19فروردين 1389
رمان «به وقت بهشت» نوشته نرگس جورابچيان منتشر شد.
داستان به وقت بهشت روايتهاي دختري به نام ترلان از زندگي است و آنچه اطرافش ميگذرد. ترلان شخصيتي حساس و احساساتي و البته كم حرف دارد. اولين بخش كتاب با روايتي خواندني شروع ميشود. راوي از روزي مي گويد كه قرار است به اين دنيا بياد او تنها نيست. 3 نفر هستند. اولي بي معطلي به دينا ميآيد . دومي از آمدن منصرف ميشود و سومي كه او باشد نميخواهد از پناه و آغوش خدا دور شود. خدا به او ميگويد در تو رازي پنهان كردم. رازي كه فاش نميشود و او تا 7 سالگي خواب خدا را ميبيند... در قسمتي از كتاب ميخوانيم: «زل زده به حجم خاك تازه ريخته شده. به يك سنگ قبر. تصوير مقابل چشمهايش مدام تار و روشن ميشود. اسم حك شده روي سنگ قبر را چند با ميخواند. ياد اولين روزي ميافتد كه اسمش را توي مدرسه نوشته بود. ياد روزي كه اسمش را توي قبولي كنكور ديده بود. ياد روزي كه اسمش را توي برندههاي استاني شعر ديده بود. اين طوري نگاهم نكن، بيوفايي... بعد از اينهمه سال، بعد از اينهمه زحمت كه به پايت كشيدم حالا بايد بنشينم و ببينمت كه ميگذرانت زير يك خروار خاك؟...» نشر آموت كتاب «به وقت بهشت» را در 349 صفحه با قيمت 7هزار تومان منتشر كرده است.
خبرگزاری فارس
|