31 شهريور 1387
پرفروش يعني چه؟
پرفروش بودن براي بسياري از اهل ادبيات همواره آرزو بوده است. منتقدان ميكوشند چرايي پرفروش بودن فلان كتاب را علتيابي كنند و در اين راه موفق شده اند عواملي را نيز فهرست كنند اما گاه كتابي همگان را غافلگير ميكند و در صدر پرفروشها قرار ميگيرد، بي آن كه واجد هيچ يك از آن عوامل كذايي باشد.
بالاخره پرفروش يعني چه؟ كتاب چه خصوصيتي داشته باشد تا پرفروش ناميده شود؟ پرفروشترين كتاب كدام است؟ فهرست پرفروشها چگونه تهيه ميشوند؟ نخستين كتاب پرفروش...؟ در اين متن پاسخ برخي از اين كنجكاويها را ميتوانيد بيابيد.
پرفروش (best seller) به كتاب موفقي اطلاق ميشود كه عنوان آن در برخي فهرستهاي خاص پديدار شده است.
مشهور است هر كتاب پرفروشي لزوما داراي كيفيت آكادميك يا اهميت ادبي بالايي نيست حتي شماري از كتابها كه اكنون پرفروش ناميده شوند، تنها يك بار در چنين فهرستهايي قرار گرفتهاند و مهمتر از همه آن كه برخي از اين كتابهاي پرفروش هرگز پرفروش نبودهاند!
مطابق عرف جاري در عالم كتاب، پرفروشها را در 2 گروه دستهبندي ميكنند: داستاني و غيرداستاني. درخصوص رمانها قضيه اندكي پيچيدهتر است: فعالان زنجيره نشر بايد جملگي دست به دست هم دهند و با كمك همديگر به تلاشي گسترده دست زنند تا گرداگرد عنوان رمان نوعي شور و شيفتگي ايجاد شود و از اين طريق اثر پرفروش شود.
مفهوم پرفروش كم و بيش با دوران مدرن پيوندي دارد: چرا كه براي پرفروش بودن يك اثر نيازمند تواني هستيم كه جز در دوران كنوني هرگز در تاريخ بشر تحقق نيافته بوده است، و از جمله اين عوامل ميتوان به توليد شمار بالايي از يك كتاب، پخش اين كتابها، شمارش اين كتابها و انتقال اطلاعات به افراد متعدد اشاره كرد.
نكته مهمي كه بايد اضافه شود آن است كه همه اين عوامل بايد با هزينه معقولي ارائه شود. در طول تاريخ كتابهاي بسياري بوده است كه مورد اقبال عامه واقع شدهاند و از زماني كه گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع كرد، چنين كتابهايي در نسخ متعددي چاپ و منتشر ميشدند اما از پرفروش بودن يك اثر كسي منتفع نميشد، چون خرج و دخل با هم نميخواند!
با پايان گرفتن عصر روشنگري و شروع دوران مدرن، چاپخانههاي پيشرفته هزينهها را تا حد بسيار زيادي كاهش دادند. يك مثال ميزنيم: دُن كيشوت، اثر جاودانه ميگل دو سروانتس در زمان انتشار (سال 1605 ميلادي) بسيار مورد استقبال عامه مخاطبان قرار گرفت؛ اما امروز هيچ كس نميتواند شمار نسخههاي به فروش رفته اين كتاب را مشخص كند.
يك مثال ديگر انجيلي است كه مارتين لوتر به سال 1534 ميلادي انتشار داد. ميتوان گفت كه در زمان چاپ اين كتابها هنوز مجموع عوامل ضروري پرفروش بودن يكجا و همزمان محقق نشده بود.
با اين حال، نخستين كتاب پرفروش را انجيل (همه نسخههاي آن) ميدانند كه به محض چاپ در سراسر جهان پخش شد.
ارقام سرسامآوري كه امروزه از درآمد نويسندگاني مثل خانم رولينگ به گوش ميرسد، محصول قرن بيستم و وضع قوانين حقوق مولف است. به لطف وجود اين قانون، نويسندگان فراواني ميتوانند به اصطلاح از طريق قلم نان بخورند!
گفتيم پرفروشها به 2 دسته داستاني و غيرداستاني تقسيم ميشوند. گاه زيردستههايي نيز به اين 2 دسته اضافه ميشود. به عنوان مثال، نيويوركتايمز در فهرست خود بخشي اضافه كرده است با عنوان كتابهاي كودك و نوجوان.
دليل ايجاد اين بخش تازه خود جالب توجه است: كتابهاي هري پاتر به طور مرتب در مقام نخست، دوم يا سوم فهرست پرفروشترين آثار داستاني قرار ميگرفت و اين ابتكار تنها به قصد كاسته شدن از ميزان اهميت اين مجموعه كتابها صورت گرفت!
پرفروشها را ميتوان براساس نوع جلدشان نيز دستهبندي كرد كه در اين صورت به 2 دسته جلد سخت و جلد نرم يا شوميز تقسيم ميشوند. جلد سخت كه ممتازتر است، اغلب چند ماهي زودتر از جلد نرم كه ارزانتر است، به بازار كتاب عرضه ميشود. اعتبار و شهرتي كه جلد سخت با خود به همراه ميآورد بر جلد ديگر يعني نرم تاثير ميگذارد.
در انگلستان يك كتاب با جلد سخت وقتي پرفروش لقب ميگيرد كه هر هفته بين 4 هزار تا 25 هزار نسخه آن به فروش رود. در كانادا اين مقدار را 5 هزار نسخه در نظر ميگيرند. مشخص است كه اين آمار همواره نسبي است. به عنوان مثال، كتابي در زمينه جامعهشناسي كه هفتهاي 300 نسخه بفروشد، ممكن است پرفروش ناميده شود؛ چون بيشتر كتابهاي اين رشته فروش كمتري دارند.
چندين فهرست پرفروش در رسانههاي مختلف وجود دارد. برخي از آنها مشتمل بر 10 عنوان و برخي ديگر شامل 150 عنوان ميشود. در آمريكاي شمالي مشهورترين فهرستهاي از اين دست شايد فهرست پرفروشهاي نيويورك تايمز باشد. در ميان كشورهاي همسود (مشتركالمنافع) نيز فهرست برندگان جايزه بوكر داستاني مقام و مرتبه مشابهي دارد، گرچه تنها سالي يك بار منتشر ميشود.
در زمينه كيفيت آثار بايد گفت وقتي كتابي پرفروش ميشود، خواه ناخواه نگاهها به آن منفي خواهد بود؛ چراكه مشخص ميشود اثر براي عامه مخاطبان نوشته شود. با اين همه، استفاده از اين اصطلاح رواج بسيار دارد و بخصوص بر رويه كتابهاي با جلد نرم نگاشته ميشود.
در تهيه يك فهرست پرفروش عوامل بسياري دخالت دارد. فيالمثل، فهرستهاي بوك سنس بر پايه فروش كتابفروشيهاي مستقل تنظيم ميشود.
حال آن كه فهرست نيويوركتايمز با توجه به فروش كلي و جزئي حاصل از منابع مختلف تهيه ميشود. كتابي كه در مغازهها و سوپرماركتها پخش و فروش خوبي دارد، ممكن است در فهرست نيويوركتايمز ديده شود؛ اما هرگز به فهرست بوك سنس راه نخواهد يافت.
سايت آمازون كه مهمترين فروشنده برخط (آنلاين) كتاب محسوب ميشود، مطابق آمار فروش سايت فهرستي تهيه ميكند كه بر پايه دادههايي ساعتي بهروز ميشود. فروشهاي عمده وارد اين فهرست نميشود.
از سوي ديگر، وبگاههاي متعددي به خريداران توصيه ميكنند تا در ساعت مشخصي از آمازون آثار نويسندگاني را كه اين سايتها عرضه ميكنند خريداري كنند و از اين طريق به طور مصنوعي و موقتا جايگاه كتابهاي خود را در اين فهرست ارتقا ميدهند.
اين ظهور لحظهاي نويسنده را قادر ميكند كه ادعا كند كتاب او در ميان 100 كتاب برتر سايت آمازون قرار گرفته است؛ در حالي كه بواقع فروش مختصري داشته است.
چنان كه گفتيم، فهرست پرفروشها بسته به منبع كسب اطلاعات با همديگر تفاوت دارند؛ اگرچه همه فهرستها تنها و تنها به فروش كتاب توجه ميكنند. بر اين اساس، فهرستي كه آمازون ارائه ميكند با فهرست نيويوركتايمز (اين نشريه هرگز روش تهيه فهرست خود را لو نداده است) فرق دارد.
امروزه بسياري از اين فهرستها به طور خودكار تهيه ميشوند. كتابفروشيها به طور خودكار گزارش فروش خود را به بوك سنس ميفرستند. پخشكننده هاي عظيمي مثل گروه كتاب اينگرام سيستم محاسبهاي مشابه آمازون دارند؛ اما فهرست خود را تنها در اختيار كتابفروشيهاي عضو قرار ميدهند. برخي ديگر از بنگاهها فروش مغازهها و وبگاه خود را درهم ميآميزند و فهرستي ارائه ميكنند.
فروش كتاب بسته به خريداران دارد. با اين همه، گزينش كتاب در اختيار ناشر است. همه ناشران علاقه ندارند آثار پرفروش داشته باشند. برخي ناشران كوچك از موقعيت خود رضايت دارند و ترجيح ميدهند كنترل كامل و دقيقي بر توليدات خود داشته باشند. در مقابل، ناشران بزرگ همواره در پي پرفروشها هستند؛ چون حيات اقتصادي آنان را تضمين ميكند.
در نتيجه جاهطلبيها روز به روز افزون ميشود. هفتهنامه پابليشر (ناشران) تاييد كرده است كه سالانه 200 هزار عنوان كتاب جديد در ايالات متحده منتشر ميشود كه از اين تعداد كمتر از يك درصد پرفروش ميشود.
براي اين كه جريان آثار پرفروش همواره برقرار باشد، كنشگران اصلي صنعت نظير موسسات ادبي، ناشران، كتابفروشيها و رسانهها در خدمت اين جريان قرار ميگيرند.
در ايالات متحده 5 ناشر بزرگ 80 درصد پرفروشها را در تملك خود دارند و اگر5 ناشر بعدي را به آنان اضافه كنيم ، 98 درصد پرفروشها در اختيار آنان است. براي حفظ اين جريان بايد در امر بازاريابي دست به تلاش گستردهاي زد.
دستكم يك روش علمي وجود دارد كه كوشيده است دلايلي براي خلق يك اثر پرفروش به دست دهد. به سال 2004 ميلادي ديديه سيمون، استاد دانشگاه و نظريهپرداز با نگاه به فروش سايت آمازون الگويي رياضي طراحي كرد كه توانايي يك كتاب براي پرفروش شدن را پيشبيني ميكرد. اين الگو علاوه بر ناشران ميتواند به كمك فعالان عرصه تبليغات كتاب نيز بيايد.
پرفروشها پيوندي ناگسستني با صنعت سينماي عامهپسند دارند. در ايالات متحده سنت ديرپاي اقتباس از آثار پرفروش داستاني وجود داشته است.
در اين كشور بسياري از كتابهاي پرفروش روزي به فيلمي با بودجهاي عظيم بدل خواهند شد. به جرات ميتوان گفت كه بسياري از فيلمهاي مدرن به اصطلاح كلاسيك اقتباسي هستند از آثار پرفروش.
مترجم : احمد پرهيزي
منبع: دانشنامه ويكيپدياي فرانسوي