چیزهای كوچكی كه آدم های بزرگ را از پای در می آورند
«تلخ ترین چیز در اندوه امروزمان، خاطره شادمانی دیروزمان است.» «جبران خلیل جبران» مجموعه داستان كوتاه «تویی كه سرزمین ات اینجا نیست»، نوشته محمد آصف سلطان زاده، توسط نشر آگه به چاپ رسیده است و شامل هشت داستان كوتاه است در فضاهایی محلی و بومی. داستان های كوتاه این مجموعه داستان را بر اساس شیوه برخورد با رخدادها می توان واقع گرایانه نامید و بر اساس تاثیر گذاری بر مخاطب می توان پرسشی (مانند داستان های یكه سرباز و كابوس این سال ها) و خبری (مانند داستان های تویی كه سرزمین ات اینجا نیست، عروسی دره قافراز) نامید، و براساس شیوه برخورد با شخصیت ها می توان روانشناختی و جامعه شناختی و مردم شناختی (تلفیق این سه ژانر) نامید و براساس نحوه انعكاس دیدگاه ها می توان تك صدایی نامید. داستان های كوتاه مجموعه داستان « تویی كه سرزمین ات اینجا نیست»، با نثری كوتاه نویس و طرح هایی روشن و البته همراه با اطناب (زیرا داستان ها از نظر شیوه بیان حداكثر گرا هستند) جهانی (مكان داستان ها؛ افغانستان) سرشار از اندوه تولید كرده اند كه این اندوه محور معنایی و مختصه اصلی روایت داستان های این مجموعه داستان است كه در عناصر آن، مانند گفت وگو نویسی، شخصیت پردازی و فضاسازی و... خاصه تم های داستان ها به شكلی هایی مختص به خود روایت شده اندكه برای نمونه می شود یاد كرد از داستان كوتاه «تویی كه سرزمین ات اینجا نیست» كه در آن سردار (شخصیت اصلی)، به دور از وطن خویش افغانستان، در ایران به سر می برد. او خیاط است و به دلیل افغانی بودنش، نمی تواند در تولیدی ها و كارخانه های خیاطی در ایران كار كند، پس با مشكلات ناشی از بیكاری (مساله داستان) مواجه می شود و با آنها دست و پنجه نرم می كند كه كشمكش حاصل از این دست و پنجه نرم كردن او با مشكلات و محتمل شدن رنج های حاصل از آن، لحن روایت داستان را حزن آلود می كند و حزن حاصل شده از لحن روایت رهیافتی می شود برای مخاطب كه از جهان خاكستری داستان، پی به اندوه موجود در آن ببرد، یا داستان كوتاه «دیدار به قیامت» كه داستانی است با پس زمینه یی جنگی كه در آن پیرزنی چشم انتظار آزاد شدن فرزندش از زندان است كه این انتظار و تعلیق حاصل از آن فضایی تلخ را تصویركرده است و به علت همین انتظار و تعلیق حاصل از آن است كه مخاطب اندوه موجود در روایت را درك می كند، اما پایان خوش داستان (كه بالاخره مادر موفق به دیدار فرزندش می شود) به تبعیت از پایان بندی داستان های كوتاه واقع گرای كلاسیك موجب غافلگیری مخاطب می شود و از زهر حاصل از اندوه ناشی از لحن روایت می كاهد. در داستان كوتاه «یكه سرباز» كه داستانی جنگی است، سربازی كامیونی را كه حامل اجساد سربازان كشته شده در جنگ است باید برساند به كابل تا جنازه ها را تحویل خانواده هایشان بدهد. او در راه به یاد اتفاقاتی می افتد كه در جنگ از سر گذرانده است، مخصوصاً خاطره درگیری اش با سروان عزت الله خان بر سر سربازان جوان و نوجوانی كه توسط صاحب منصبان استعمار و به زور به جنگ فرستاده شده و كشته شده اند (تصویر مركزی داستان) و اینك جنازه هایشان در كامیونی است كه سرباز راننده آن است و به همین دلیل است كه سرباز به یاد آن خاطرات خود می افتد... (انگیزه روایت داستان) در این داستان كوتاه یك جمله كلیدی وجود دارد، صاحب منصب گفت؛ جنگ است دیگه. در جنگ به هیچ چیز احترام گذاشته نمی شه. ویرانی حاصل از جنگ (تم این داستان كه به صورت موتیفی در سایر داستان های جنگی این مجموعه داستان كوتاه وجود دارد) به علت همین بی احترامی موجود در جنگ، تولید شده است و گریبانگیر انسان های دیگر با جنگ شده است، این مسله نكته یی باریك و قابل تامل است كه معانی فلسفی و روانشناختی را در خود نهفته دارد. مشكل اصلی ساختار داستان های مجموعه داستان كوتاه «تویی كه سرزمین ات اینجا نیست» اطناب است، و به همین علت است كه مخاطب بعد از خوانش چند صفحه یی، تازه پی به مساله داستان می برد و می اندیشد كه این چند صفحه یی كه خوانده است به چه درد مساله داستان یا تصویر مركزی آن می خورد. گاه در یك داستان (مانند عروسی دره قافراز) چند رخداد وجود دارد و همین علتی می شود بر اینكه مخاطب بیندیشد طرح این داستان، طرحی است برای رمان یا داستان بلند ( با توجه به ساختارهای رمان و داستان بلند)، زیرا در داستان كوتاه به دلیل كوتاهی اش نویسنده باید روایت را آغشته به ایجاز كند تا بتواند از پس روایت رخداد اصلی داستان بربیاید. مساله دیگر، مساله زبان داستان هاست كه مخلوط است با واژه های زبان افغانی، كه مخاطب را ارجاع می دهد به پانویس های كتاب، و این خود باعث شكست ریتم داستان ها و افت آنها هنگام خوانش شده است.