آثار ناميراي ادبيات نمايشي
ساموئل بكت نمايشنامه نويس،داستان نويس و مقاله نويس ايرلندي يكي از چهره هاي موثر تئاتر در قرن بيستم است كه با آثارش مسيري طولاني را در پيوند مدرنيسم تا پسامدرنيسم پيمود._
در ميان خيل آثار ماندگار بكت دونمايشنامه وجود دارد كه او عمده شهرت خود را مديون آن هاست،اين نمايشنامه ها كه تا كنون صدها بار به اغلب زبان هاي زنده دنيا ترجمه شده يا روي صحنه رفته اند به دليل نگاه موشكافانه و دقيق نويسنده هرگز رنگ كهنگي به خود نگرفته اند و شايد در آينده هم نگيرند.
بكت در باور بيشتر منتقدان به عنوان وجدان بيدار اروپاي خفته در قرن بيستم مطرح است،هنرمندي كه با آفرينش فضاهايي وهم گون و در عين حال پيچيده در فهمي فلسفي به هنر تئاتر رمقي دو چندان بخشيد و توجه ها را به سوي آن جلب كرد.
آثار بكت تصاويري از فرسايش ارائه مي دهند كه جهان و افرادي كه در آن زندگي مي كنند به آرامي ،اما به ناگزير رو به افول مي روند،افولي كه گاه در انتظاربيهوده شخصيت ها رخ مي نماياند و يا آن ها در محيطي كاملا بسته به اميد گشايش روزنه اي روزگار مي گذرانند.
نمايشنامه «در انتظار گودو» حاصل سرگشتگي انسان مدرن است كه در قالب دو شخصيت بي دست و پا چون «استراگون » و «ولاديمير» متجلي شده است،شخصيت هايي كه بر روي تلي از خاك وتك درختي تنها فقط و فقط انتظار فردي به نام گودو را مي كشند،فردي كه هيچ گاه نمي آيد، اما تفكر مخاطب را تحريك مي كند.
نوع گفت و گوهايي كه بكت همراه با كنش و واكنش هاي مربوط به صحنه براي آدم هايش تدارك ديده آن چنان پيچيده در ظرافتي هنري است كه بخش بخش آن ها تا كنون به شكلي حرفه اي توسط دست اندركاران تئاتر مدرن مورد مطالعه قرار گرفته اند.
نكته قابل توجه درباره نمايشنامه «در انتظار گودو» اين است كه استراگون و ولاديمير گرچه به لحاظ خوي و خصلت تفاوت هاي آشكاري با يكديگر دارند، اما تشخص هردو آن ها در پيوند با ديگري است، به گونه اي كه هيچ يك از آن ها بدون حضور فرد دوم قادر به ادامه زندگي نيستند،نكته اي كه تحمل كردن همديگر در قرن بيستم اروپا را به نحو شايسته اي نشان مي دهد،تحملي پيچيده در حسي از انتظاركه هنوز هم به همان تازگي زمان نوشته شدن باقي مانده است.
به نظر مي رسد كه مترجمان دو نمايشنامه ياد شده لازم است به جاي چاپ مكرراين دو كاربه ترجمه نقد هاي سازنده از اساتيد بزرگ جهاني هم توجه كنند و لايه هاي ظريف ذهن بكت را مورد كنكاش قرار دهند،نكته اي كه تا كنون آن گونه كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفته است.
مواجهه خواننده يا تماشاگر ايراني با اين دو نمايشنامه مواجهه اي بر اساس شنيده هاست و حتي بسياري از تحصيل كرده هاي رشته تئاتر هم نظرگاهي مخصوص به خود در اين باره ندارند.
نمايشنامه «آخر بازي» كه بارها به عناوين ديگر مانند دست آخرو...هم ترجمه شده يكي ديگر از آثار ماندگار بكت است كه در اين كتاب منتشر شده،نمايشنامه اي كه گرچه به لحاظ فرم با در انتظار گودو متفاوت است اما به شكلي ديگر همان محتوا را يدك مي كشد.
فضاي اين نمايشنامه جايي است بدون زمان و مكان با شخصيت هايي كاملا متضاد كه باز هم مجبورند همديگر را تحمل كنند و در اين رهگذر است كه اتفاقات نمايشي يكي پس از ديگري رخ مي نمايانند.
اين نمايشنامه چهار شخصيت دارد كه در نكبتي خود خواسته گرفتار شده اند،نكبتي كه باز هم نمايان گر رنج هاي انسان در دوران مدرن است، همان گونه كه گفته شد آثار بكت بيش از هر چيز ديگر به نقد و تحليل نيازمندند يعني همان نكته اي كه در جامعه تئاتري ما محلي از اعراب ندارد،دو نمايشنامه «در انتظارگودو» و« آخر بازي» را مي توان به عنوان يك نظريه انساني مورد ارزيابي قرار داد،نظريه اي كه پس ازنوشته شدن اين دو كار به عنوان يك مكتب ظهور كرد. به نظر مي رسد يكي از مسئوليت هاي بزرگ مترجمان آثار بكت پرداختن به رفع همين سوء تفاهمات باشد، زيرا هنوز هم در ميان خيل عظيمي از دانشجويان تئاتر مفهوم جريان«ابزورد» ونقش بكت در پديد آيي آن با مقوله «نيهيليسم» از هم تفكيك نشده است،نكته اي كه در صورت عدم رفع و رجوع مي تواند بستر ذهنيات غلط ديگري را فراهم كند.
به هر حال همت مجدد مترجمي چون بهروز حاجي محمدي در ترجمه دو شاهكار از يك نويسنده را بايد به فال نيك گرفت اما اي كاش او از اين پس به همين موضوع بسنده نكند و بيشتر در روشن كردن اذهان پيرامون آثارنوسينده مورد علاقه اش تلاش كند. كتاب «آخربازي،در انتظارگودو» سال 1387در شمارگان3000نسخه و قيمت2700تومان توسط انتشارات ققنوس عرضه شده است.
ایبنا
|