شيطنت هاي ذاتي يك فيلسوف كوچك
الويرا ليندو يكي از نويسندگان اهل كشور اسپانياست كه نام و آوازه اش بيشتر به خاطر زبان ساده داستاني و شناخت عمق شخصيت هاي كودكان و نوجوانان بر سر زبان ها افتاده است._
ماناليتو به عنوان يك پسر بچه زير 10 سال شخصيت اصلي چند كتاب به هم پيوسته از ليندوست،شخصيتي كه هميشه فكر مي كند جهان از شناخت شخصيت او عاجز است.
ايده هاي بلند پروازانه مانوليتو و تلاش او براي رسيدن به اوج و گرفتاري هايي كه از اين راه براي خودش و ديگران مي سازد زير بناي كلي اين مجموعه را تشكيل مي دهند.
ماناليتو همراه با خانواده اش در يكي از محله هاي فقير نشين مادريد زندگي مي كند و يكي از زيبايي هاي شخصيت او اين است كه از تمام محيط هايي چون مدرسه ،محلات ديگر ،خانه و...بانام«محله ما» ياد مي كند و به طور كلي هيچ غريبه اي در دنياي ذهني او حضور ندارد.
شخصيت پدر بزرگ كه به خوبي در ماجراهاي ماناليتو گنجانده شده تاثير زيادي بر جهان بيني او دارد ونويسنده با خلق چنين شخصيتي كوشيده است كه شيطنت هاي كودكانه شخصيت اصلي را در سايه دانشي از يك نگاه بالاترقرار دهد.
نقش سازنده پدر بزرگ در روند رشد ماناليتو تا اندازه اي است كه او همواره تلاش مي كند آنچه را از اين ناحيه ياد گرفته به برادر كوچك تر خود ياد بدهد.
نويسنده كتاب هاي «ماناليتو»در تعريف كوتاهي ازشخصيت آثارش گفته است:«...در محله كارابانشل در شهر مادريد زندگي مي كند.بسيار پر حرف است ،ولي كسي دركش نمي كند.دوستان هم مدرسه اي و ساده لوحي خاص ماناليتواو را هميشه وارد ماجراهايي بامزه مي كنند...»
نكته جالب توجه در داستان هاي ماناليتو همان گونه كه گفته شد سادگي در روايت و استفاده از فضايي پيچيده در طنزي ملايم است،اين سادگي و طنز تا جايي پيش مي روند كه مخاطب در بخش هايي از كتاب متوجه گذر زمان و خواندن پي در پي جملات نمي شود و سراسر با تصاويري بكر از «محله ما»و آدم هاي تلخ و شيرين مواجه مي شود،آدم هايي كه به نحوي شايسته ساخته و پرداخته شده اند و هيچ حركت يا حرف اضافه اي از آن ها سر نمي زند.
ماناليتو در بخش هايي از ماجراهاي هفت گانه با آدم هايي سروكار دارد كه به رغم تغيير ظاهري داراي مشخصاتي خاص هستند،ماناليتو در دنياي كودكانه اش هيچ كس را بد نمي داند ،اما هميشه از درك نشدن دنياي سراسرشيطنت اش از سوي ديگران گلايه دارد.
نكته اي كه بايد بيش از هر مورد ديگر در باره اين كتاب ها به آن اشاره شود يكساني آدم ها از ديد مثبت نگر و در عين حال پرسشگر ماناليتو است،اوبنا به تعليمات پدر بزرگ روحيه اي سرشار از سوال دارد اما رگه اي از واقع نگري و در ك درست مسائل كه از ناحيه پدر بزرگ به او رسيده او را از بدبيني هاي رايج نجات مي دهد.
در يك نگاه كلي شخصيت مانو ليتو شخصيتي نيست كه ياد آور شيطنت بچه هاي ديگر نباشد،ماناليتو در درجه اول يك كودك است كه ذات شاعرانه اي دارد و مي خواهد مانند يك فيلسوف به جهان اطراف بنگرد.
نويسنده در مجموعه اي هفت جلدي از ماجراهاي مانوليتويعني«مانوليتو»،«سوپرمانوليتو»،«رازهاي مانوليتو»،«تعطيلات خوش بگذرد مانوليتو»،«مانوليتو به سفر مي رود»،«من و جونور»و «كريسمس مانوليتو» كوشيده است كه در هر ماجرا سويه اي ديگر از روحيه اين كودك سرشار از زندگي را به نمايش بگذارد اما آن گونه كه بايد و شايد موفق به اين كار نشده است.
نويسنده در بسياري از اين ماجراها فضايي در خور و باور پذيربه لحاظ ساختار و پرورش شخصيت ها بنا به خاستگاه داستاني خلق نمي كند و به عنوان مثال برخورد مانوليتو بايك واقعه جديد را در بستري تازه بنا نمي نهد و مخاطب كودكي كه چند ماجرا را خوانده باشد با شروع كردن ماجراهاي بعدي پايان را به خوبي حدس مي زند وهمين امر تا حدودي از ابهت اين مجموعه خواندني مي كاهد.
يكي از نكات جالب توجه كه داراي رگه اي نو در ادبيات كودك و نوجوان است مسئله دلخوري مانوليتو از نويسنده است،مانولينوهميشه از خانم الويرا ليندو شكايت مي كند كه همه اسرار خانوادگي او را مي نويسد و شيطنت هاي او باعث شده كه نه تنها خودش بلكه مادر و پدر بزرگ و برادر كوچكش هم خجالت بكشند،اين در گيري مانوليتو و اعتراض گاه به گاه او به نويسنده كه در جاهاي بسيار خوب گنجانده شده اند به عنوان يك تنفس براي خواننده محسوب مي شوند زيرا نويسنده اين اعتراض ها را به نحو شايسته اي ارائه مي كند:«...هر بار كه جلد جديدي از دائره المعارف بزرگ زندگي من در مي آيد از خجالت جرات نمي كنم به كوچه بروم چون همه در جريان خصوصي ترين اخبار ما هستند.فقط من خجالت نمي كشم .مادر هم خجالت مي كشد به خريد برود.....» داستان بلند «مانوليتو»سال 1387در شمارگان 2000نسخه و قيمت2000تومان توسط نشر ققنوس عرضه شده است.
ایبنا
|