عباس مخبر: «خاله بازي» در «كافه پيانو»
من هر چند وقت يكبار كه بين انجام كارهاي ترجمهام فراغتي به دست ميآورم، شروع ميكنم به خواندن رمان. در سه هفته گذشته چند رمان خواندهام كه بيشترشان را پسنديدهام. اولين رماني كه ميخواهم از آن نام ببرم، «سهم من» نوشته پرينوش صنيعي است. اين كتاب خواندني كه چند سال پيش به وسيله نشر روزبهان منتشر شده، حالا به چاپ بيست و پنجم رسيدهاست. صنيعي در «سهم من» داستان گروهي از زنان كشورمان را به تصوير كشيده كه همه به خوبي آنها را ميشناسيم و چند نمونه از آنان را در دور و بر خودمان سراغ داريم؛ زناني كه بدون آنكه بتوانند دمي از آن خود باشند به تناسب شرايط اجتماعي گاه مادر يك قهرمان و گاه مادر يك منافق نام ميگيرند.
شكل روايت خطي «سهم من» اين رمان را در دسته رمانهاي كلاسيك قرار ميدهد. اين كتاب اگر چه نسبتاً كتابي حجيم به حساب ميآيد، اما جاندار و پركشش است.
«بازي آخربانو» و «خاله بازي» نوشته بلقيس سليماني از ديگر آثاري است كه اين روزها خواندهام و از خواندنش لذت بردهام. هر دوي اين كتابها از نظر تكنيكي نسبتاً كارهاي قوياي هستند. تركيببندي، طرح قصه و پيرنگ نشان ميدهد نويسنده به داستاننويسي مسلط است. روايت چند صدايي و در عين حال منسجم، نشانه اين تسلط است. اگر چه گاه در به كار بردن تكنيك افراط شده اما در مجموع آثار خيلي جذابي هستند.
اين سه اثري كه نام بردم نشان ميدهد همانطور كه انتظار ميرود نويسندگان زن دارند كارهاي خوبي ارائه ميدهند و بخش مهمي از خلق ادبيات داستاني كشور را به دوش ميكشند.
يكي ديگر از رمانهايي كه اخيراً خواندهام، رمان خوب و جذاب «كافه پيانو» است كه آن را فرهاد جعفري نوشته. اين رمان يكي از معدود رمانهايي است كه در آن فرديت انسانها، جايگاه ويژهاي يافتهاست. اگرچه در اين رمان كار تكنيكي خاصي صورت نگرفته اما به هر صورت بايد آن را يك رمان مدرن به حساب آورد. با اينكه در «كافه پيانو» به جزئيات روحي و رواني توجه زيادي شده ولي اين باعث نشده كه از كشش و جذابيت آن كاسته شود. به نظر من اين رمان يكي از بهترين پايان بنديهايي را دارد كه ميتوانست داشته باشد.
«كافه پيانو» به اندازهاي با استقبال مواجه شده است كه وقتي هنگام مطالعه چاپ دهم آن متوجه شدم يك صفحه آن سفيد است و براي تعويض آن به كتابفروشي مراجعه كردم، چاپ چهاردهم آن روانه بازار شدهبود! با اينكه مرتب شنيده ميشود كه مردم ما كتابخوان نيستند و بايد فرهنگ سازي كرد، به نظر من اين استقبال عمومي نشان از آن دارد كه اگر رمانهاي خوبي خلق شوند، مخاطبان خود را به خوبي پيدا خواهند كرد.
غلامحسين سالمي: «عروس نيل» و خاطرات قهوهخانههاي جنوب
رمان «عروس نيل» نوشته محمد بهارلو يكي از كتابهايي است كه به تازگي خواندهام و خواندنش برايم خيلي لذت بخش بوده. اين رمان هم نثر خوبي دارد و هم حال و هواي جنوب كشور را به خوبي توصيف كرده است. من خودم جنوبي هستم و عشقي را كه مردم اين خطه به موسيقي و خوانندگان عرب دارند، به خوبي درك ميكنم و شايد همين حال و هوا در «عروس نيل» برايم تا حد زيادي خاطرهانگيز بوده؛ فضايي كه مرا به دوران نوجواني و قهوهخانههايي كه در آن صداي «ام كلثوم» از گرامافونهاي آن پخش ميشد، ميبرد.
«صد و يك هايكو از گذشته تا امروز» هم عنوان مجموعه اشعار هايكو است كه آن را پگاه احمدي - شاعر و مترجم- به فارسي برگردانده و كار خوبي از آب درآمده است. انتخاب و گزينش اين اشعار را كسي غير از مترجم انجام داده و به غير از هايكوهاي ژاپن، اشعار شاعران اروپايي و آمريكايي هم در آن به چشم ميخورد كه اي كاش اين طور نميشد و همه شعرها به شاعران ژاپني مختص ميشد. به نظر من احمدي شعرهاي اين مجموعه را خيلي خوب ترجمه كردهاست. «صد و يك هايكو از گذشته تا امروز» را انتشارات خورشيد منتشر كرده است.
گذشته از اين، از پگاه احمدي يك مجموعه شعر زيبا هم خواندهام به نام « اين روزهايم گلوست» كه - بدون اينكه بخواهم وارد دستهبنديهاي شعر زنانه و مردانه بشوم- بايد بگويم كار قشنگي است. البته من بعضي از بازهاي زباني را كه امروزه رايج شده و اين مجموعه هم از آن مبرا نيست، چندان بر نميتابم؛ يعني با سليقه من جور در نميآيد. اما در مجموع، به نظرم اشعار خانم احمدي در كتاب «اين روزهايم گلوست»، كارهاي قشنگ و
پختهاي هستند.
از همه اين كتابها بگذريم، براي 200 امين بار داستانهايي از شاهنامه فردوسي را با لذت زياد خواندهام. كتابي كه به اعتقاد من گرانسنگترين اثر ادبي- فرهنگي و اسطورهاي جهان است. عظمت اين كتاب آنقدر زياد است كه بايد آقاي هومر با لباس رسمي به همراه آفتابه لگن بيايد پاي فردوسي را بشويد. فردوسي غول زيبايي در شعر است؛ كسي كه نمونهاش را در هيچ جاي جهان نميتوان ديد.
واهه آرمن: تبديل كسالت
به نشاط با «دو قدم اينور خط»
در دو ماه گذشته كتابهای زیادی خواندهام، اما چهار كتاب بسیار تاثیرگذار بودند؛ «تنهایی پر هیاهو» اثر بهومیل هرابال نویسنده چك یكی از آنهاست، كه مرا هم مثل مترجم كتاب، آقای پرویز دوائی بسیار برانگیخت. این كتاب همانطور كه آقای دوائی در بخشی از مقدمه آن اشاره میكند «نوشتهای است كوتاه و بیمانند كه شبیه هیچ چیز دیگری نیست» و باید آن را خواند. بیجهت نیست كه میلان كوندرا، هرابال را بزرگترین نویسنده چك میداند. خواندن این كتاب برای من فرصتی گرانبها برای آشنایی با این نویسنده بزرگ سرزمین چك بود.
كتاب دیگری كه از خواندن آن بسیار لذت بردم مجموعه شعر شمس لنگرودی با نام «ملاح خیابانها»است. در مورد آثار شمس لنگرودی پیش از این هم گفتهام كه دشوار است از شعرهای بلند او واژههای حذف، یا به شعرهای كوتاه او واژههای اضافه كرد. اما در همان حال، هر خوانندهای با ذهن جستجوگر خود، میتواند چیزی به معنا و محتوای شعر او بیفزاید. شعر یعنی همین!
از دیگر كتابهایی كه اخیرا خوانده و بسیار پسندیدهام، میتوانم به «مردی كه كشتمش» اشاره كنم. این كتاب شامل نوزده داستان كوتاه از نوزده نویسنده آمریكایی است كه مترجم توانا اسدالله امرایی آن را ترجمه كرده و با هر داستان، خواننده را تا حدودی با جهانبینی و تكنیك داستاننویسی نویسنده آشنا میكند. تلاش ستودنی امرایی در انتخاب و ترجمه آثار باارزش نویسندگان معاصر جهان باعث شده نام او اعتباری برای خرید و خواندن كتاب از سوی دوستداران ادب باشد.
«دو قدم اينور خط» نخستین رمان مترجم نام آشنا احمدپوری را نیز در روزهایی كه كسالت داشتم و بستری بودم، خواندم. با خواندن این رمان، ذهنم تنها با برداشتن دو قدم، از كسالت به نشاط رسید.
محمود معتقدی: زندگی كوتاه است
بیگمان دغدغه كتاب و كتابخوانی برای كسانی كه پیوسته سعی دارند در كوران مسائل فرهنگی به ویژه در مقوله ادبیات باشند، یك امر همیشگی و دلچسب است و در همین راستا، در هفتهها و روزهای گذشته و اخیر در سال 87، دستم به كتابهایی رسید كه بسیاری را نك زدم و گروهی را هم به دقت و علاقه مرور كردم كه از بازماندههای دسته اخیر چند تایی را به ذهن دارم كه در این فرصت، به یاد آوری آنها میپردازم:
1- «كافه پیانو». این متن به لحاظ تكنیك و شخصیتپردازی و زبان از بسیاری از رمانهای سالهای اخیر يك سر و گردن بالاتر است.
به نظر میرسد نویسنده، تحت تاثیر كارهای فرنگیها، سعی كرده از دنیای خطی عبور كند و با ریزبینی و نكتهپردازی به طرح رمانی بپردازد كه میتواند حدیث نفس بسیاری از چهرههای فرهنگی و روشنفكر روزگار ما باشد. نگاه روانشناختی و جامعهشناسانه فرهاد جعفری در این متن، زیبا و درخشان و ساختمند است و اقبال عمومی از این كتاب خود نوید این نظر است كه جامعه اهل كتاب، متنهای خوش تكنیك را به درستی و به هنگام میپذیرید.
2- «چه دیر...». یك رمان عاشقانه خطی از مهكامه رحیمزاده كه با ساختاری عاطفی و پرالتهاب نوشته شده و دارای لحظات زیبایی است. اما موضوع به گمان آشناست؛ ورود زنی به یك عشق ممنوع و رسیدن به دنیای مشترك مرگ. این متن میتوانست با یك راوی هم نوشته شود. «چه دیر...» در واقع دفتر خاطرات زنی است كه از سوی خواهرش پس از مرگ او ویرایش و نوشته شده است. تكنیك این متن در بسیاری از لحظهها قابل تامل است.
3- «زندگی كوتاه است». نامههای فلوریا آمیلیا معشوقه آگوستین قدس با ترجمه گلی امامی است كه این روزها، چاپ ششم آن به بازار عرضه شده است. «زندگی كوتاه است» بیگمان متن درخشان و تكاندهندهای است كه از سوی یك نویسنده اروپایی به زبان لاتین در یكی از كتابفروشیهای ونزوئلا كشف شده و از سوی یوستین گاردر به انگلیسی ترجمه شده است. البته صحت این متن خود محل پرسش است. با این همه، فلوریا آمیلیا در پاسخ به نامههای(اعترافات) قدیس
صاحب نام قرن چهار میلادی، نامههایی با زبانی انتقادی، هوشمندانه و عاطفی نگاشته است.
نگاه و اشارات این زن به گفتههای بیرحمانه آگوستین خواندنی است. ترجمه درخشان گلی امامی هم این متن را به فضاهای عاشقانه درخشانی میكشاند.
4-كبریت اوستایی. مجموعه غزلهای ابوالقاسم تقوایی است كه نخستین مجموعه شعر این شاعر كاشانی به حساب میآید و به لحاظ فرم و محتوا دارای پستی و بلندیهای چندی است. بخشی از این مجموعه كه با محتوای قویتر همراه است در قلمرو «غزل و فرم» زیبا و دلنشین است و بخشی هم به لحاظ تفكر و شكل بیشتر به نظم شباهت دارد. اما در مجموع از بابت لحظههای دلپذیر هم حرف و حدیثهایی دارد.
5- «با بار عشق و آینه و نور در آستانه شب و دلتنگی». مجموعه شعرهای كلاسیك و نو غلامحسین سالمی است كه در چند فصل تنظیم شده است. تغزل و بهرهگیری و بازتاب شرایط عاطفی و اجتماعی در زبان سالمی جایگاه ویژهای دارد. سالمی با دنیای ذهنی و زبانی اخوان نزدیكیهایی دارد.
بخش پایانی كتاب سوگ سرودهایی است كه به یاد كسانی سروده شده كه با شاعر انس و الفتهایی داشتند. سالمی علاوه بر شاعری، مترجم و ویراستار صاحب نامی است.
6- «زبان باز». رساله پژوهشی كوتاهی است از داریوش آشوری كه از سوی نشر مركز چاپ و نشر شده و با واكنشهای متفاوتی از سوی صاحبنظران و زبانشناسان مواجه شده است. گفتنی است داریوش آشوری نزدیك به چهل سال است كه در حوزه زبان و واژه گزینی و طرح مشكلات زبان فارسی، دغدغههایی را مطرح كرده است. وی در این متن به دنبال نظریات پیشین خود، به ویژگیهای زبان طبیعی و توسعه زبانی و خصوصیات زبانهای پیشتاز اشاراتی دارد و از بعد جامعهشناسی زبان، توسعه زبانهای انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی را مرهون همسایگی با زبانهای یونانی و لاتین میداند. وی برای توسعه زبان فارسی و واژهسازی و برابر نهادهها، پیشنهادهایی را در این متن عرضه میدارد. وسواس و نگرش آشوری نسبت به زبان به خصوص زبان فارسی در این متن با پرسشهای زیادی همراه است.
7- «من گرگ خیالبافی هستم». مجموعه شعر الیاس علوی شاعر مهاجر افغانی است كه از سوی انتشارات آهنگ دیگر به چاپ رسید و در فراخوان جایزه انجمن شاعران جوان رتبه دوم را از آن خود كرد. علوی كه با سعی فراوان به ویژگیهای زبان امروز فارسی دست یافته به بازتاب زندگی مردم وطنش میپردازد و با ارائه اندیشههای عاشقانه و اجتماعی، پیوندش را با روزگار مردمش همچنان حفظ كرده است. او شاعر سختكوشی است كه از شاعران امروز ایران به خصوص شاملو، چیزهای فراوانی آموخته است. در مجموعه «من گرگ خیالبافی هستم» شاعر با دلتنگیهای مردم افغان همدلی و همنوایی فراوانی دارد. زبان و تكنیك در شعرهای وی درخشان است.
8- «داستایفسكی» نوشته دكتر كریم مجتهدی. این متن در واقع مروری است بر زندگی و آثار فئودور داستایفسكی، رماننویس صاحبنام روس. نویسنده ضمن بررسی زندگی و توجه داستایفسكی به فرهنگ و تمدن روس در برابر دنیای غرب، به كالبدشكافی نگاه نویسنده به قهرمانان داستانهای او میپردازد كه هركدام با روانشناسی خاصی در حوزه ادبیات داستانی قرار گرفتهاند. دكتر مجتهدی كه از اهالی فلسفه است، سالهای زیادی به تدریس ادبیات تطبیقی نیز پرداخته است. در این متن كه به گونه ساختمندی نگاشته شده، نویسنده به تحلیل چند شخصیت و كتاب از داستایفسكی پرداخته و تاثیر دین و اندیشههای فلسفی و آموزههای آگوستین قديس را مورد بررسی قرار داده است. این متن از سوی انتشارات هرمس به چاپ رسیده و در قلمرو شناخت آرا و اندیشههای داستایفسكی، از متنهای قابل تامل است.
9- «بین گذشته و آینده». مجموعه مقالات رامین جهانبگلو در قلمرو فلسفه، سیاست و علوم اجتماعی است كه با نثر و نگاهی ساختمند نوشته شده است. جهانبگلو كه در فرانسه درس خوانده و با فلسفه و علوم سیاسی آشنایی فراوانی دارد، در این سالها با چهرهها و شخصیتهای فرهنگی و ادبی فراوانی در آمریكا و اروپا گفتوگوهای زیادی داشته كه دستمایه این متن تا حد فراوانی در چشمانداز این گفتمانها محل داوری است. در این متن، مخاطب با چهره و نگرشهای سیاسی و فلسفی چندی آشنا میشود. بیگمان نگرش و آشنایی جهانبگلو با دنیای اندیشه و سیاست و معرفی چهرههای مهم این نحلهها در این كتاب، مقوله ارزشمندی است. گفتنی است عنوان این متن به گمانم برگرفته از عبارتی از «هانا آرنت» باشد.
10- «مقدمهای بر هزار و یك شب»، آندره میكل، جلال ستاری. این رساله شامل یك مقاله از آندره میكل پژوهشگر فرانسوی است و یك گفتوگو با جلال ستاری در خصوص ویژگیهای داستان هزار و یك شب. در مقاله میكل، در خصوص قدمت و همسنگی این متن كه از سانسكریت به زبان عربی درآمده و در شمار آثاری است كه در مصر پیدا شده و از گزند ایلغار مغولها در امان مانده و مقایسه آن با متون دیگری از نگاه ابن ندیم و ابن خلدون كه در آثارشان به این متن اشاراتی دارند، نكاتی روشنفكرانه به چشم میخورد. گفتنی است كه از قرن چهارم هجری به بعد، از این متن حرفی در تذكرهها دیده نمیشود و در قرن نوزدهم میلادی است كه این كتاب از سوی پژوهشگران فرانسوی مورد توجه قرار میگیرد و از آن پس است كه اصالت آن مورد نقد و بررسی است. در بخش دوم این رساله، جلال ستاری در گفتوگویی با علی حسنزاده، به ویژگیهای محتوایی این متن میپردازد و به لحاظ شكلی آن را دارای تكنیك ادیبانهای نمیبیند. از سوی دیگر خود عبارت «هزار و یك شب» یك عبارت نمادین است كه به نظر میرسد تعداد قصهها در این حدود نبوده. به هر حال «مقدمهای به هزار و یك شب» بخشهایی از تاریخ پیدایش این متن و مغفول ماندن آن از قرن چهارم هجری به بعد و همچنین توجه پژوهشگران غربی به این متن را نشان میدهد كه در خور تامل فراوانی است.
روزنامه فرهنگ آشتي