کتاب :: نگاهي به مجموعه شعر«هميشه در كنارت يك صندلي خالي هست» سروده ايرج ضيائي
نگاهي به مجموعه شعر«هميشه در كنارت يك صندلي خالي هست» سروده ايرج ضيائي
ترنم روح اشياء
12 آذر 1387
ايرج ضيائي يكي از شاعران پيشكسوت ايران است كه شعر هاي او به جهت استفاده به جا از عناصر پيرامون زندگي به شعرهاي اشياء معروف شده اند._
يكي از نكات بارز شعرهاي ضيائي اين است كه اوهرگز براي گنجاندن اشياء مختلف در شعرهايش به حوزه تصنع پا نمي گذارد و حضور اشياءدر شعرهاي اوحضوري غير ارادي دارند وبه گونه اي مي توان گفت كه اين حضور تا حد زيادي بر ذهنيت شاعر تحميل مي شود.
ديدگاه ضيائي در باره حضور اشياء ديدگاهي مكاشفه گر است، به گونه اي كه از زاويه ديد او هر شي ء به عنوان شخصيتي جاندار مطرح است كه معنايي نمادين به زندگي مي بخشد:«...چه مي گويي،دريا را گوشه اتاقم بگذارم/يك قايق/كمي كهكشان/محض احتياط كوزه اي براي ديو دريا...»
ضيايي در مجموعه تازه خود گويي رويكرد شي ء محور خود در شعر را تا حد بيشتري به مخاطب انتقال داده و اشاره مستقيم او به اين مسئله تا حدودي ريشه در يك نوع شك كردن به جهت جذب خواننده دارد،نكته اي كه به نظر مي رسد شاعرتحت تاثير فضاي بيروني و اظهار نظر ها در باره سروده هايش به آن سمت كشيده شده باشد.
حضور اشياء در شعرهاي ضيائي حالا ديگر جزئي جدايي ناپذير از ذهنيت او به حساب مي آيند و منتقدان زيادي تا كنون به اين مسئله اشاره كرده اند. پس بر همين اساس هيچ نيازي نيست كه او به شكلي واضح و تا حدودي دور از فضاي شعرهاي پيشين اش اين نكته را اين گونه ياد آوري كند:«...اشياء الفباي مكاشفه اند/ميان دايره اكنون ابدي...»
ضيائي در شعرهاي پيشين نام خود را به عنوان يك شاعر جستجو گر در جسم اشياء به اثبات رسانده و مي توان گفت كه استفاده او از يك شي ء به نوعي ريشه در آشنا زدائي از آن شي ء دارد، اما زماني كه خواننده از خلال شعر هاي خود او اشياء را صرفا در حد اشياء مي بيند به خود حق مي دهد كه در مواجهه هاي بعدي با سروده هاي شاعراحتياط بيشتري به خرج بدهد، زيرا توقعي كه از شاعر دلخواه خود دارد تصوري خود ساخته به نظر مي رسد. ضيائي زماني كه از عنصر اشياء به عنوان عنصري پيچيده در راز هاي انساني استفاده مي كند به شدت موفق است و اين رازناكي به مخاطب مجال مي دهد تا هر شي ء را به فراخور ذهنيت خود بسازد و به تعبيري ديگر در ذات شعر به دنبال سهم خود باشد:«....ناگاه اشياء و جانوراني در من شكل گرفته اند/از ستون فقراتم بالا مي روند/بالاي ماوراي قفقاز...» اما زماني كه اين ذهنيت جاي خود را به مفاهيم رئاليستي مي دهد افت كيفي عجيبي خود را به شعرها تحميل مي كند:«..شايد بعضي اشياء/همين آتشگردان قجري/كه سال ها آتش به خود نديده/ حتما كاسه اي زيرنيم كاسه است /به من كه چيزي نمي گويد....»
يكي ديگر از نكات بارز شعرهاي ضيائي كشف لحظه هائي است كه اغلب به شكلي تيز هوشانه صورت مي گيرند،خواننده اي كه با شعر هاي ضيائي آشناست قطعا پيوند كشف هاي او با ذهنيت خود رابارها و بارها شاهد بوده است،ضيائي در بسياري از شعرهايش مخاطب را به لحظه هايي مي كشاند كه نفوذ به آن ها از عهده هر كسي بر نمي آيد،لحظاتي كه ساخت و ساز آن ها به شدت دنياي شعر شاعررا به جديتي مثال زدني درروح خواننده تبديل مي كند:«رودخانه ها هم راهشان را كج مي كنند/به نشاني خيابان ميرفندرسكي/كوي ملك/كلاويخو هم كه از اسپانيا به راه افتاد نوشت/چون تيمور از تسخير سمر قند/ كه در ماوراي جيحون قرار دارد داردبپرداخت/بار ديگر پل را ويران ساخت....» يا« از كنار كتابي كه هنوز نمد مال مي شود/و آتش تنوري كه فرو نمي نشيند/چه كسي روي پل ايستاده/درون اشياست با اشيا بيگانه نيست/ بيرون اشياست با اشيا بيگانه نيست....»
كساني كه شعر هاي ضيائي را تا كنون دنبال كرده اند شايد انتظار بيشتري از مجموعه تازه او داشته باشند، اما بايد گفت كه ضيائي در اين مجموعه به شدت روع شاعرانگي خود را عريان تر كرده كه براي شاعري در حد و اندازه او يك ريسك محسوب مي شود. ضيائي با اين رويكرد تازه در مجموعه جديداش شايد نتوانسته باشد به شكلي صد در صد همه ذهنيات خود را برون افكني كند، اما هر گز نمي شود منكر خيزش مثبت او در دست يابي ديگر گونه به زبان اشياء محورباشيم. ضيائي شاعري است كه بدون مطالعه گام در راه شعر نمي گذارد و بر همين اساس مجموعه حاضر را بايد باديدي جستجوگرانه مطالعه كنيم تا به زيبايي هاي نهفته در آن راه بيابيم.
مجموعه شعر«هميشه كنارت يك صندلي خالي هست» سال 1387 در شمارگان 1100نسخه و قيمت 11500تومان توسط نشر آهنگ ديگر عرضه شده است.