صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    1 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 1775
    ديروز: 6822
    جمع کل: 30526880
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    معرفي کتاب :: مثل خواب بود
    مثل خواب بود
    درخواست کتاب
    راهنماي خريد
    سبد خريد
    چاپ صفحه
    ارسال به دوست
    موضوعات مرتبط
    موضوع: رمان - رمان ايراني
    نويسنده: هلیا اویسی
    ناشر: آواي سورنا
    نوبت چاپ: اول
    تعداد صفحات: 304 صفحه
    تيراژ: 2000 نسخه
    قطع: رقعی
    قيمت: 47500 ريال

     



    معرفي کتاب:
    با سختي فرش دستباف قديمي را بلند ميكند و آن را روي تخت كنار حياط رها ميكند. خاك و غبارِ روي لباسش را ميتكاند و بالاي تخت ميرود، لولهي فرش را باز و آن را روي تخت صاف و مرتب ميكند. سريع پايين ميآيد و به داخل ساختمان ميرود. مادر بزرگ استكانها و قندان را توي سيني ميگذارد. ترنم سيني را بر ميدارد و به حياط ميبرد. از حياط صدا ميزند: مادربزرگ! شما بياييد بنشينيد، من بقيهي چيزها را ميآورم. ترنم از اين كار لذت ميبَرَد.
    عصر موقعي كه آفتاب بساطش را از حياط مادربزرگ جمع ميكند، روي تخت قديميِ مادربزرگ چاي و قليان را آماده و بقيهي خانواده را هم خبر ميكند. به حياط آب پاشي شده و حوض آبيِ مادربزرگ، با آن ماهيهاي قرمزش، خيره ميشود و نسيم خنكي را كه از لابهلاي داربست موي باغچه ميوزد، همراه عطر گل ياسِ كشيده شده روي ديوار ـ كه مادربزرگ آن را يادگار پدربزرگ ميداند ـ روي صورتش احساس ميكند.
    اين يكي از بهترين تفريحات ترنم بود، كه به متكاي لولهاي مادربزرگ ـ كه با چلوار سفيدي كه به لاجوردي ميزد ملحفه شده بود و مخمل قرمز زير آن از دو سر آن هويدا بود ـ تكيه كند و در حالي كه بخار چاي تازه دم در فضا طنازي ميكند، به چشمان بينور مادربزرگ خيره شود و از او بخواهد از خاطرات دوران جوانياش صحبت كند. اشتياق او براي شنيدن صحبتهاي مادربزرگ، پيرزن را به وجد ميآوردْ و سعي ميكرد موبهمو آن زمان را در نظرش مجسم كند. يادآوري لحظه به لحظهي ايام جواني كاملاً با تغييرات چهرهي مادربزرگ احساس ميشد. ترنم گاهي با شيطنت سربهسر مادربزرگ ميگذاشت و از او ميخواست از شب خواستگاري و عقد برايش تعريف كند و مادربزرگ با گفتن لا اله الا الله، قهقهه ميزد و شروع به گفتن ميكرد؛ از روزي كه پدرِ پدربزرگ از ولايت ديگر براي خواستگاري، بدون پدربزرگ به منزل مادربزرگ رفته، و از اينكه بدون توجه به عروس و داماد، پدرها روز عقد را مشخص كردند. از آن لحظهاي كه او بدون ديدن داماد ـ حتي براي يكبار ـ به زورِ خانواده، بله ميگويد و تازه زمان آن ميرسد تا عروس و داماد همديگر را ببينند. مادربزرگ خندهي كوتاهي ميكند و به دوردست خيره ميشود. گويا برميگردد به همان روز؛ همان هنگامي كه سر بلند ميكند تا همسر آيندهاش را ببيند و با يك پسر جوان كچل مواجه ميشود.
    تمام آرزوها و خيالبافيهايش روي سرش آوار ميشود
    و هنگامي كه شروع به گريه كردن ميكند، با برخورد تند مادر رو به رو ميشود و هيچ راه گريزي برايش باقي نميماند. زندگي مشترك آغاز ميشود. رفتار مهربانانهي پدربزرگ كه زير چهرهي مقتدرانهي او مخفي شده، ديوار بين آنها را ميشكند. و مادربزرگ زماني كه ديزيِ گِلي مادرشوهر را در اثر بياحتياطي ميشكند و پدربزرگ با مهارت تمام، آن را طوري تعمير ميكندكه مادرش متوجه نشود، حس ميكند بهترين ياور را در كنار خود دارد؛ كسي كه ميتواند به او تكيه كند و عاشقانه دوستش داشته باشد، حتي اگر او كچل باشد.
    همنشيني با مادربزرگ براي ساعتها، براي بقيه عجيب ميآمد. خواهر ترنم از اين رفتارهاي او خندهاش ميگيرد و هميشه او را ديوانه خطاب ميكند. ولي مادربزرگ هميشه او را دعا ميكرد و رفتار ترنم را حاصل عمل خوب خود در گذشته ميدانست و پاداش خداوندي.
    ترنم كمكم پا به عرصهي جواني ميگذاشت. زيبايي دخترانهي او تحسين برانگيز بود، ولي افكار او هنوز ول كنِ ايام كودكي نبود.
    هوا كمكم رو به خنكي ميرفت و ..............

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    از همين موضوع: از همين نويسنده: از همين ناشر:
    رمان
    » ویلای تابستانی
    » جنگ كه تمام شد بیدارم كن
    » گنج قلعه ی متروك
    » فیظیك
    » افصون
    » سورنا و جلیقه ی آتش
    » چارلی و كارخانه ی شكلات سازی
    » كیمیا خاتون دختر رومی
    » گنج
    » غربت
    رمان ايراني
    » غروب غریبانه ی دل
    » شوهر آهو خانم
    » رز كبود
    » دختر تیرماه
    » در پیچ وخم كوچه های دل
    » شب های بی ستاره
    » افسون یك نگاه
    » شراره
    » فخر الزمان
    » حسد
    آواي سورنا
    » گنج و كلید
    » از قدرت عشق
    » آموزش الفبای انگلیسی
    » آشنایی با اعداد و ریاضی
    » آموزش مفاهیم و متضادها
    » بگرد پیدام كن!
    » بازی و ریاضی
    » قدم به قدم طراحی آسان
    » كتاب كار
    » الفبای انگلیسی
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی