كمبود در شرح تدريجي داستان
اپراي شناور يكي از آثاري است كه تا كنون خوانندگان زيادي را به خود جلب كرده،اين اثر كه در زمره كارهاي تجربي جان بارت قرار مي گيرد از زواياي گوناگون قابل مطالعه است._
يكي از ويژگي هاي رمان اپراي شناورزمان منسجم و در عين گسترده اي است كه لحظات بحراني زندگي شخصيت نخست اثر را به خود اختصاص مي دهد.
تاد اندروز در اين اثر نماد يك آدم بريده از فلسفه زندگي و ياد آور آدم هاي خسته از جنگ جهاني دوم در اروپا و آمريكاست،او تصميم مي گيرد كه براي رهايي از پوچي هايي كه در خلال جنگ دچارشان شده به زندگي خود پايان بدهد و چهارچوب رمان هم بر همين محور استوار است ،خواننده در اين كارزندگي تاد اندروز را از آغاز تصميم به خود كشي تا مرحله پشيماني و بازگشت به زندگي دنبال مي كند.
نكته اي كه تا حد زيادي از موفقيت اين رمان كاسته ضرباهنگ كند و حتي كسالت آوري است كه بارت براي روايت خود انتخاب كرده ،او در بخش هايي از اين اثر آن قدر به مرز تكرار وارد شده كه خواننده را در مسيري سرگيجه آور هدايت مي كند حال آن كه اصل روايت هيچ نيازي به آن همه پيچيده نويسي وشاخه شاخه كردن موضوع ندارد.
شخصيت تاد اندروز بدون آن كه ساخته و پرداخته شود از همان آغاز جايش را درذهن خواننده باز مي كند اما بارت با انگيزه اي نامعلوم قصد مخدوش كردن چهره او را دارد و به عنوان يك نويسنده تلاش كرده از وجود خود ديواري مابين مخاطب و شخصيت بسازد وباعث شناخت كمتر اين دو از همديگر شود،نكته اي كه اي كاش دلايل آن به شكلي از سوي مترجم روشن مي شد.
تاد اندروز از عدم منطق در جهان پس از جنگ گريزان است،نكته اي كه او را به خط پايان رسانده اما اين گريز منطقي گاه آن قدر مخدوش مي شود كه خود شخصيت متمايل به فهم منطق انساني را هم به آدمي ضد منطق تبديل مي كند وضعف بارت را بيش از پيش عريان مي سازد.
البته همان گونه كه گفته شد خواننده ايراني به دليل آشنا نبودن با شيوه نويسندگي جان بارت اين انتظار را از مترجم دارد كه خلاء هاي ناشي از اين عدم شناخت را پر كند وحداقل در مقدمه اثري كه براي اولين بار از يك نويسنده منتشر شده سويه هاي تفكر او را واكاوي كند و خواننده اش را در بدو امر با جهاني ناشناخته تنها نگذارد.
يكي ديگر از مشكلات رمان اپراي شناور معلق بودن آن در مرزخاطره وداستان است،نكته اي كه تا آخر كار دست از سر خواننده برنمي دارد و مانع لذت بردن او از يك متن مي شود.
گرچه راوي اين كار در جاهايي اعتراف مي كند كه:«...داستان گويي راست كار من نيست...»اما همين آشنا نبودن به فضاي داستان نويسي مي تواند خود به خود به ايجاد فضايي كاملا داستاني تبديل شود كه متاسفانه اين اتفاق رخ نداده است.
البته جان بارت در قسمتي از اين اثربه زيبايي درونيات و ذهن خسته راوي را تشريح كرده اما در ادامه اجازه نداده كه اين آشنايي بين او و مخاطب شكل بگيرد:«هر جمله جديدي كه روي كاغذ مي آورم پر است از اشخاص و معاني كه آرزويم پيگيري آن ها تا خاستگاه و ريشه آن هاست،اما اين ريشه يابي متضمن مطرح شدن شخصيت هاي جديد و ريشه يابي هاي جديد خواهد بود ،طوري كه حتم دارم اگر افسار علائق و تمايلاتم را رها كنم هرگز به آغاز داستان نخواهم رسيد چه برسد به پايانش..»
اشاره به اين نكته ضروري است كه اثري چون اپراي شناور براي يك بار خوانده شدن نوشته نشده و براي درك ظرائف آن بايد چند بار آن را بخوانيم اما نبود كدهايي براي ورود به جهان داستاني كه از سوي مترجم جدي گرفته نشده ضرورتي است كه هر چه زودتربايد به گونه اي رفع و رجوع شود.
جان بارت به زعم خود خواننده اش را تمام و كمال به فضاي داستان كشانده و جهان خود را بي هيچ عيب و نقصي با او تقسيم كرده ،او با حلول در شخصيت راوي اين گونه مي نويسد:«...در رمان هايي كه گاه و بي گاه خوانده ام هميشه احساسم اين بوده كه آن گروه از نويسندگان كه به جاي شرح پيش زمينه ماجرا و ورود تدريجي به عالم داستان شان كار خود را از ميانه ماجرا و با لحني توفنده و ناگهاني اغاز مي كنند،از خواننده هايشان توقع زيادي دارند....نه،پابه پاي من بيا خواننده و نگران قلب ضعيفت نباش،خود من هم قلب ضعيفي دارم و ارزش شرح تدريجي داستان را مي دانم،اول يك انگشت پا،بعد پنجه،بعد يك پا و بعد آرام آرام و آهسته باسن و شكم و سر انجام كل وجودتان را وارد داستان مي كنم...به هر حال،چيزي كه من شما را به آن دعوت مي كنم آب تني لذت بخش است و نه غسل تعميد....»
جان بارت در اين كار برخلاف ادعايش خواننده را با استفاده از شرح تدريجي داستان آرام آرام وارد ماجرا نكرده بلكه او را به يك باره در تلاطمي دور از انتظار فرو برده و بعد بيرون آورده و اين كار را تا آخر ادامه داده است.
نكته ديگري كه براي مخاطب روشن نمي شود اين است كه روايت هاي مربوط به تاد اندروز چرا بايد برروي يك كشتي تفريحي روايت شوند و اصولا اين انتخاب از سوي نويسنده چه كمكي به روند داستان كرده است؟ روايت هايي كه توسط تاد اندروز خوانده مي شوند تا جايي كه آغشته به دخالت مستقيم نويسنده نشده اند بسيار جذاب و تكان دهنده هستند اما در جاهايي كه او تلاش كرده به خواننده بفهماند تاد اندروز به گونه اي تجلي شخصيت خود اوست با يك ريزش تكنيكي روبرو مي شويم و به جهاني نپخته از فلسفه وتاريخ و جامعه شناسي پرتاب مي شويم كه سخت عذاب آور و دير هضم است و تسلسل ذهني مان را مبني برخواندن يك اثر ادبي به هم مي ريزد.
به هر حال رمان اپراي شناور به جهت برداشتن اولين قدم در شناخت دنياي يك نويسنده بايد خوانده شود تا فرصتي ديگر براي شناخت بيشتراو فراهم آيد.
رمان«اپراي شناور»سال1386با قيمت 4500تومان توسط انتشارات ققنوس عرضه شده است.
|