4 شهريور 1389
الینور استیس در «صد دست لباس» داستان همكلاسی اش را برای خواننده نقل می كند كه همواره یك لباس به تن میكرد و به همین امر موجب تمسخر دیگر همشاگردیها قرار میگرفت.
كتاب «صد دست لباس» نوشته الینور استیس با ترجمه شقایق قندهاری از سوی انتشارات كتاب نیستان منتشر شد. هلنا استیس، دختر نویسنده كتاب در مقدمه این كتاب درباره انگیزه نوشتن این اثر توضیح داده است كه سالها پیش دختری، همكلاسی مادرش بوده كه همواره یك لباس به تن میكرد و به همین امر موجب تمسخر دیگر همشاگردیها قرار میگرفت. الینور هرگز این بدرفتاری را فراموش نكرد و سالها بعد داستان «صد دست لباس» را نوشت كه همچنان مورد توجه كودكان علاقهمندان است.
«واندا»، «بازی لباسها»، «یك روز آفتابی شاد»، «مسابقه»، «صد دست لباس»، «در ارتفاعات بوگینز» و «نامه به كلاس شماره 13» از عناوین این كتاب هستند. نقاشیهای لوییز اسلوبودكین بر جذابیت داستان و تاثیرگذاری این كتاب كه برای گروه سنی ب و ج نوشته شده افزوده است.
در بخشی از این كتاب كه برنده جایزه تقدیری نیوبری است، میخوانیم: «روز بعد نمنم باران میبارید. مدی و پگی زیر چتر پگی با عجله خودشان را به مدرسه رساندند و بدیهی بود كه در چنین روزی در گوشه خیابان الیور منتظر واندا پترونسكی نمانند. این خیابان دوردست و پرت در پس مسیر ریلهای راهآهن پس از اینكه به تپه میرسید، در نهایت به ارتفاعات بوگینز منتهی میشد. به هر حال آنها حاضر نبودند امروز دیر به مدرسه برسند چون امروز روز مهمی بود».
خبرآنلاین
|