقتي زهره، يكي از دخترهاي كلاس دوم دبيرستان آنچه را كه ميديد براي ديگران شرح داد، هيچكس حرفش را باور نكرد. زهره اين حرف را اولينبار به نزديكترين دوستش مينا گفت و بالاخره خبر در تمام شهرك پيچيد. زهره ميگفت دختري را ميشناسد كه موهاي خاكستري دارد، دستهايش از آرنج به پايين سوخته و از همه مهمتر صد سال پيش مرده است! ----------------
خواب مردگان ليلا عباسعليزاده
«لالايي براي دختر مرده» عنوان رمان جسورانهاي است در حوزهنوجوانان كه حميدرضا شاهآبادي آن را خلق كرده و نشر افق به چاپ رسانده است. رمان با 4 راوي «من»، «مينا»، «زهره» و «ميرزاجعفرخان منشيباشي» روايت ميشود. راوي «من» كه فصل اول و آخر كتاب را روايت ميكند، استاد دانشگاهي است به نام «آقاي ناصري» كه براي ارائهمقالهاي به مجلهدانشگاهبه دنبال ماجراي فروخته شدن دختران قوچان ميرود و كمكم كنجكاو ميشود تا ماجرا را تا به آخر دنبال كند و اسناد تاريخي مربوط را در يك كتابخانه در عشقآباد مييابد كه حاوي گزارش ميرزاجعفرخان منشيباشي است. اين گزارش به صورت داستاني با نقشهقديمي اما نهچندان سنگين در لابهلاي داستان اصلي آورده شده است. آقاي ناصري مجموعه تحقيقاتش را به دوست ناشرش «مجيد» ميسپرد تا به صورت كتاب چاپ شود. راوي ديگر «مينا» دختر «مجيد» است كه در كلاس دوم دبيرستان درس ميخواند، اهل كتاب است و بنا به خواستهپدرش ويراستاري كتاب ميرزاجعفرخان منشيباشي را به عهده ميگيرد. مينا از كتاب خوشش ميآيد و آن را به دوست همكلاسياش «زهره» ميدهد تا او هم بخواند. زهره دختري بلوفزن است كه در يك خانوادههفت نفري زندگي ميكند؛ با پدر، مادر و چهار برادرش. پدر و برادرها در كار ساختماني هستند و مادر تمام وقتش به پختن غذا، شستوشو و رفتو روب خانه ميگذرد. در اين بين گويا زهره دختري است كه در خانه ديده نميشود و وجودش به چشم كسي نميآيد. زهره نيز راوي ديگر داستان است كه ادعا ميكند دختري را ميبيند با موهاي خاكستري و دستهايي كه از آرنج به پايين سوخته و از صد سال پيش به دنبال خانوادهاش ميگردد و البته عاشق قصه شنيدن است. چهارمين راوي «ميرزاجعفرخان منشيباشي» است كه از جانب رئيس مجلس شوراي ملي مامور ميشود به قوچان سفر كند و از وضع فروش دختران قوچاني راپورتي را تقديم نمايندگان مجلس نمايد. فصلهاي مربوط به اين راوي با توجه به زمان روايت آن متفاوت، اما شيرين و خواندني نوشته شده است و به رمان رنگورويي ديگر ميدهد. داستان با راوي «من» شروع ميشود كه مكان وقوع داستان را توصيف ميكند؛ يعني جايي كه مينا و زهره در آن زندگي ميكنند. شهرك ارغوان شهركي نيمهساخته در جادهاي خاكي از فرعيهاي جاده قديم كرج است. نويسنده از قول رواي «من» فضا را آماده ميكند تا اگر چيزهاي عجيبي در شهرك ديده شود دور از ذهن نباشد، زيرا «فضاي شهرك ارغوان با ساختمانهاي نيمهساز و خالياش، با خاطرهسقوط مرگبار سازندهاش از طبقهپنجم بلوك سيزدهم و با سكوت سنگيني كه هميشه در آن جريان داشت وهمآور بود. وقتي حدود 450 نفر در محلي كه براي زندگي 3 هزار نفر طراحي شده زندگي ميكنند، آنقدر فضاي خالي وجود دارد كه بتواند همهاهل محل را خيالاتي كند.» با اتمام فصل اول راوي نيز عوض ميشود و همينطور بدون ترتيب خاصي راويها هر يك بخشي از داستان را ميگويند. در اين ميان شخصيت اصلي داستان (حكيمه)، در لابهلاي تمام فصول ظاهر ميشود و در كل داستان جريان دارد. او دختري ساده و روستايي است كه قصد آزار كسي را ندارد. فقط آرزو دارد بتواند خانوادهاش را پيدا كند و قصه شنيدن را هم خيلي دوست دارد بنابراين با زهره مأنوس ميشود و زهره نيز كمكم از خانواده و همكلاسيهايش دور و دورتر ميشود و جريان داستان اينگونه ادامه مييابد؛ البته با نثري بسيار روان و بدون پيچيدگيهاي لفظي اما نه به صورت كاملا خطي كه اين خود فرصت لذت بردن از كشف رويدادها و شخصيتها و برانگيختن كنجكاوي مخاطب را ميدهد، بدون اينكه پيچيدگي به اندازهاي شود كه طومار داستان را در خود بپيچد و فرصت لذت بردن از داستان را از مخاطب بگيرد. روايت كردن داستان از زبان دو دختر نوجوان از جسارتهاي نويسنده است؛ آن هم دو دختر از خانوادهاي با فرهنگهاي كاملا متفاوت. روايتها از زبان اين دو دختر كاملا طبيعي و شخصيتپردازي آنها دقيق و متبحرانه است، بهطوري كه حالات دروني و شرايط خانواده زهره آنقدر طبيعي بيان شده كه گويي نويسندهداستان، دختري با همين سن و سال و شرايط است و اين حاكي از آن است كه نويسنده در اين امر كاملا از عهده روايت برآمده است. از ديگر ويژگيهاي رمان اين است كه برخلاف بيشتر داستانهاي نوجوان كه شخصيتهاي اصلي پسر هستند و دخترها معمولا جايي در داستان نوجوان ندارند، رمان «لالايي براي دختر مرده» دربارهدختران است؛ دختران و مشكلات آنها، دختران صدسال پيش كه جور نداري خانواده را ميكشيدند و به ازاي مبلغ اندكي فروخته ميشدند و به سوي سرنوشتي نامعلوم ميرفتند كه يكي از اين سرنوشتها، سرنوشت «حكيمه» است كه «يك روز روي زانوي پدرش خوابيده بوده و وقتي بيدار ميشود خود را روي زين اسب مردي ميبيند كه هيچ برايش آشنا نبوده.» شاهآبادي همچنين از مشكلات دختران امروز ميگويد كه نمونه آن «زهره» است، زهرهاي كه در ميان 4 برادر بزرگ شده كه براي او حكم يك نفر را دارند؛ چون هر 4 نفر يكجور لباس ميپوشند، يك شغل دارند و از همه مهمتر اينكه با او مثل هم رفتار ميكنند. و پدرش كه انگار او را نميشناسد و با هم غريبهاند و جز حرفهاي خيلي معمولي چيزي به هم نميگويند. نويسنده به زيركي زهره و حكيمه را با هم همراه ميكند تا به دختران فراري برسد؛ دختراني كه به دلايل مختلف از خانه فرار كردهاند و در آشوب محيط ناامن پايتخت سرگردان ماندهاند و تازه آنهايي كه شانس بيشتري داشتهاند در مركزي دولتي گردآمدهاند. نويسنده از ميان انبوه دختراني با سرنوشت مشابه، از ميان ليست بلندبالاي ميرزاجعفرخان حكيم يكي را انتخاب كرده و از ميان جمعيت دختران فراري كه هر كدام قصهاي دارند زهره را انتخاب ميكند. گذشته از تلفيق زيباي زندگي يك قرن پيش با زندگي امروزي در اين رمان، مشكلات شهرنشيني بهويژه پايتختنشيني به راحتي به چشم ميخورد. شكل گرفتن شهركهاي خارج از محدوده و زندگي با كمترين امكانات در آنها از اجبارهاي خانوادهها با بضاعت اقتصادي كم است و اين برخلاف اغلب داستانهاي نوجوانان است كه در يك محيط روستايي يا محيطي با بافت قديمي جنوب شهري رخ ميدهد. از جنبهديگري نيز ميتوان به رمان نگاه كرد كه در اين مورد هم نويسنده بسيار موفق عمل كرده و آن آموزنده بودن رمان براي مخاطب است. آموزنده بودن نه از آن جهت كه حتما در انتها نتيجهگيري اخلاقي داشته باشد يا بهطور واضح به پند و اندرز بپردازد، بلكه از اين جهت كه اولا نوجواني كه مخاطب كتاب است به احتمال زياد علاقهمند به كتاب و كتابخواني است و ميتواند در آينده يك نويسنده يا منتقد يا خوانندهاي حرفهاي شود. پس بهتر است با انواع نوشتنها و روايتها آشنا شود تا هم لذت بيشتري ببرد و هم مقدمهاي باشد براي ورود به آثار بزرگسال با سبكهاي جديدتر. دوم اينكه رمان به صورت ضمني آموزههاي اخلاقي هم به همراه دارد. به عنوان مثال با مطرح كردن مرگ مهندس ارغوان در اثر افتادن از داربست طبقهپنجم، آن هم براي اينكه ميخواسته استحكام آن را امتحان كند! در ذهن مخاطب نوجوان كه ماجراجو و در پي آزمون هر راهي است، تلنگري زده ميشود. همچنين الگوي رفتاري در خانوادهفرهنگي مينا و الگوي رفتاري در خانوادهزهره، فرار زهره، گم شدن مينا و... هر كدام ميتوانند تاثيرگذار باشند. در پايان ميتوان گفت حميدرضا شاهآبادي در رمان «لالايي براي دختر مرده» موفق عمل كرده است. اميدواريم در آينده نيز شاهد آثاري خوب و موفق از اين نويسنده و ساير نويسندگان كودك و نوجوان باشيم.
روزنامه اعتمادملي
|