رمان «گردابي» نوشته حسين حيدربيگي، نويسنده افغاني ساكن مشهد، داستاني تاريخي دارد كه نويسنده آن را با رويكردي اسطورهاي و زبان تا حدي مخيل و شاعرانه نوشته است. اين كتاب كه به تازگي منتشر شده، درباره برخي جنگهاي داخلي افغانستان و شرح مظلوميت قوم «هزاره» در اين كشور است.\
در اين داستان مقطعي از حكومت امير عبدالرحمان و ظلم و ستم به مردم هزاره در قالب داستان بيان ميشود.
راوي اين داستان در اغلب بخشها داناي كل است؛ در حالي كه روايت مخيل نويسنده و رفت و برگشتهاي زماني، سبب شده تا راوي در قسمتهايي از كتاب تغيير كند.
يكي از ويژگيهاي نثر در اين داستان درهمآميختگي زبان شعر، كنار استفاده از ساختارهاي فرمي زبان داستاني است؛ درحالي كه بهرهگيري نويسنده از واژگان بومي، از ديگر اختصاصات زباني اين كتاب به شمار ميآيد.
از اين رو واژهنامهاي نيز در پايان كتاب براي دسترسي مخاطبان درج شده است.
بخشي از داستان «گردابي» اينگونه نوشته شده: «نيم خواب و نيم بيدار است كه حس ميكند كسي به دروازه قلعه ميكوبد. دلش را از خواب ميكند. گوش ميدهد؛ دوباره صداي دروازه قلعه ميآيد. « اين صداي زنجير و قبههاي دروازه است. كي باشد در اين نيمه شب»در اين بياباني؟ سالها بود كه كسي گذرش به اين طرف نميافتاد...» رمان «گردابي» نوشته حسين حيدربيگي، بهار امسال(89) به شمارگان 1100 نسخه از سوي انتشارات افراز منتشر شد. اين كتاب 133 صفحهاي با قيمت 3500 تومان ارايه ميشود.
ايبنا
|