دانشمند خستگي ناپذير
محمدمهدي فولادوند، با اندامي نحيف، رويي سپيد، چشمهايي روشن و دستاني لرزان، ترجمهها و آثار خود را گذاشت و رفت؛ آن هم درست در زماني كه به مدد پزشكان بيمارستان البرز تا حدي معالجه شده بود._
اين مترجم و مؤلف كه همه عمر خود را صرف تحقيق، ترجمه و پژوهش كرد در سالهاي اخير، به ناچار گوشه اتاق كوچكي از خانهاش را به عنوان مأمن خود برگزيده بود و به كمتر كسي اجازه ميداد تا وارد حريم تنهايياش شود و در ميان كتابهاي خودش و ديگران محصور شده بود.او راضي به اين محصورشدن نبود بلكه بيماري امانش را بريده بود و خيلي وقتها به جاي او در اتاقش نفس ميكشيد. اگر راهت به اتاق كوچك استاد فولادوند افتاده حتما صداي نفسنفسزدنهاي بيماري را در اين اتاق شنيدهاي و نگاه پر از حسرت مؤلفي پركار را به قفسه كتابها ديدهاي. حتما اين نگاه تو را به خودت آورده و تو را توي خودت فرو برده.
محمدمهدي فولادوند كه به ادبيات و زبان فرانسه مسلط و در دانشگاه سوربن پاريس درس خوانده بود هم به فارسي قلم ميزد و ترجمه ميكرد و هم به فرانسه. حاصل اين قلمفرساييها چهل جلد كتاب است. او در دورهاي از زندگياش تصميم گرفت كه قرآن را به فارسي ترجمه كند و چون از ادبيات فارسي لبريز بود، ترجمهاش ترجمهاي ادبي از آب درآمد و به عنوان ترجمهاي ادبي از قرآن نيز معروف شد. اين كار او درست در زماني انجام شد كه خيليها يا اعتقادي به ترجمهكردن قرآن نداشتند يا ميگفتند كه قرآن را فقط بايد لفظ به لفظ ترجمه كرد. خودش در اين باره گفته است: «من ترجمه را با عنوان «گلهايی از قرآن» شروع كردم و آن موقع مرحوم جمالزاده گفت ای كاش همه قرآنها به اين روش ترجمه میشدند، وی در عين حال تاكيد میكرد كه بايد از برخی ترجمهها و پژوهشهای قرآنی خرافاتزدايی شود و دين منهای خرافات عوام و بدون تعصبهای ناپسند به مردم عرضه شود البته اين هم كار هر كسی نيست و تخصص و تجربه و علم میخواهد.» اين ترجمه قرآن در سال ۱۳۷۳ توسط دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامی با ویرایش محمدرضا انصاری وسیدمهدی برهانی منتشر شدهاست.
او كه جسارت اين را داشت تا قرآن را با زباني ادبي به فارسي ترجمه كند، شروع كرد به ترجمهكردن اين كتاب آسماني به فرانسه؛ هرچند اين ترجمهاش هنوز چاپ نشده است. اين مؤلف درباره هدف خود از ترجمهكردن قرآن به زبان فرانسه گفته است: «من به دنبال خرافهزدايی از ترجمههای قرآن بودم. در اروپا كمتر مردم به سمت قرآن میرفتند، برای همين قرآن را به زبان فرانسه ترجمه كردم.»
فولادوند حدود سيسال در دانشگاههاي ايران به تدريس فلسفه، فرانسه، زيباييشناسي و تاريخ و مذاهب و فرهنگ ايران پرداخت و با وجود اين سابقه، به استخدام رسمي درنيامد و همين مسئله باعث شد كه زندگي سختي داشته باشد. اين مترجم قرآن به دليل نداشتن بيمه درماني و نيز به خاطرمشكلات مالي، به موقع معالجه نشد و چند ماه پيش به مدد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در بيمارستان بستري شد و تحت مداوا قرار گرفت كه البته ديگر دير شده بود.
شايد كمتر كسي بداند كه اين استاد دانشگاه، حدود 10هزار بيت شعر دارد كه در زمان حياتش نتوانست چاپ كند و امروز كه او از اين دنيا دل شست و رفت، دستهاي فراواني از آستين بيرون ميآيند تا ديوان محمدمهدي فولادوند را چاپ كنند.
محمدمهدي فولادوند در اسفند 86 به اين نتيجه رسيده بود: «كارهای ناكرده زيادی دارم، اما حالا فقط از خدا میخواهم تا روحم را به خود متصل كند و از اين تن خاكی رها شوم. البته میدانم اگر خودم هم نباشم، پسرم هست تا آنها را به پايان ببرد.»
محمدمهدي فولادوند بامداد امروز، پانزدهم مرداد، جهان فاني را ترك كرد و پيكر پاكش فردا در ابنبابويه شهر ري به خاك سپرده ميشود.
محمدمهدی فولادوند فرزند محمدحسن بختیاری، سال ۱۲۹۹ در شهرستان اراك متولد شد. در شهریور ۱۳۲۹ عازم پاریس شد و مدت چهارده سال در آنجا تحصیل كرد. او پس سالها تحصیل در آبان ۱۹۶۴ میلادی به تهران بازگشت و در دانشگاهها و مراكز آموزش عالی، دروسی چون فلسفه، زیباشناسی، زبان فرانسه، تاریخ مذاهب وفرهنگ ایران را تدریس كرد.
ایبنا
|