ارديبهشتماه فصل كتاب و نمايشگاه است. نمايشگاه كتاب. نمايشگاهى كه سيماى شهر تهران را ديگرگون ميكند. علاقهمنداني كه گروهگروه و تكتك به اميد يافتن كتابهايي راهي نمايشگاه كتاب مىشوند كه به هر علت از گردونه پخش جا مانده يا در چم و خم توزيع دستي زحمتكشان عرصه پخش ديده نشده.
امسال هم نمايشگاه در محل مصلاي تهران برگزار ميشود. از آن ترافيكهاي سابق خبري نيست به مدد مترو و طرح ترافيك و پاركينگهاي نسبتاً وسيع و باقي قضايا. چشم اميدمان به باغ كتاب باشد كه سبز شود. شايد استفاده از تخفيفهاى نمايشگاهى، دسترسى آسان به كتابهاي متنوع و ديرياب انگيزه هجوم علاقهمندان به نمايشگاه باشد. اميدواريم كار زحمتكشان عرصه نشر ماجور باشد. كساني كه كارشان بر نامشان سايه ميافكند. مسوولاني كه خواب را بر خود حرام كردهاند. شايد آقاي حميد قبادي راضي نباشد اسم او را بياوريم، مبادا كه از اجر زحمات ديگران كم شود، اما ايشان با تيمش انصافاً زحمت كشيده. تيمي كه بيشتر در عرصه اجرايي فعال هستند و خيلي هم دوست ندارند جلوي چشم باشند. فقط كاش جا براي همه بود و هيچ ناشري به هر علت از اين حق طبيعي محروم نميماند. اما برويم سر اصل مطلب. كتاب يار مهربان، كه سخن فراوان ميگويد و داناست و بيزبان. ياد عباس يمينيشريف دوران كودكيمان بخير. البته اين بيزبان مدتي است كه سروصدايش درآمده و حق هم دارد. رمان ميخواهيد بخوانيد، هم وطنياش هست هم خارجي. «ما يك سر و گردن از تفنگها بلندتريم» را شاهرخ تندرو صالح نوشته، همانكه دزد را هم نوشته بود كه نشر افراز منتشر كرده. اين يكي را داده به نشر ققنوس. 5800 تومان ناقابل براي لذت بردن از يك كار خوب. فقط البته بايد دنبال تفنگش باشي. چون تفنگهاي مختلف قدشان فرق دارد. ولي در كل شاهرخ حق دارد، هر آدمي از تفنگ بلندتر است. يك شاهرخ ديگر هم داريم كه رفته سراغ لئوناردو داوينچي و «موناليزاي منتشر» را به همت نشر ققنوس درآورده. اين شاهرخ گيوا است و بهتر است از دست ندهيد. «ديدا» هم يك رمان ديگر است از نوع وطنياش كه ابراهيم ميرقاسمي نوشته و نشر آموت منتشر كرده. تنوري تنوري ۵۵۰۰ تومان. «ببر سفيد» را آراويند آديگا نوشته و مژده دقيقي هم كه ترجمههايش با اسمش نسبت دارد آن را به فارسي درآورده، ببرش ببر بنگال است نه ببر سيبري كه بشود به جاي ببر مازندران قالب كرد. آن را نشر نيلوفر چاپ كرده 5800 تومان هم قيمت دارد. رمان «سايهاش ديگر زمين را سياه نخواهد كرد» نوشته حسين نوشآذر است كه انتشارات مرواريد منتشر كرده. داستان يك وكيل ايراني است كه ناگهان چشم باز ميكند و خود را در پاريس مييابد. ويزا هم لازم ندارد اين پاريسگردي با 3000 تومان. حسين نوشآذر علاوه بر داستاننويسي مترجم هم هست و رمان «جاده» را به انتشارات مرواريد داده كه نوشته كورمك مككارتي است. همين رمان جاده را محمدرضا قليچخاني هم ترجمه كرده و نشر علم درآورده. بهتر است ديگر قيمت نگويم كه داد «چقدر گران است» درنيايد. نگران نباشيد البته. چون ناشران محترم قرار است تخفيفهاي خوب بدهند. رمان «يوسفآباد، خيابان سيوسوم» را سينا دادخواه نوشته و نشر چشمه منتشر كرده. «تنهايي پرهياهو» رماني از بهوميل هرابال نويسنده اهل چكسلواكي است كه حالا دو كشور شده؛ چك و اسلواكي. پرويز دوايي آن را ترجمه و نشر آبي منتشرش كرده. «شنلپاره» نينا بربروا را فاطمه ولياني به فارسي برگردانده و از آن دست كتابهايي است كه ميگويند كمحجم و پرمحتوا. ناشرش نشر ماهي است. 79 صفحه، قطع هم جيبي. «در دره نعرههاي تندرگون» مجموعه داستاني از هاينريش بل است كه مهرداد مهربان و بهرام فرهمندپور ترجمه كردهاند و نشر علم باعث و بانياش است. داستانهايي از نويسندهاي قدر. «صورتكهاي تسليم» نوشته محمد ايوبي داستاننويس مكتب جنوب است كه نشر افراز آن را منتشر كرده است. محمد ايوبي همين چند وقت پيش از دست ما رفت. «روز گراز» او را هم نشر افق منتشر كرده كه آن هم رماني خواندني است. «داستانهايي واقعي از زندگي آمريكايي» مجموعهاي از 180 داستان كوتاه واقعي است كه به همت و داوري پل استر گردآوري شده و مترجم آن مهسا ملكمرزبان است. ملكمرزبان پيشتر «سفر در اتاق تحرير» را از همين نويسنده ترجمه كرده. ناشر اين دو كتاب هم نشر افق است كه خيلي محترمانه پول داده به آقاي استر و حق و حقوق ترجمه اثر را خريده. استر هنوز البته تبش نخوابيده و آثارش مرتب ترجمه ميشود. ازجمله «دست به دهان» كه بهرنگ رجبي ترجمه كرده و نشر چشمه درآورده. «فرار كن، خرگوش» نوشته جان آپدايك نويسنده آمريكايي است كه پارسال درگذشت و نشد شاهد انتشار كتابش در ايران باشد. مترجم كتاب سهيل سمي است و ناشرش ققنوس. راستي گفتم خرگوش، اگر ته جيبتان تا حالا پول خرد مانده باشد يادتان نرود كه «شورش خرگوشها» را بخريد. آريل دورفمن نوشته و اميلي امرايي ترجمه و نشر افق منتشر كرده. دورفمن هم نيازي به معرفي ندارد، بهخصوص براي بزرگترها كه اين كتاب را براي بچهها ميخرند. 600 تومان است. رمان «ميتوان فراموش كرد؟» را هم فراموش نكنيد. اين كتاب مدتي ناياب بود و نشر مرواريد دوباره منتشر كرده. هانس ولفگانگ كخ آن را نوشته و زندهياد پريچهر معتمدگرجي ترجمه كرده. «چراغهاي روشن شهر بزرگ» مجموعه 9 داستان كوتاه از زولفو ليوانلي نويسنده ترك است كه محمدامين سيفياعلا ترجمه كرده. ليوانلي از ترجمه كتابش به زبان فارسي خبر دارد و مقدمهاي هم بر ترجمه كتاب نوشته است. ادبيات تركيه در ايران ادبيات شناختهشدهاي است و بسياري از نويسندگان معاصر ترك به زبان فارسي ترجمه شدهاند. نوبل هم بردهاند. شايد نوبل امسال را به محمود دولتآبادي بدهند كه «نون نوشتن» را نوشته و نشر چشمه منتشر كرده و خيلي خوب هم استقبال شده. مگر چندتا دولتآبادي دارد اين ملت؟ ناشر چراغها نشر گلآذين است كه در پرونده كارياش آثار خوبي از ادبيات جهان دارد. بهخصوص همه آثار كنوت هامسون نويسنده نروژي برنده جايزه نوبل ادبيات سال 1921. «ارواح مرطوب جنگلي» را نشر «ققنوس» منتشر كرده. كار محسن حكيممعاني است. بخوانيد و حالش را ببريد. «باغ اناري» هم يادتان نرود. مجموعهداستان محمد شريفي است كه نشر آموت منتشر كرده. آموت «معجون عشق» را منتشر كرده. گفتوگوهاي يوسف عليخاني با نويسندگان پرمخاطب است. آقا بالاخره يكي پيدا شد اين بخش ماجرا را تحويل بگيرد كه رونقي به بازار نشر دادهاند. همه هستند، ر.اعتمادي، فهيمه رحيمي، امير عشيري، پرينوش صنيعي، نازي صفوي، مريم رياحي، تكين حمزهلو، فريده شجاعي، سيمين شيردل، مهرنوش صفايي و نرگس جورابچيان. «اتولنامه يا فرهنگ ماشيننوشتهها در ايران» نوشته سيدجمال هاديان طباييزواره است كه ناشرش نشر يك است. قابل توجه طرفداران ماشين ممدلي و دم گاراژ بودم يارم سوار شد. «ليدي اليزابت» نوشته آليسون وير با ترجمه طاهره صديقيان در نشر كتابسراي تنديس منتشر شده. ضمناً اميدوارم اين ستون دستكم براي مدت نمايشگاه روزانه باشد.
اسدالله امرايي:روزنامه فرهيختگان
|