موضوع: داستان - داستان كوتاه نويسنده: احمد محمود ناشر: معین نوبت چاپ: هشتم تعداد صفحات: 283 صفحه تيراژ: 1650 نسخه قطع: رقعی قيمت: 30000 ريال
معرفي کتاب:
احمد اعطا (محمود) متولد چهارم دی ماه سال 1310 در اهواز بود. پدر و مادرش اهل دزفول بودند. او دوران ابتدایی تحصیلاتش را در همان شهر به پایان برد، اما نتوانست بهطور كامل تحصیل كند. خودش در اینباره گفته: «با همه اشتیاقی كه داشتم نشد و نتوانستم به تحصیل ادامه دهم. بیقراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همین بود كه در هیچكاری نتوانستم پایدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را كه داشتهام تعداد كنم از بیست می گذرد. این پایان نیافتن تحصیل من یك علتش سیاسی شدن بود. یك مقداری از این فعالیتهای سیاسی در رمان "همسایهها" آمده است بهنام خالد.»
محمود در ابتدا به نوشتن داستانهای كوتاه گرایش پیدا كرد. "مول" 1338، "دریا هنوز آرام است" 1339، "بیهودگی" 1341، "زائری زیر باران" 7- 1346، "پسرك بومی" و "غریبهها" 1350، نام مجموعه داستانهایی است كه او پیش از نخستین رمانش - "همسایهها" - منتشر كرده بود.
محمود پس از انتشار رمانهای "همسایهها"، "داستان یك شهر" 60- 1358، و "زمین سوخته"1361، مجموعه داستانهایی به نامهای "دیدار" 1369، "قصه آشنا" 1370، "از مسافرت تا تبخال" 1371 و همینطور رمان "مدار صفر درجه" را منتشر كرد.
در سال 1379 آخرین اثر خود یعنی رمان "درخت انجیر معابد" را در دو جلد بهچاپ رساند و رمان "مرد خاكستری"اش ناتمام ماند. احمد محمود روز جمعه، دوازدهم مهر ماه سال 1381، بهدنبال یك دورهی بیماری سخت ریوی، در بیمارستان مهراد تهران درگذشت.
.........................
از اتوبوس پياده مي شود، فلكه ساعت است، هيچكس نيست، پيش رويش خيابان، خالي خالي است شرجي است، زمين خيس است « پل نادري؟»
چيزي جز رديف چراغها - كه انگار انتها ندارد - نمي بيند.
بوي آشنا- بوي شب كارون را حس مي كند. همه چيز ساكت است، اتو مبيلي پر شتاب مي گذرد و يك لحظه خلوت خيابان را آشفته مي كند« پل سفيد كو؟» طاقهاي بلند پل سفيد را نمي بيند « نه! همه چي عوض شده!» بقچه را دست به دست مي كند و كنر جدول، تو درازاي خيابان راه مي افتد.
دور مي شود، دورتر، حالا زير نور جيوه اي چراغهاي حاشيه خيابان ، مثل يك سايه- انگار- و يا مثل يك لكه سياه لرزش نا محسوسي دارد. چند لحظه بعد ، جنبش سايه آرام مي گيرد- ايستاده است؟ ترديد دارد؟ راه را گم كرده است؟ « هووف!-دده كجائي؟ كجا؟» .............