چه كتابهايي بخوانيم؟
اين جمله «ابوالفضل بيهقي» را حتماً بارها شنيدهايد كه «هر كتابي ارزش يك بار خواندن را دارد». در اينكه هر كتاب براي خود جهاني وسيع و تماشايي است و خواندن آن آشنايي با يك دنياي جديد است، هيچ شكي نيست، اما مسئله اين است كه آيا انسان معاصر در ميان مشكلات و دغدغههاي زندگي مدرن (يا لاقل نيمه مدرن) خود، فرصت كافي براي خواندن هزاران جلد كتابي كه در دسترسش است، دارد يا بايد به انتخابي دقيق در اينباره دست زند. در اينكه «مطالعه» يك ضرورت غيرقابل اجتناب است، شكي نيست، چنانچه «بارت» بر اين اعتقاد است كه «كتاب معنا را ميآفريند و معنا زندگي را، من با امكاناتي كه نويسنده به من ميدهد بر خويشتن تأثير ميگذارم. آنچه درباره او ميگويم، مرا ناگزير ميكند تا بيشتر درباره خويشتن بينديشم.» اما اينكه چه بخوانيم و چگونه، خود سوالي است كه بايد درباره آن تفكر كرد.
چه بخوانيم؟
اينكه چه كتابي بخوانيم شايد مهمترين سوالي باشد كه تعداد زيادي آن را از خود و ديگران ميپرسند، اما با توجه به اينكه در ايران سالانه تنها 1500 جلد كتاب منتشر ميشود، ما با دامنهاي بسيار وسيع از انتخابها مواجه نبوده و با مشكل كمتري مواجه هستيم. (اين ميزان در كشورهاي اروپايي 40 هزار عنوان است.)
در اين ليست تكليف كتابهاي مرجع، كلاسيك و تاريخي (مثلاً تاريخ بيهقي يا كليله و دمنه) و كتابهاي تخصصي مثل آناني كه درباره علم طب و يا مهندسي و حتي كتابهاي پيچيده فلسفي نوشته شدهاند، نيز مشخص است و هر كس بنا به تخصص و علاقه خود ميتواند تصميم به خواندن يا نخواندن آنها بگيرد. براي مطالعه نبايد به هيچ عنوان آثار نويسندگان و مشاهير بزرگ را فراموش كرد. تازه بعد از خواندن آثاري چون شكسپير، همينگوي، مولير و... است كه پي ميبريد كه تاكنون با نخواندن اين آثار خود را از چه دنياي عظيمي محروم كرده بوديد. بنابراين به نظر ميرسد كه مشكل انتخاب بر سر كتابهايي است كه در اين ليست قرار نميگيرند. شايعترين انتخاب براي خريد و خواندن يك كتاب، معمولاً توصيه دوستان و آشنايان و نقدهايي كه حول يك كتاب روي ميدهد، در اين ميان نبايد فراموش كرد كه براي خواندن يك كتاب نبايد چندان هم تحت تأثير اطرافيان قرار گرفت، هيچ تضميني وجود ندارد كه كتابي كه به شدت مورد استقبال قرار گرفته و حتي با فروش بالايي نيز مواجه شده است، با مذاق شما هماهنگ باشد. هيچ لزومي هم نيست كه حتماً كتابي را كه «مد» شده است، مطالعه كرد. مسئله ديگر اينكه هرگز نبايد كتابهاي دلخواه خود را در ليست پرفروشها جستوجو كرد، زيرا فروش بالاي يك كتاب هميشه به معناي خوب بودن آن نيست. البته بسياري از سادهترين راهحل كه همانا گشت و گذاري در كتابفروشيهاست، بهره ميگيرند كه انتخاب كتاب به اين روش خود با مشكلاتي همراه است، ممكن است كه شما از شكل ظاهري يك كتاب خوشتان بيايد، اما از خود كتاب به هيچ عنوان معمولاً هماكنون بيشترين ميزان مطالعه عموم مردم به خواندن كتابها و مجلات اختصاص پيدا ميكند. البته خواندن روزنامهها و مجلات يوميه براي در جريان اخبار و اطلاعات قرار گرفتن امري لازم و حتي اجتنابناپذير است، اما مسئله اين است كه روزنامهها و مجلات مطالبي را به شكلي سطحي و حتي گاه غيرواقعي به خواننده منتقل ميكنند. نويسنده يك گزارش برخلاف نويسنده يك كتاب نه فرصت كافي براي تحليل و پرورش يك موضوع دارد و نه حتي ضرورتي براي اين مسئله ميبيند، بنابراين در حين مطالعه آنان نبايد خواندن كتابهاي مختلف را نيز فراموش كرد. شايد تاكنون مقالات متعددي درباره مثلاً «مقابله با ويروسهاي عفوني» يا «نوع نگاه صادق هدايت» خوانده باشيد و به نظرتان برسد كه به اين وسيله اطلاعات كامل و جالبي به دست آوردهايد، اما نبايد فراموش كرد كه اين مقالات توسط روزنامهنگاراني نوشته شده است كه از نظرات متخصصان بهره گرفتهاند و اين در حالي است كه يك كتاب در اين باره توسط خود متخصص و با غور كافي به نگارش درآمده است. نبايد فراموش كرد كه نبايد در خواندن اين روزنامهها و مجلات افراط كرد، چرا كه عادت به مطالعه اينگونه آثار ميتواند مانعي براي خواندن آثار جدي به وجود آورد. مطالعه روزنامهها و مجلات بوميه بايد تنها به منزله دريچهاي براي آشنايي با مطالب مهم و متنوع باشد. بالاخره اينكه بايد كتابهايي را مطالعه كرد كه علاقه نسبت به موضوعات آن وجود داشته باشد يا لااقل كنجكاو به دانستن مطالبي درباره آن باشيد اما نبايد فراموش كرد كه بيش از انتخاب كتاب، نتيجهاي كه شما از آن ميگيريد، اهميت دارد. «ژول پاپوچه» معتقد است كه «كتاب به يك ريزبين شبيه است. اگر با ريزبين عناصر خود را مشاهده ميكنيد، شناسايي و تدقيق را بايد از روح خود متوقع باشيد كتاب مقدمات و روابط و نتايج را بيان ميكند، ولي شناسايي واقعي حقايق را بايد از آزمايش تفكر در مطالعات و نظريات شخصي خواستار بود.»
چگونه بخوانيم؟
اكثر كساني كه به مطالعه دست ميزنند، بيش از هر هدف ديگر به دنبال لذت صرف از آن هستند، يعني پيش از آنكه بخواهند اطلاعات خود را افزايش داده و يا قدرت درك خود را بالا ببرند، به «مطالعه براي مطالعه» اعتقاد دارند و در اين شرايط طبيعي است كه نويسندگان داستانها و رمانها از اقبال بيشتري برخوردار باشند تا محققان و پژوهشگران اما به هر حال ميتوان با افزايش تمركز بر روي هر كتاب (صرفنظر از موضوعش) به نكاتي تازه دست يافت. «فرانسيس بيكن» ميگويد: بعضي كتابها را فقط بايد چشيد و برخي را بايد بلعيد، ولي معدودي را كاملاً بايد جويد، به عبارت ديگر بعضي كتابها را بايد براي تفنن خواند و برخي را بايد از اول تا آخر مطالعه كرد ولي خود را به زحمت موشكافي و تعمق در آن نينداخت و عدهاي معدود را بايد جزء به جزء و با نهايت دقت و حوصله مطالعه كرد.» شايد براي بسياري از ما اين پرسش وجود داشته باشد كه چرا با وجود مطالعه منظم به يك موضوع خاص هنوز به ذهنيتي مناسب نسبت به آن دست نيافته و نتوانستهايم خود را در آن صاحب نظري خاص شويم، در اين ميان ميتوان عدم نظم در مطالعه را عامل مهمي در اين مسئله دانست. براي اينكه فلسفه را بشناسيم، بايد ابتدا با اصول آن آشنا شويم و بعد تفكرات هايدگر، دكارت و... را مطالعه كنيم. پس الزامي است كه از مراحل ساده به پيچيده حركت كنيم، چرا كه به قول «ازوبل»، روانشناس بزرگ تربيتي، يادگيري مطالب مهمتر از آموختههاي قبلي يادگيرندگان نيست اما ميتوان با روشهايي خاص به تمركز و يادگيري بهتر از آنچه ميخوانيم، برسيم. مثلاً اينكه مطالعه در يك مكان خاص و مشخص انجام شده و عوامل مزاحم (راديو، تلويزيون و...) را حذف كنيد. موسيقي تنها در كارهاي بدي و انجام اموري كه خود فرد در آن به مهارت رسيده و نياز به فكر ندارد موجب افزايش كارايي ميشود نه به هنگام تمركز روي مطالب ذهني و فكري، ضمن آنكه مطالعه هر كتاب شيوه خاص خود را ميطلبد به هنگام مطالعه يك كتاب به زبان غيرمادري بايد روي هر كلمه متمركز شد، اما خواندن كتابهاي فلسفي و ادبي به اين گونه نيست. به هر حال نويسنده يك كتاب، براي نگارش آن زحمات زيادي را متحمل ميشود كه بد نيست براي خواندن مقداري از آن را تجربه كنيد. ميگويند يك نويسنده برجسته مدت 30 سال هنگام شروع نگارش يك كتاب تازه، ژاكت خاصي را ميپوشيد تا بهتر تمركز كند... شما براي تمركز در خواندن چه ميكنيد؟
برگرفته از سایت نشر افق ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
|