چاپ نخست كتاب «آيا ميتوان نماز را به فارسي خواند؟!» نوشته سيدعباس رفيعي از سوي آستان قدس رضوي(معاونت تبليغات و ارتباطات اسلامي) منتشر و روانه بازار نشر شد./
اين اثر كه بيست و هفتمين عنوان از مجموعه كتابهاي «رهنما» به حساب ميآيد، به موضوع نماز ميپردازد و دلايل ضرورت نخواندن نماز به فارسي را در قالب يك پرسش و پاسخ و به صورت یك داستان واقعي، بيان ميكند.
بر اساس مطالب كتاب، دارالعلم اصفهان كه از ابتداي قرون اسلامي تاكنون در انتشار و توسعه علوم و تربيت دانشپژوهان بهويژه در دنياي اسلام جايگاهي خاص داشته، در قرن اخير نيز پرورش دهنده بسياري از مشعلداران دانش و تقوا بوده است. فقيه وارسته و دانشمند مهذب آيتالله حاج آقا رحيم ارباب، يكي از این شخصيتهاست. اين عالم فرهيخته در سال 1297 قمری در «چرمهين» از توابع لنجان ديده به جهان گشود. در كودكي همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبي و بخشي از سطح، در محضر استاداني نظير حاج ميرزا بديع(متوفاي 1318 قمری) و علامه آقا سيد محمدباقر درچهاي(متوفاي 1342 قمری) و آيتالله حاج آقا منير احمد آبادي(متوفاي 1342 قمری) بهره برد و در خدمت دو فيلسوف بزرگ آخوند ملامحمد كاشي و حكيم جهانگيرخان قشقايي، فلسفه، هيات و رياضيات آموخت.
آيتالله ارباب پس از يك قرن تحصيل و تدريس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنههاي علمي، اجتماعي، فرهنگي و تربيتي در سال 1396 قمری جهان را بدرود گفت. دكتر محمدجواد شريعت كه با جمعي از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني ديدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنين بيان ميكند: «سال يكهزار و سيصد و سي و دو شمسي بود؛ من و عدهاي از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلي دارد نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند. آنها پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر موثر نبود، راهي ديگر برگزينند. چون پند دادن آنها موثر نيفتاد؛ ما را نزد يكي از روحانيون آن زمان بردند. آن روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز ميخوانيم، به شيوهاي اهانتآميز! نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت يكي از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيتالله حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد پسند قرار گرفت. آنها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وي در ميان نهادند. او دستور داد در وقتي معين ما را خدمتش ببرند. در روز موعود ما را كه تقريبا پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نوراني و خندان وي ما را مجذوب ساخت. آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتي استثنايي رو بهرو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايي از همه ما را صادر كردند. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسي نماز نميخوانيد، فعلا تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكي يكي خودتان را معرفي كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلي و چه رشتهاي درس ميخوانيد. آنگاه به تناسب رشته و كلاس ما، پرسشهاي علمي مطرح كرد و از درسهايي مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيد كه پاسخ اغلب آنها از توان ما بيرون بود. هركس از عهده پاسخ بر نميآمد، با اظهار لطف به وي و پاسخ درست پرسش روبهرو ميشد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شدهاند كه شما نمازتان را به فارسي ميخوانيد، آنها نميدانند من كساني را ميشناسم كه نعوذ بالله اصلا نماز نميخوانند. شما جوانان پاك اعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني ميخواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم؛ ولي مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جوانيام جامه عمل پوشانيدهايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حل كردهايد. اكنون يكي از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسمالله الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است. يكي از ما به عادت دانشآموزان دستش را بالا گرفت و براي پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نميآمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسمالله را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاري؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسمالله چنين باشد. در مورد "بسم" ترجمه "به نام" عيبي ندارد. اما "الله" قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (خاص) خداست و اسم خاص را نميتوان ترجمه كرد؛ مثلا اگر اسم كسي "حسن" باشد، نميتوان به آن گفت "زيبا" ترجمه "حسن" زيبا است؛ اما اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، خوشش نميآيد. كلمه الله اسم خاصي است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق ميكنند. نميتوان "الله" را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد. خوب "رحمن" را چگونه ترجمه كردهايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده، حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولي كامل نيست، زيرا "رحمن" يكي از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگي او را ميرساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ "رحمن" يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مومن و هم بر كافر رحم ميكند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار ميدهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا ميفرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براي "رحمن" در حد كمال ترجمه نيست. خوب، "رحيم" را چطور ترجمه كردهايد؟ رفيق ما جواب داد: "مهربان". حضرت آيتالله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم، من بودم ـ چون نام وي رحيم بود ـ بدم نميآمد "مهربان" ترجمه كنيد؛ اما چون رحيم كلمهاي قرآني و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را "بخشاينده" ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي ميبرد؛ زيرا رحيم يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مومنان را عفو ميكند. پس آنچه در ترجمه "بسمالله" آوردهايد، بد نيست؛ ولي كامل نيست و اشتباهاتي دارد. من هم در دوران جواني چنين قصدي داشتم؛ اما به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلي پيچيدهتر ميشود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز بهطور كلي بهتر است. در اينجا، همگي شرمنده و منفعل و شكستخورده از وي عذرخواهي كرديم و قول داديم ضمن خواندن نماز به عربي، نمازهاي گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربي نماز بخوانيد، هرطور دلتان ميخواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وي طلب بخشايش و از كار خود اظهار پشيماني كرديم... .»
چاپ نخست كتاب «آيا ميتوان نماز را به فارسي خواند؟!» از سوي آستان قدس رضوي(معاونت تبليغات و ارتباطات اسلامي) منتشر و راهي بازار نشر شد.