کتاب :: نگاهی به كتاب «من قهرمان نیستم» اثر پییر اتن گرونیه
نگاهی به كتاب «من قهرمان نیستم» اثر پییر اتن گرونیه
23 مهر 1387
فرهاد اكبرزاده: «نشسته زندگی میكنم، همچون فرشتهای در دستهای یك آرایشگر» «آرتور رمبو» فكر كردن به دیوار به مثابه اندیشیدن به حدود در هر زمینهای میتواند یك فراوضعیت را ترسیم كند، این آگاهی كه از درك امكانات، حد و تفاوتهای هر الگو یا ساختار ناشی میشود، همواره با چیزی گره میخورد كه میتوان آن را «امكان عدمامكان» نامید كه نوعی تعبیر بلانشویی در مورد مرگ است؛ چرا كه موضوع «اندیشیدن در» را با «اندیشیدن بر» همخوان میكند. حالا این حرفها چه ربطی به نوشتههای یك نویسنده فرانسوی دارد كه مجموعهای از قطعات اغلب شوخطبعانه را در كنار هم به عنوان یك مجموعه گرد هم آورده است. شاید باید در مواجهه با آثار او به این نكته توجه كنیم كه به سختی میتوان حدود متداول الگوهایی مثل داستان كوتاه، قطعه ادبی، نثر شاعرانه یا شعر را به آن تحمیل كرد و در نهایت به یقین از یك انطباق كامل و دقیق رسید. و شاید بحث اصلی هم در همین نقطه باشد كه در این ارتباط میتوان به آن پرداخت. برای بازكردن این موضوع میتوان از یك مثال سود برد. در نظر بگیرید كه كار یك وكیل انطباق یك جرم/ كنش با معیارها و تعاریف عامی است كه همگان بر سر آن توافق دارند و در اصطلاح به آن قانون گفته میشود. در هر مورد او میتواند با استناد به یك بند یا گروهی از این موارد عام مورد توافق به دفاع بپردازد؛ شرایطی كه میتوان آن را قاعده كار یك وكیل به شمار آورد و ما او را «در قوانین» مییابیم. اما وقتی او با موارد خاص و ویژهای برخورد میكند كه به نوعی به یك حفره پیشبینی نشده در قوانین شبیه است، او در جایی میایستد كه خطاب خود را نه با قاضی محكمه به نفس آن نوشتار عام یا آگاهی عمومی در لباس قانون معطوف كرده و مستقیما با هدف قرار دادن آن حفره و یا به تعبیر دقیقتر استثنا نفس قانون را به چالش وامیدارد. در این شرایط او در وضعیتی «بر قانون» است. وقتی یك نویسنده با به چالش كشیدن ژانر میخواهد محدودیتها و حفرههای این حوزه از توافق عمومی را به نمایش بگذارد، دقیقا در همین وضعیت «بر» نسبت به ژانر به مثابه قاعده ایستاده است. در اینجا چیزی كه به عنوان محور اصلی كار خود را عیان میكند، موضع فردیت است. موضوعی كه در دو جمله اول كتاب از «آرتور رمبو» كه در بالا به آن اشاره شده و جملهای از «برنار ماری كلترز» خود نمایی میكند: «من یك آدم طبیعی و منطقی هستم آقا. هرگز كاری نكردهام كه جلب توجه كنم. اگر نزدتان نشسته بودم، شما به من توجه میكردید؟» اگر بخواهیم از این كلیات فاصله بگیریم به متن كتاب بازگردیم، مثلا در جایی در صفحه 99 با داستانی مواجهیم با عنوان «یك قطره در اقیانوس آرام» كه به بخشی از داستان نویسندهای به نام ریشار اشاره دارد، بخشی به اندازه یك تكه كاغذ آبنبات كه به اندازهای راوی را تحت تاثیر قرار داده است كه بعد از آنكه مدتها به آن اندیشیده به این نتیجه میرسد كه این قسمت را به شیوه خودش بازنویسی كند و برای او این بخش از تمام نوشتههای نویسنده اعم از رمان، شعر، داستان كوتاه و... مهمتر است، اما جرات گفتن این موضوع را به خود نمیدهد، ظاهرا. قسمتی كه در آن ریشار گفته «چگونه اقیانوس آرام در خود فرو میرود، خود را میبلعد و چنان آب میرود كه عاقبت به یك قطره تبدیل میشود- قطرهای كه میلیاردها تن وزن دارد- ولی اكسیر واژهها ناپدید شده و من فرسنگها با فضای خاصی كه خود را برایش آماده كرده بودم، فاصله دارم. امتحان فیزیك هستهای را میگذرانم، یا اینكه میخواهم با یك قلمموی آبرنگ ساختمان «امپایراستیت» را رنگ بزنم.» (صفحه 100) تقابل میان كل و جزء كه در این داستان به شكلهای مختلفی مطرح میشود، همواره میل به تولید یك فردیت به مثابه استثنا را از خود بروز میدهد؛ همان تقابلی كه در بالا بدان پرداخته شد و به افشای دو وضعیت «در» الگو بودن و «بر» الگو بودن انجامید. در هر داستان از مجموعه با مواردی رودرروییم كه داستان با آنها شروع میشود، اما به سرعت این موضوعات در دل موارد موازی، مخالف یا شخصی چنان پیچیده و محو میشوند كه گویی فراموش میكنیم كه داستان با چه نام یا موضوعی شروع شده بود و این در حالی است كه این كار نه در فصلهای طولانی یك رمان بلكه در چیزی حدود دو صفحه انجام شده و پایان میپذیرید. تقریبا تمام داستانها از منظر «اول شخص» روایت میشوند، اما گاهی شاهد شكستن قواعد منطقی این حوزه روایت هستیم. شاید گفتن این موضوع كمی به تحلیلی مضمونی نزدیك شود اما دو آگاهی در پس زمینه آثار گرنیه به چشم میخورد، جذب سیستم یا كل بودن و مقاومت سمج و طنز آمیز در برابر آن، مسئلهای كه در «زندگی خصوصی» كه بیشتر حول حشرات تهدیدكنندهای است كه به سمت راوی را به التهاب انداختهاند با این جملات سرانجام مییابد «در واقع حقیقت ماجرا شاید این باشد كه ما امروز، به اینكه از این پس جزئی از زندگی این هیولاها باشیم، تن داده ایم.» (ص 44)
من قهرمان نیستم پییر اُتَن گرونیه ترجمه: خجسته كیهان ناشر: نشر افق