صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    14 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 2253
    ديروز: 3812
    جمع کل: 30596334
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهي به زندگي و آثار ارنست همينگوي
    نگاهي به زندگي و آثار ارنست همينگوي

    ارنست همینگوی

    8 مهر 1387
    « ارنست همینگوی Ernest Hemingway نویسنده رئالیست و بزرگترین رمان نویس آمریكایی در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در «اوك پارك » (حومه شیكاگو ) از توابع ایالات « ایلی نویز » (۲) به دنیا آمد و در دوم جولای ۱۹۶۱ در «Ketchum » واقع در ایالت « آیداهو » هنگامی كه تفنگ شكاری خود را پاك می كرد هدف گلوله خود قرار گرفت و با مرگ او يكي ازدرخشان ترین چهره ی ادبیات قرن بیستم آمریكا چشم از جهان فرو بست.._
    محمد علي علومي :پدر ارنست، دكتر «كلارنس همینگوی» مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشكی به شكار و ماهیگیری نیز علاقه داشت. دكتر كلارنس همسری داشت پرهیزگار و با ایمان كه انجیل می خواند و با اهل كلیسا محشور بود و از او صاحب شش فرزند بود. دومین فرزند این پزشك «ارنست» نامیده می شد. چون پدر و مادرش با هم توافق و تجانس اخلاقی نداشتند ، ارنست از این حیث دچار زحمت و اِشكال بود.

     مادر به فرزند خود توصیه می كرد كه سرود مذهبی یاد بگیرد، اما پدرش چوب و تور ماهیگیری به او می داد كه تمرین ماهیگیری كند. در 10 سالگی پدرش او را با تفنگ و شكار آشنا كرد.

     در دبستان همینگوی احساس كرد كه ذهنش برای ادبیات مستعد است.او شروع كرد به نوشتن مقالات ادبی، داستان و روزنامه ای كه دانش آموزان آن را اداره می كردند. رفقای وی سبك انشای روان او را می ستودند؛ با وجود این عملاً علاقه و محبتی به او نشان نمی دادند، گویی در نظر آنها برتری و امتیاز گناهی نابخشودنی بود.

     ارنست به ورزش خیلی علاقه نشان می داد و به قدری در این كار بی باك بود كه یكبار دماغش شكست و بار دیگر چشمش آسیب دید! تنفر از خانواده و دبستان هم موجب شد كه وی هر دو را ترك كند. او دوبار گریخت، بار دوم غیبت او چند ماه طول كشید؛ می گفتند او در به در شده و به شداید و سختی های زندگی تن در داده و تجربیاتی اندوخته است. او گاهی در مزرعه كارگری می كرد، زمانی به ظرفشویی در رستوران ها می پرداخت و مدتی نیز به طور پنهانی به وسیله قطارهای حامل كالای تجارتی از نقطه ای به نقطه ی دیگر سفر می كرد.بالاخره وی تحصیلات متوسطه ی خود را در مدرسه عالی« اوك پارك» به اتمام رسانید. 

    او با خانواده خود تعطیلات تابستانی را در میان جنگلی نزدیك میشیگان كه به نزهت و خرمی معروف است، می گذرانید. در آنجا ارنست كوچك لذت شكار و ماهیگیری را دریافت. در سومین سالگرد تولدش، پدرش برای نخستین بار او را به ماهیگیری برد. این گردش، فوق العاده از كار درآمد. اما تابستان هایی كه در میشیگان سپری می كردند، به همینگوی چیزی بیش از عشق مادام العمر به مزارع و جویبارها داد. او از میان خاطرات این ایام، محل ها و شخصیت های بعضی از بهترین داستان هایش را بیرون می كشید. همینگوی مناظر آن جنگل ها را در داستان های اولیه خود كه در پاریس منتشر می كرد منعكس كرده است.

     این نویسنده نیز مانند بسیاری از معاصران خود تحصیلات عالی و دانشگاهی نداشت. وقتی در سال ۱۹۱۷ آمریكا هم درگیر جنگ جهانی بزرگ شد، همینگوی با سری پر شور خود را سرباز داوطلب معرفی كرد ،ولی به خاطر معیوب بودن چشم، ورقه معافی به دستش دادند. در همان اوان با مدیر روزنامه «كانزاس سیتی استار» كه در «میدل وست» منتشر می شد آشنا شد و مدت دو ماه رپورتاژهایی برای اين روزنامه تهیه می كرد.

     بعدها نیز رانندگی آمبولانس صلیب سرخ را به عهده گرفت و به جبهه جنگ ایتالیا رفت. در زمان جنگ، یك روز كه با آمبولانس خود به كمك مجروحین می شتافت زخمی شد، جراحتش وخیم و خطرناك بود و بر اثر آن به وی مدال جنگی ایتالیااهدا شد و همچنین از دولت متبوع خود مدال نقره ای دریافت كرد. اثر زخم و جراحات این جنگ بعدها در ساق پایش تا مدتها باقی ماند. همینگوی به «شیگاگو» برگشت و با نویسندگان بزرگی مانند «شروود آندرسون»و «جان دوس پاسوس» آشنا شد.

     در این موقع دختر جوان و روزنامه نویسی به نام «هدلی ریچاردسون»  علاقه و توجهش را به خود جلب كرد و در نتیجه با هم ازدواج كردند. در سپتامبر ۱۹۲۱ زن و شوهر جوان به صورت دو خبرنگار عازم میدان جنگ یونان و تركیه شدند. با وجودی كه همینگوی از جنگ سابق خاطرات تلخی داشت و دوبار هم زخمی شده بود، میدان جدید نبرد را با آغوش باز استقبال كرد.

     جنگ ترك و یونان نیز به نفع ترك ها و «كمال آتاتورك» پایان یافت و همینگوی از آنجا به پاریس رفت. در پاریس برحسب توصیه «آندرسون» با «گرترود استن» نویسنده آمریكایی كه در فرانسه موطن اختیار كرده بود، آشنا شد و در مكتب ادبی او به پرورش استعداد نویسندگی خود پرداخت و شروع به نوشتن سرگذشت های كوچك و ساده كرد.

     گرترود استن، مردی چاق، جدی و بی گذشت بود، با این وصف بین او و همینگوی خیلی زود علایق و روابطی برقرار شد و هر دو از معاشرت همدیگر لذت می بردند.

     همینگوی در پاریس علاوه بر گرترود استن با «پیكاسو» و «سزان» نیز آشنایی یافت. آنها از خواندن نوشته های سلیس، روشن، بی ابهام و در عین حال عامیانه و ساده همینگوی كه مانند آب صاف و زلال بود استفاده می بردند. نخستین آثار و داستانهای همینگوی سر و صدای زیادی ایجاد كرده بود. آن موقع هدلی همسر همینگوی باردار بود و چون از این طرز شهرت خوشش نمی آمد، روزی با اطلاع شوهرش پاریس را به قصد شیكاگو ترك كرد تا كودكش در دیار خودش متولد شود. در مدتی كه هدلی در آمریكا وضع حمل كرد و به پاریس بازگشت، همینگوی چند سرگذشت و داستان تازه به نوشته بود. این نوول ها و داستان ها مانند میخ محكم و سخت بود. 

    یكی از آنها موسوم به «پنجاه هزار دلار» بود كه در آن ماجرای زندگی مرد ورزشكار و مشت زنی تصویر شده بود. نام داستان دیگر وی، «هفته نامه آتلانتیك» بود كه پس از داستان قبلی به وجود آمده و به چاپ رسیده بود و مجله پرتیراژی آن را به صورت پاورقی منتشر  كرد.

     هر كس داستان را می خواند به چیره دستی و مهارت همینگوی در ادبیات و روان نویسی او پی می برد .  همین داستان بیست صفحه ای اسم نویسنده را بر سر زبان ها انداخت و مشهورش كرد. 
    انتشار داستان«هفته نامه آتلانتیك» سبب شد كه خیلی از روزنامه ها و مجلات از او تقاضای داستان و پاورقی جدید كنند. وقتی كه آنها خواستند با وی قرار داد ببندند، وی نپذيرفت. نه اینكه از پول و اجرت نویسندگی بدش می آمد ، بلكه اصلاً او فكر نمی كرد كه باید آثار قلمی را فروخت. زیرا می گفت: «نویسنده آزاد و سرخود بودن، ارزشش برای من بیش از اینهاست، آنچه آرزوی من است خوب چیز نوشتن است.... با قناعت زندگی می كنم و در عوض هر چه دلم بخواهد چیز می نویسم.»

     همینگوی در موقع توقفش در پاریس به قدری در غذا قانع بود كه یك ظرف سیب زمینی پخته برای هر وعده غذای او فقط پنج فرانك تمام می شد! وی در آثارش فقط از افكار و عقیده خود پیروی می كرد و می دانست اگر بنا شود پای دستمزد به میان آید باید از سلیقه ی شخصی عدول كرد. 

    قطعات گوناگون شعر او در سال ۱۹۲۳ در مجله «شاعری Poetry» چاپ شد و در همین سال همینگوی در شهر «دیژون» فرانسه كتاب كوچكی به نام «سه سرگذشت و ده قطعه شعر» نوشت و به چاپ رساند. 


    سال ۱۹۲۴ كتاب «در زمان ما» را در پاریس منتشر كرد كه بار دیگر با ملحقات و اضافاتی آن را در آمریكا به چاپ رساند و داستان هاي كوتاه و ساده ای را در بین فصول كتاب سابق جای داد. در سال ۱۹۲۷ وی كتاب «مردان بدون زنان» را منتشر كرد. انتشار این كتاب همینگوی را تا مقام یك نویسنده استاد بالا برد و وی را مظهر مكتب خاص داستان نویسی مترقی قرار داد. در همین سال (۱۹۲۷) هدلی - همسرش - با وجودی كه با عشق قدم به میدان زناشوئی گذشته بود پیوند و علاقه خود را از او گسست.همینگوی در این باره گفته است: «هركس در زنان بزرگواری و وفا بجوید، احمق است.»

     نویسنده جوان به رغم این بی وفایی، به زودی با زن دیگری به نام «پولین» پیمان زناشویی بست. پولین، زنی زیبا و دوست داشتنی بود و ریاست گروه نویسندگان روزنامه «وگ» را به عهده داشت.

     آثار و نوشته های همینگوی با آنكه به حد اعلای شهرت می رسید با پیروزی مالی توأم نبود، ولی وقتی كتاب «بیوگرافی نویسندگان آمریكایی مقیم پاریس» را انتشار داد درهای موفقیت به رویش گشوده شد. این نخستین بار بود كه همینگوی می فهمید موفقیت در نویسندگی چه طعمی دارد. همه كسانی - اعم از آمریكایی، انگلیسی و فرانسوی - كه این كتاب را خوانده اند، توانایی و قدرت قلم او را ستوده اند و عقیده دارند كه در آن تازگی و ابتكار وجود دارد. به دنبال انتشار این كتاب، كتاب دیگری موسوم به «آدم كشها» به منزله  شاهكاری به دوستداران ادبيات داستاني عرضه شد.

     سال ۱۹۲۸ وی اروپا را به قصد اقامت در سواحل اقیانوس ترك كرد. شهر «كی وست»  فلوریدا مقدمش را گرامی شمرد. مردم او را با شكم گوشتالو و برآمده و ریش انبوه و یك لقب پاپا در آن شهر دیدند.
    ثمره نخستین ازدواج همینگوی پسری بود به نام «جان». 
    «پولین» زن دومش نیز دو پسر برای او آورد، یكی «پاتریك» در سال ۱۹۲۹ و دیگری «گرگوری» در سال ۱۹۳۲.

    در ۱۹۲۹  كتاب «وداع با اسلحه» را منتشر كرد كه در آن به جنگهای ایتالیا اشاره كرده است. همینگوی در سال ۱۹۳۲ كتاب «مرگ در بعدازظهر» را انتشار داد. این كتاب از آن نظر كه نویسنده حالات و جزئیات مربوط به مرگ را با قلمی سحّـار و سبكی بسیار بدیع تشریح می كند در ادبیات آمریكا و در میان آثار خود او اهمیت فراوان دارد. در سال ۱۹۳۳ وی كتاب «برنده سهمی ندارد» را به رشته تحریر درآورد. همینگوی شكارچی بسیار ماهری بود و اغلب برای شكار شیر
    و حیوانات خطرناك دیگر به سرزمین آفریقا سفر می كرد و تأثراتی را كه در این شكارها پیدا كرده بود در كتاب «تپه های سبز آفریقا» منعكس كرده است. وی این كتاب را در سال ۱۹۳۶ منتشر كرد. در همین سال كتاب های «زندگی اهالی پاریس» و «كشتن برای اجتناب از كشته شدن» را نوشت.

    سال۱۹۴۰ همسر دومش نیز به او قطع علاقه كرد. همینگوی در اواخر همین سال با زن رمان نویسي به نام «مارتاژلورن» برای سومین بار ازدواج كرد. این دو نفر پس از عروسی به «چین» سفر كردند و مدتی هم در «كوبا» به سر بردند. 


    سال ۱۹۳۷ وی كتاب «داشتن و نداشتن» را منتشر كرد كه شهرتش افزوده شد.در سال ۱۹۳۸ همینگوی مجموعه داستان های «ستون پنجم» را منتشر كرد. پس از آغاز جنگ های داخلی اسپانیا، وی با عده ای از روشنفكران آمریكا برآن شدند كه با جمهوری طلبان اسپانیا همراهی كنند. همینگوی پس از آن كه دوبار در مراحل مختلف جنگ اسپانیا شركت كرد در «كی وست» فلوریدا ساكن شد و به نوشتن آثار پرارزشی مانند ماجرای «هاری مورگان قاچاقچی» پرداخت. این كتاب خصیصه ی دیگری از ارنست همینگوی را كه همان وجدان اجتماعی او است به خوبی آشكار می كند، چنانكه همین خصیصه در یكی دیگر از شاهكارهای او به نام  «زنگها برای كه به صدا در می آیند» تجلی كرد.

     كتاب اخیر راجع به جنگ های داخلی اسپانیا است كه در سال ۱۹۴۰ منتشر شد و قهرمانش مردی به نام «روبرت جردن» یا خود همینگوی است. همینگوی در دوران جنگ دوم رابط ارتش در انگلستان و فرانسه بود و مدتی به جز مقالاتی چند، چیزی منتشر نمی كرد، تا جایی كه همشهریانش گمان می كردند كه استعداد و قدرت نویسندگی هنرمند محبوبشان رو به زوال رفته است.

     پس از جنگ در هتل «ویز» اقامت كرد و شروع به نوشتن كتابی درباره دومین جنگ كرد، ولی در اثر درد چشم آن را نیمه تمام گذاشت و در عوض به شكار پرداخت. 

    «ماری ولش» چهارمین زن و یا آخرین همسر او نیز برای روزنامه ها مقاله می نوشت. همینگوی با این زن در «هاوانا» در منزلی به نام «فری ویژی» زندگی می كرد. او كوبا را دوست داشت و از سكوت و آرامش محیط آن جا لذت می برد. در «هاوانا» خیلی از اشخاص به دیدن او رفتند كه در بین آنها ستارگان هالیوود و رجال درجه اول اسپانیا نیز بودند و نویسنده بزرگ با ریش سفید و قیافه مقدس از آنها پذیرایی می كرد.  سال ۱۹۵۰ رمان جدیدی از این نویسنده به نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این كتاب داستان عشق بی تناسب یك افسر پنجاه ساله ی آمریكایی نسبت به یك دختر نوزده ساله ونیزی است. بالاخره در سال ۱۹۵۲ شاهكار جاودانه خود را به نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر درآورد و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود كرد و آمریكایی ها دانستند كه قدرت هنری نویسنده محبوبشان زوال نپذیرفته است.

     این اثر بی مانند در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل شد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۶۱ در گذشت و با مرگش یكی از تابناك ترین چهره های ادبی آمریكا از میان رفت. او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح سر از بالین خواب بر می داشت و شروع به كار می كرد و معمولاً بامداد چیز می نوشت و یا مقابل ماشین تحریر آن را دیكته می كرد. بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود به وسیله كشتی یا زورق به صید ماهی می پرداخت. «همینگوی» همیشه فكر می كرد و می گفت: «یك نویسنده باید تماس خود را با طبیعت حفظ كند.» از آثار دیگر وی می توان «سیلابهای بهاری»، «تعظیم به سویس»، «خورشید همچنان می درخشد»، «برفهای كلیمانجارو»، «یك روز انتظار»، «به راه خرابات در چوب تاك»، «پس از توفان»، «روشنایی جهان»، «وطن به توچه می گوید»، «اكنون دراز می كشم» و «كلبه سرخ پوست» را نام برد.
     
    ایبنا
    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی