محمدرضا رهبریان: یكی از كتابهایی كه به تازگی پیرامون زندگی و آثار شاملو به بازار نشر آمده، كتاب «از بامداد» است كه به سعی و كوشش مهدی مظفری ساوجی از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است. كتاب دربردارنده گفتوگوهایی پیرامون زندگی و آثار شاملوست كه با برخی از صاحبنظران و شاملوشناسان معاصر صورت گرفته است. اسامی چهرههایی كه در كتاب «از بامداد» با آنها گفتوگو شده، عبارتند از: منوچهر آتشی (شاعر)، آیدین آغداشلو (نقاش)، سیمین بهبهانی (شاعر)، احمد پوری (مترجم)، بهاءالدین خرمشاهی (محقق و حافظپروژه) ایران درودی (نقاش)، فریدون شهبازیان (آهنگساز و موسیقیدان)، عمران صلاحی (شاعر و طنزنویس)، ایرج كابلی (مترجم)، مرتضی كاخی (محقق و منتقد)، مسعود كیمیایی (كارگردان و فیلمساز)، مرتضی ممیز (طراح و گرافیست)، ضیاءموحد (شاعر، منتقد و مترجم)، حافظ موسوی (شاعر و منتقد). نگاهی به این اسامی و با توجه به صاحبنظربودنشان در رشتههای تخصصی خود، تنوع و جذابیت گفتوگوها را پیرامون شاملو نشان میدهد. گفتوگوهایی كه خواننده را با ابعاد گوناگون هنری شاملو آشنا میكند و نقاط قوت و ضعف او را به ما میشناساند: شاملوی شاعر، شاملوی مترجم، شاملوی روزنامهنگار، شاملوی فیلمساز، شاملوی طنزپرداز، شاملوی پژوهشگر، شاملوی منتقد و ...
افرادی كه با آنها گفتوگو شده، از چهرههای شناخته شده و از دوستان و آشنایان قدیمی شاملو بودهاند و خاطرات زیادی از او دارند؛ بهطوری كه نظرات آنها درباره شیوه فعالیت و نوع كار شاملو و همكاریهای مشتركی كه بعضا با او داشتهاند، قابل تامل است. گویا این گفتوگوها از سال 82 تا 85 به درازا كشیده و حجم كتاب نیز بالغ بر 623 صفحه و در تیراژ 1100 نسخه و قیمت 7500 تومان است. بخشی از كتاب هم مقدمه و سالشمار زندگی و آثار شاملوست، از سالشمارهای موجود دیگری كه منتشر شده، كاملتر و با افزودههایی تنظیم شده است. با دیدن فهرست مصاحبهشوندگان بیتردید این سوال در ذهن برخی خوانندگان خطور كند كه چرا فقط با نویسندگان و چرا با بزرگان و صاحبنظران دیگر، به گفتوگو نپرداخته است كه خود مصاحبهكننده در مقدمه كتاب بدان اشاره كرده و در پاسخ گفته است: «باید بگویم كه بسیاری از صاحبنظران معتقد بودند كه آنچه باید درباره شاملو بگویند، گفتهاند و دیگر نیازی به تكرار مكررات نیست.» (ص 10 كتاب). گفتوگوها به فراخور تخصص و آشنایی مصاحبهشوندگان پیش رفته و هر یك از زوایای كار شاملو با توجه به جامعالطراف بودنش، با صاحبنظران انجام شده. مثلا در حوزه طنز در آثار شاملو با عمران صلاحی، درباره ترجمه با احمد پوری و بهویژه كتاب «دن آرام» با ایرج كابلی، درباره تحقیق و پژوهش و حافظشناسی با بهاءالدین خرمشاهی و در زمینه نقد شعر و شاعری با مرتضی كاخی و ضیاء موحد كه عمدهترین و كاملترین پاسخها را ارائه میدهند. نكته كه در این كتاب نسبت به مباحث دیگر كمتر در آن دیده میشود یا بسیار كمرنگ است، نقل خاطرات و دیدارهایشان با شاملو است كه مصاحبهشوندگان كمتر به نقل آن میپردازند و یا چندان حضور ذهنی ندارند و تنها خانم ایران درودی است كه از خاطرات و دیدارهای خود با شاملو به تفصیل سخن میگوید. اهمیت كتاب «از بامداد» آن است كه پس از نبود شاملو، شعر و اندیشه و ابعاد ادبی و اجتماعی او به نقد گذاشته میشود و شاید برای كسانی كه بیش از حد سنگ شاملو را به سینه میزنند و یا خوش دارند شاملو را قهرمان و پرستایش ببیند، با مطالعه این گفتوگوها، درك و دریافت درستتری از شاملو به دست خواهند آورد؛ شاملویی كه بزرگ و تاثیرگذار است اما كامل و بیشائبه و بیاشتباه نیست. به عنوان مثال مسعود كیمیایی معتقد است كه دیدگاههای شاملو درباره فردوسی و موسیقی كودكانه بود و میگوید: «سلیقه شاملو در مواردی تند میرفت. یك هفته فیلمی را شاهكار میدانست و هفته دیگر همان فیلم را فراموش میكرد (455، كتاب) شاید بهتر بود كه اصلا شاملو درباره سینما اظهارنظر نمیكرد.» (ص 466 كتاب)، و یا بهاءالدین خرمشاهی درخصوص شعرهای شاملو میگوید: «متاسفانه شعرهای اخیر شاملو بهترین شعرهای او نبوده، من فكر نمیكنم در گفتن این حرف تنها باشم. شاملو از دهه 30 تا دهه 50 یعنی بیش از 20 سال در اوج است و به هر حال هر كسی چند روز نوبت اوست.»(186 كتاب). گفتوگوهای كتاب «از بامداد» تقریبا به تمام زوایای زندگی و هنر شاملو پرداخته؛ از شعر كه محور اصلی كار او بوده گرفته تا ترجمه، تحقیق، كتاب كوچه، سینما، اجرای شعر، طنز، داستان، روزنامهنگاری و سخنرانیها و دیدگاه و نظرات سیاسی و اجتماعی و ادبی او كه گاهی این بحث و گفتوگوها جدی و عمیق پیش رفته و جنبههای مثبت و منفی آن بازگو شده است و گاه ساده و سرسری و گاه بیكمترین اشارهای از كنارش گذشتهاند. به نظرم تنها بخشی از كار شاملو كه در این كتاب مورد بحث و پرسوجو قرار نگرفته، كوششهای شاملو در قلمرو ادبیات كودكان است كه در سراسر كتاب كمترین اشارهای به آن نشده و بهتر بود كه به این جنبه از كار ادبی شاملو نیز نگریسته میشد. نكته جالبی كه از لابهلای این گفتوگوها میتوان دریافت، این است كه شاملو غالبا پیرامون آثار هنری نویسندگان و شاعرانی كه در این كتاب برای گفتوگو انتخاب شدهاند، نقد و نظر خاصی نداشته، نه به شكل مكتوب و نه شفاهی و گاهی اگر بنا به قول مصاحبهشوندگان تعریف و تمجیدی از آثارشان كرده، شفاهی بوده و شاید به رسم تعارف بوده باشد و میتوان نتیجه گرفت كه شاملو آثار و نوشتههای دیگران را چندان جدی نمیگرفت و اغلب از جایگاه معترض وارد شده است. منوچهر آتشی در همین كتاب علت بیتوجهی شاملو به نوشتهها و آثار دیگران را چنین عنوان میكند: «علتش این است كه شاملو شاعر «خود محوری» است و كار هر كس را بر مبنای ملاكهای عمومی و آشنا نمیسنجد. او به فروغ انتقاد میكند، خصوصا به زبانش، در عوض یك شاعره تازه كار و البته مستعد را چنان بیجهت بالا میبرد كه طفلك باورش میشود و در نتیجه قریحهاش فروكش میكند. بدبختانه در این مایه، او تنها نیست. مرحوم اخوان هم همین روحیه را داشت. او شعر شاعران جوان را اصلا نمیخواند و میگفت (جلوی خودم) كه: «من در شعر مجتهدم و مجتهد به كسی اقتدا نمیكند» (ص 80 كتاب). یكی از امتیازهای كتاب آوردن منبع و ماخذ شعرها و نقل قولهاست كه مصاحبهكننده (مظفری ساوجی) آنها را در زیرنویس كتاب درج كرده و بیتردید كتاب را مستند و دقیق نشان میدهد و برای دستیابی به اصل مطلب و نیز اطلاعات بیشتر، كار خوانندگان و علاقهمندان را آسوده و آسان مینماید و حتی نقل قولهای شاملو و دیگران را مستند و در كمال امانت نقل میكند كه نشانگر دقت و سلامت گفتوگوهاست. امتیاز دیگر كتاب این است كه خواننده ضمن آشنایی و آگاهی با شعر و اندیشه و جنبههای مختلف شاملو با مباحث و مقولات دیگری غیر از شعر و اندیشه شاملو نیز آشنا میشود. بحثهای جداگانهای پیرامون هنرهایی چون ترجمه، موسیقی، گرافیك، نقاشی، سینما، طنز و ارتباط و پیوند این مقولات با شعر و ادبیات كه بخشهایی از كتاب را دربرگرفته است. بحثهایی كه نهتنها حواشی و اضافی نیستند بلكه میتوانند زمینه ورود به كار و فعالیت شاملو در این عرصهها باشند. چنانكه در بخش گفتوگو با ضیاء موحد پرسشهای پیرامون ترجمه و تاریخ ترجمه و اهمیت ترجمه مطرح و در ضمن آن اطلاعات و نكتههای تازهای برای خواننده ارائه میشود. (542 تا 548، از بامداد) اما ایراد و كاستی كتاب یكی آن است كه در برخی موارد مصاحبهشوندگان حضور ذهن ندارند یا كتاب یا مطلب مورد گفتوگو را مطالعه نكردهاند كه خواه ناخواه بحث بینتیجه و ابتر میماند و البته این به خاطر كهولت سن این افراد است و نیز گذشت زمان و دور بودن از كارهای ادبی كه باعث فراموشیشان شده است. مثلا در جایی مصاحبهكننده از منوچهر آتشی میپرسد: «به نظر شما چرا نیما شاملو را واردترین كس بر كار و روحیه خود میداند؟» در پاسخ میگوید: «نمیدانم مدعا را از كدام یك از كارهای نیما یا شاملو میآورید. شاید مكاتبات جداگانهای بین آن دو بوده كه من (با آنكه تمام نامهها و نوشتههای نیما را خواندهام) به آن برنخوردهام» (ص 61، از بامداد)، در حالی كه آن نامه در مجموعه نامههای نیما، به همت سیروس طاهباز، درج شده است. در بخش گفتوگو با مرتضی ممیز، كمتر به خود شاملو پرداخته شده است. مرتضی ممیز در گفتوگوهایش كمتر از شاملو سخن میگوید و حتی در مواردی از پاسخ گفتن پرهیز میكند. بیشترین بحث مظفری با ممیز درخصوص تصویرگری، نقاشی و گرافیك است و ارتباط اینها با شعر و خواننده از لابهلای این بحثها تنها با دیدگاههای ممیز درباره این هنرها آشنا میشود، البته خالی از نكته و اطلاعات مفید نیست. در بخش گفتوگو با فریدون شهبازیان، باز بیشترین دامنه گفتوگوها درباره موسیقی و تقابل موسیقی سنتی و پاپ و نوآوری در این رشته است و تنها بخش اندكی از آن به ذكر خاطراتی از همكاری مشترك فریدون شهبازیان با شاملو است و در مجموع چیز چندان جدیای درباره دیدگاههای شاملو درباره موسیقی حاصل نمیشود. اما فریدون شهبازیان نظر شاملو را درباره موسیقی سنتی تا حدودی تایید میكند و در مقابل نظرات استاد شجریان كه میگوید: «موسیقیدان ایرانی در تاریخی رشد كرده كه درد و گرفتاری جزء اصلی آن بوده است. این هنرمند، اغلب آن آرامش را نداشته است. چگونه انتظار داریم تاریخ سرزمینی پر از مصیبت و گرفتاری باشد، مردم آن در سختی و دشواری زندگی كنند، آن وقت موسیقی بخواهد ساز جداگانهای بزند...» شهبازیان میگوید: «شاملو درست میگوید... درست است كه این موسیقی از تاریخ میآید؛ تاریخ سرشار از درد و رنج و گرفتاری بوده و موقعیت اجتماعی نیز، تاثیر مستقیم و بیچون چرا بر موسیقی گذاشته. ولی تنها راه چاره همان خلاقیت هنری است. پس هنرمند چهكاره است. غم و اندوه این موسیقی را تا كجا میتوان بر روح و جان این ملت تزریق كرد...» (ص 325، از بامداد) اما چالشبرانگیزترین و انتقادیترین بخش كتاب مربوط به گفتوگو با منوچهر آتشی و اندكی مترضی كاخی است. بهویژه منوچهر آتشی كه تقریبا بر تمام جوانب شاملو با لحنی مغرضانه انتقاد میكند. مثلا برای طرد و رد شعر و اندیشه شاملو و اثبات دلایل خود مدام از چند شعر ضعیف یا بسیار بلند و بیانیهای شاملو نام میبرد همچون «خون و ماتیك»، «شعری كه زندگی است» و شعرهای بلند «قطعنامه» تا ثابت كند كه شاملو شاعر سیاستزدهای است و حاصل كار او گذرا و ناپایدار است و از نظر اندیشه و جهانبینی، شاملو را سراسر غرق در اشتباه و كجروی و تندروی میداند و درخصوص كارهای تحقیقی شاملو میگوید: «من غیر از كتاب كوچه كه تدوین و تنظیم است نه تولید، اعتقادی به هیچ یك از نظرات تحقیقی شاملو ندارم.» (ص 81، از بامداد) و این هم نظر حافظ موسوی درباره شاملو: «یكی از دلایل موفقیت شاملو، تنوعی است كه در شعرهای او وجود دارد. بعضی از شعرهایش را میشود به وقت دلتنگی خواند. بعضیها را میتوان به خاطر تجربههای فرمیاش بارها خواند. حیف است كه شاملو را فقط در محدوده سیاست حبس كنیم.»(ص 584، از بامداد) و مسعود كیمیایی درخصوص جایگاه شاملو میگوید: «مردم همه شعرهای یك شاعر را نمیخوانند. همه شعرهای نیما یا اخوان را نمیخوانند. همه شعرهای فروغ یا سپهری را نمیخوانند. حتی همه شعرهای حافظ یا سعدی را نمیخوانند. مهم میزان قابل قبول اقبال عامه به یك شاعر است و مردم این اقبال را به شاملو داشتند. (451، از بامداد) روزنامه كارگزاران