02 تير 1387
مرگ نويسنده عاشقانههاي كوهستاني
چنگيز آيتماتوف، نويسنده جهاني قرقيز هفته گذشته پس از مدتي دست و پنجه نرم كردن با بيماري درگذشت. خوانندگان ايراني با آثار او بخصوص رمانهاي معروف جميله، الوداع گل ساري، روياي ماده گرگ و روزي به درازاي يك قرن آشنا هستند و نوشتههاي او در سالهاي نخست انقلاب در ميان علاقهمندان ادبيات داستاني بخصوص ادبيات شوروي سابق دست به دست ميشد.
آنچه ميخوانيد، ترجمه مقالهاي است كه مجله اشپيگل به مناسبت مرگ اين نويسنده بينالمللي نگاشته است.
چنگيز آيتماتوف نويسنده صاحبنام قرقيزستاني و يكي از شانسهاي نوبل ادبي 2008 هفته گذشته در سن 79 سالي در شهر نورنبرگ آلمان درگذشت. ميخائيل گورباچف رئيس جمهور شوروي سابق در واكنش به درگذشت چنگيز آيتماتوف اظهار كرد: «انساني از ميان ما رفته است كه به همه ما بسيار نزديك بود.»
چنگيز آيتماتوف يكي از سرشناسترين نويسندگان شوروي سابق است كه در سراسر جهان با عنوان صداي قرقيزستان شناخته ميشود. وي با داستان عاشقانه جميله (1958) به شهرتي جهاني دست يافت. او در 12 دسامبر 1928 در روستاي شكر قرقيزستان ديده به جهان گشود.
پدرش در جريان پاكسازي استالين اعدام شد. نويسنده پس از مرگش در همان گورستاني به خاك سپرده شد كه پدرش و ديگر مغضوبان استالين دفن شده بودند. آيتماتوف به همراه خانوادهاش از روستاي خود گريخت. او با ادامه تحصيلات، دامپزشكي خواند و به عنوان پرورشدهنده حيوانات مشغول به كارشد.
همين مساله در آينده وي را به خلق داستانهاي مرتبط با حيوانات در آثارش برانگيخت. حيوانات در رمانهاي او حضوري پررنگ دارند و از شخصيتهاي ثابت محسوب ميشوند. او پس از سالها كار روزنامهنگاري، در نهايت با ارائه پايان نامه مشهور جميله، از موسسه ادبيات ماكسيم گوركي در مسكو فارغ التحصيل شد.
آثار قرقيزي - روسي
آثار آيتماتوف (به عنوان يك نويسنده شرقي) كه غالبا به دو زبان روسي و قرقيزي نوشته شده است، توانست طي سالهاي متمادي بسياري از خوانندگان سراسر جهان را كه نسبت به ادبيات غرب دچار نوعي دلزدگي شده بودند به سوي خود بكشاند.
اين آثار كه غالبا در فضاي كم نظير كوهستانهاي پوشيده از برف قرقيزستان شكل ميگرفت، با زباني تصويري برآورنده نياز انسانهاي مشتاق بسيار به سوي جهاني است كه خير و شر آن آشكارا از يكديگر جدا شده است.
آيتماتوف در رمان «روزي به درازاي يك قرن» به مانند دو رمان ديگرش الوداع گل ساري و باران سفيد به بيان مشكلات عصر حاضر جامعه شوروي در قالب نمادهاي شاعرانه برگرفته از قرقيزستان ميپردازد.
اين شيوه بيان (اسطوره سازي) كه ريشه در قصههاي دوران كودكي وي توسط مادربزرگش دارد، اين امكان را براي خوانندگان بسيار آثار آيتماتوف در سراسر جهان فراهم كرد كه جايگاه اصلي و انساني خويش را بازيافته و به دنبال آن به نظم و ثبات اخلاقي دست يابند.
براي نمونه اسطوره گوزن سفيد شاخ دار سمبل مسير صحيح زندگي بشر در همخواني با طبيعت است كه به عنوان نمادي فراموش نشدني در ادبيات قرن بيستم جايگاه ويژهاي دارد.
در رمان روزي به درازاي يك قرن (1981) كه يكي از مشهورترين آثار آيتماتوف به شمار ميرود وي وارد جهان غرب ميشود. در اين آرمانشهر هشداردهنده با فضاي علمي و تخيلياش، زمين به يكباره با تمدني پيشرفته مواجه ميشود كه خود را وقف عمل به وظايف ضروري مبني بر دريافت منابع طبيعياش كرده است.
به عقيده آيتماتوف اين هشدار كه اكنون اشياء بر انسان حكومت ميكنند و انسان در اين ميان به واسطه خرد تكنيكي رو به زوال و نابودي ميرود، در سالهاي افزايش تسليحات نظامي در غرب اروپا بوضوح طنينانداز شده بود. در اين كتاب كه جزء بهترين داستانهاي آيتماتوف محسوب ميشود، مسير ايدئولوژيك سياست روز و امور مرتبط با گذشته با پرسشهاي اساسي از زندگي، مرگ، نسبت طبيعت و انسان و نيز سنت و پيشرفت گره خورده است.
بوم شناسي بي نظير
از اواخر سالهاي60 آيتماتوف به دنبال حفظ سنتهاي قديمي و ارزشهاي محافظه كارانه مردم وطن خويش، جهان بيني عميق غمانگيزي شكل داد كه نقطه مقابل ايدئولوژي پيشرفت در شوروي قرار داشت. به گفته كارشناسان با وجود اين كه آيتماتوف در سخنرانيهاي عمومي يا اظهارات منتشر شدهاش خود را بهطور كامل تابع سياست و قواعد زباني حاكم ميدانست، ميتوان با دقت در داستانهايش به مرز ممنوعيت موضوعات انتقادي كه بسيار نيز باب ميل وي بود، دست يافت.
مشاور گورباچف
در آغاز دهه 1970 اين نويسنده دو زبانه قرقيزستاني بتدريج از ادبيات رئاليسم سوسياليستي فاصله گرفت. او با پيش كشيدن اختلافات اجتماعي و موضوعات سياسي به عنوان يك منتقد فرهنگي، به علني كردن نقاط ضعف پديده جهاني شدن پرداخته و خود را وقف جريانات سياسي آن زمان شوروي سابق يعني پروسترويكا (اصلاحات سياسي) كرد.
اگر چه زندگي سياسي آيتماتوف با سردبيري روزنامههاي ادبي آغاز شد، اما روي كار آمدن ميشائيل گورباچف و انتخاب آيتماتوف به عنوان مشاور، از او يك سياستمدار واقعي ساخت.
از سال 1989 آيتماتوف به عنوان متخصص پرسشهاي فرهنگي در شوراي رياست جمهوري اقدام به تاسيس «كنفرانسهاي پروسترويكا» كرد.
بازتاب فعاليتهاي سياسي آيتماتوف طي اين سالها را بيش از همه ميتوان از رمان مشهور ميدان اعدام (1987) به عنوان نخستين نشانه ادبي پروسترويكا دريافت. اين اثر كه يكي از داستانهاي خاص آيتماتوف محسوب ميشود، ضمن توجه نويسنده به طبيعت،به طرح پرسشهايي اساسي درباره جامعه شوروي ميپردازد.
در اين رمان پيچيده، به عقيده بسياري، آيتماتوف براي هميشه به پيامبر بوم شناسي مبدل شد. جنگ گرگها براي نجات محيط زيستشان كه تهديد شده است به طرزي هنرمندانه با جستجوي جهاني براي يافتن يك ناجي جديد پيوند خورده است.
او در زمان انتشار اين رمان مركزي را به منظور بحث و بررسي پيرامون راهكارهاي حمايت از طبيعت و جهان تاسيس كرد. آيتماتوف خود نيز بر اين باور بود كه وي به عنوان نويسندهاي داراي رسالت وظيفه دارد ضمن موضعگيري نسبت به روند سياسي زمان حال، پرسشهاي اساسي از زندگي را نيز پيش كشيده و پاسخ دهد.
آيتماتوف به عنوان نويسندهاي آگاه از مسووليت اجتماعي خويش همواره در مقابل حقايق ساده، گاه با شور و احساس و گاه با عتاب و سرزنش ايستادگي ميكرد. به عقيده او اين همان اشتياق بشر به سوي شناخت وجود است كه وي آن را در قالب تلاشي موثر به جهانيان عرضه داشته است.
واپسين عاشقانه نويسنده قرقيزي
پلنگ برفي آخرين اثر اين نويسنده قرقيزستاني است. جملات آغازين اين كتاب بوضوح انعكاس تفكر اصلي مجموعه اين رمان است: «شناخت سرنوشت براي هيچ آفريدهاي امكانپذير نيست. هيچكس نميداند چه چيز در فرا روي او قرار دارد. با اين حال درون وي سرشار از اشتياقي پايانناپذير براي حل معماهايي است كه وي را در بر گرفتهاند.»
آيتماتوف همواره خود را آماده انجام اين تكليف ميدانست. عاشقانه او به عقيده لوئيس آراگون نويسنده سوررئاليست اهل فرانسه، زيباترين داستان عاشقانهاي است كه تاكنون در جهان نوشته شده است. آيتماتوف از وراي قهرمانان رمان پلنگ برفي كه يك پلنگ برفي ضعيف و يك نويسنده ناموفق مايوس هستند و تشابهات روحي بسياري با يكديگر دارند، بار ديگر دغدغههاي بزرگ و اصلي خويش اعم از جنگ ميان سنت و مدرنيسم، ارتباط انسان با طبيعت و نقد جامعه مصرفگرا را مطرح ميكند.
آرلن سامانتيش، شخصيت اصلي اين داستان در حاليكه خود را در ميان احساس ترحم به خويش و اشتياق به سوي ارزشهاي جاودانه گرفتار ميبيند، به ستيزهجويي با خود و جهان برخاسته است. در بخشي از اين رمان آمده است: براي اين چرخ فلك جهاني تنها چيزي كه مطرح است آنكه درقبال ايجاد گيجي بيحد و مرز منفعتي بي حد و مرز به جيب بزند! دنيا ميبايست به مانند يك استاديوم فوتبال همواره در تلاطم و خروش بوده و از طنين گوش خراش سر و صدا به لرزه بيفتد درست به مانند يك سونامي جهاني!»
آيتماتوف در اين كتاب نيز به مانند اغلب آثارش اسطورههايي از وطن خود قرقيزستان نظير اسطوره «عروس جاويدان» را گنجانده است. اين اسطوره در ميان مردم قرفيزستان به عنوان نماد هوشمندي، وفاداري و ضامن نيروي درمانگري عشق مطرح است.
آيتماتوف از اسطوره به عنوان طرحي گويا در مقابل واقعيات تحقيرآميز ياد ميكند و مفهوم عشق در اين ميان، در دنياي جهاني شدهاي كه اهداف والاي آن به واسطه تلاش براي به دست آوردن قدرت و ثروت كنار زده شده، براي آيتماتوف به مثابه تنها پناهگاه نجات است. بر اين اساس، وقتي وي قادر است براي ترسيم چنين احساسي شخصيتهاي ادبي خلق كند براي او ديگر خلق هيچ واژهاي دشوار نيست و انجام هيچ مقايسهاي جسورانه به نظر نميآيد.
قهرمان ملي
چنگيز آيتماتوف در وطن خود قرقيزستان از چنان جايگاهي برخوردار است كه از وي به عنوان قهرمان ملي اين كشور ياد ميشود. علاوه بر آن جمهوري مركزي آسيا سال 2008 را به مناسبت هشتادمين سالروز تولد وي به عنوان سال چنگيز آيتماتوف اعلام كرده بود. وزير فرهنگ نيز ضمن تاسيس يك جايزه ادبي به نام وي بازسازي موزه آيتماتوف در زادگاهش را نيز در دستور كار خويش قرار داده بود.
شهرت آيتماتوف تنها به قرقيزستان منحصر نميشود به طوريكه در اروپا و بويژه آلمان نيز وي در طول سالها به مجموعهاي بزرگ از خوانندگان دست يافته بود. ميزان محبوبيت آيتماتوف در ميان مردم آلمان را ميتوان از سفر اين نويسنده بزرگ در سال 2007 به اين كشور دريافت. اين نويسنده كه براي معرفي رمان پلنگ برفي از بسياري از شهرهاي آلمان و سوئيس بازديد كرد در نمايشگاه كتاب لايپزيك آلمان در سال گذشته بشدت مورد استقبال طرفداران و علاقهمندان آثارش قرار گرفت. هر چند نام آيتماتوف در جمهوري دموكراتيك آلمان تا مدتهاي طولاني ناشناخته بود، اما در اواسط سالهاي 80 با استقبال رو به رشد مخاطبان آثار آيتماتوف جايگاه اصلي خود را به عنوان سمبل ادبيات پرسترويكا باز يافت. اين آثار بويژه براي كساني كه به بيهودگي ريسكهاي سوسياليستي پيش از دوره گورباچف اطمينان داشتند به عنوان نوعي پاتك مورد توجه قرار گرفت. محبوبيت آثار آيتماتوف در آلمان به عنوان انعكاس چگونگي مواجهه دنياي چادرنشينان كوهستان با مدرنيسم به روايت شوروي به جايي رسيد كه داستان عاشقانه جميله را در جمهوري دموكراتيك آلمان در رديف كتابهايي گذاشت كه همگان ملزم به خواندن آن بودند.
اكنون چنگيز آيتماتوف از دنيا رفته است، اما نام وي به عنوان ميانجي فرهنگي شرق و غرب همواره در زمره بزرگان ادبيات جهان خواهد درخشيد. آثار آيتماتوف هم اكنون به بيش از 150زبان ترجمه شده و بيش از 40 ميليون نسخه فروش داشته است و اين نقطه اوج آرزوهاي يك نويسنده است.
شر و بدي را بايد از بين برد
در ميانه سالهاي90 زماني كه آيتماتوف در شهر بيشكك راجع به ژرفاي اخلاقي در اتحاديه جماهير شوروي سخنراني ميكرد در مقابل پرسش يكي از حاضران مبني بر اينكه منظور از يك فرد شوروياي چيست و اينكه آيا اصلا چنين انساني وجود دارد يا خير، اينگونه پاسخ داد: منظور از يك شوروياي انساني است كه طبق ايدهآلهاي اتحاد جماهير شوروي زندگي ميكند و از عقايد و ديدگاههاي سياسي و ايدئولوژيك متناسب با آن اطمينان دارد. آيتماتوف كه اين پرسش را توهين آميز تلقي ميكرد و آن را نوعي زير سوال رفتن وجود خود ميدانست، در ادامه افزود: منظور از يك شوروياي، يك شخصيت انتزاعي نيست، بلكه منظور انساني واقعي از گوشت و خون است كه در گذشته و نيز امروز زندگي ميكند. آيتماتوف كه منظور وي از يك چنين انساني در حقيقت خودش بود، بوضوح ميدانست كه او به نسلي تعلق دارد كه تاريخ را تمام شده تلقي ميكند لذا چنين ادامه داد: هم اكنون نسلي در حال شكلگيري است كه براي او يك فرد شوروياي به مانند يك اشتباه تاريخي است. وي هشدار داد ما نبايد اعتقاد به پيشرفت اخلاقي بشريت را به دست فراموشي بسپاريم، بلكه بر عكس بايد به فرصت طلبان بدبين نيز اين اطمينان را بدهيم كه ابراز ناتواني براي از ميان برداشتن شر و بدي بسيار خطرناك است و تهديدي براي خصيصههاي انساني به شمار ميرود.
مترجم: زهرا صابري
جام جم آنلاين
|