7 تير 1388
رمان «نقره، دختر درياي كابل» حكايت زناني افغاني است با جملههاي بديع و تصويرسازيهاي بديعتر.
قصه كتاب از زبان اقليما دختر نقره روايت ميشود، هماني كه 3 سال اول زندگياش را از دريچه يك ديگچه در آشپزخانه سلطان ميبيند. رمان با لحظهها به دنيا آمدن اقليما و توصيفهاي او از دنيايي شروع ميشود كه سرچپه او را آويزان كرده بودند، سپس او را شستند لاي شال پيچيدند. زريماه و بي بي كو و نقره سالهاي دور را براي اقليما روايت ميكنند: سالهاي آخر امان الله خان، زماني كه بچه سقا شورش كرده بود. روزها پشت هم تير ميشوند و از پس حادثههاي چرب و سياه ميگذرند. كتاب نقره، دختر درياي كابل علاوه بر اينكه روايت جذابي از سرزمين افغانها است، مجموعه غني و سرشاري از تركيبها، استعارهها و قصههاي فارسي دري است كه هنوز ميان مردم اين سرزمين زنده مانده است. هنر نويسنده كتاب، حميرا قادري، در به كار بردن تركيبهاي زيبا و بيان جزييات حادثهها بر جذابيت داستان افزوده است. هر چند خواننده ايراني كه به تركيبهاي روان و مصطلح عادت كرده بايد با دقت بيشتري كتاب را بخواند و روي اصطلاحها و كلمهها تامل كند تا سررشته داستان از دستش نرود. در قسمتي از كتاب ميخوانيم: «بعد از اينكه به خانه نو خو گرفتم، تمام دنياي من شد دربچه بالاي ديگ كلان كه دودها حلقه حلقه از آن بيرون ميرفتند و چت سياه كه هر وقت چشم باز ميكردم به خيالم شب ميآمد و صورتهايي كه به نوبت بالاي سرم ميرسيدند. سر يك ماه نقره ياد گرفت همان داخل ديگ، قنداقنم را باز و بسته كند. دستهايش را دراز ميكرد و تيز تيز قنداقم را باز ميكرد. ميگفت داخل ديگ گرم تر است. پسانترها كه هوا يختر شد، سر ديگ را تا نيمه پيش ميآورد و من ديگر نه در چه را ميديدم نه چت سياه را ...» كتاب «نقره، دختر درياي كابل» را نشر روزگار در 372 صفحه و هزار و 100 شمارگان با قيمت 4 هزار و 900 تومان راهي بازار كتاب كرده است.
خبرگزاری فارس
|