صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    4 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 1915
    ديروز: 5554
    جمع کل: 30545947
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    اخبار کتاب :: اهالی ادبیات از كتاب‌های خواندنی می‌گویند
    اهالی ادبیات از كتاب‌های خواندنی می‌گویند

    10 بهمن 1387

     

    پوست انداختن در زمان گمشده

    اهالی ادبیات

    گروه فرهنگ و ادب، بهنام ناصح: چه فايده اگر هر هفته شكوه كنيم كه شمارگان كتاب پائين، آمار كتابخوان‌ها رو به كاهش و آثار آماده انتشار، بي‌قرار رد شدن از صافي كم‌حوصله بازبينان است؟ مي‌گويند: «به جاي نفرين به تاريكي شمعي روشن كن»، پس كاري جز اين از دست ما بر نمي‌آيد كه چراغ اين صفحه را به ياري فرهيختگان عرصه ادب همچنان روشن نگه داريم تا شايد راهنمايي باشد براي آنان كه گاهي هوس مطالعه به سرشان مي‌زند. به همين منظور اين‌بار به سراغ دو شاعر ( علي باباچاهي و شمس لنگرودي)، يك نويسنده و مترجم (س.محمود حسيني‌زاد) و يك داستان‌نويس (محمد ايوبي)رفته‌ايم، كه حسینی‌زاد پیشنهادهای خود را در قالب یك یادداشت مكتوب، در اختیار گروه فرهنگ و ادب قرار داد.

    شمس لنگرودي:
    خواندن «آوازهاي غمناك»

    به تازگي چند مجموعه شعر از شاعران مشهور جهان با ترجمه‌هاي مختلف خوانده‌ام كه برايم لذت‌بخش بودند. «ياد بودهاي جزیره سياه» عنوان يكي از اين مجموعه‌ها‌ست. در اين كتاب 7 مجموعه از شعر‌هاي پابلو نرودا به وسيله جواد فريد گردآمده و به فارسي برگردانده شده ‌است.

    خوشبختانه مترجم به خوبي به روح اثر دست يافته و به زيبايي اشعار را ترجمه كرده‌ است. در چند سال اخير ترجمه خيلي از آثار تحت تاثير ترجمه‌هاي شاملو قرار گرفته‌اند، در حالي كه تا حدي اين زبان كهنه شده‌ است و به همين خاطر تعداد زيادي از اين آثار تازه ترجمه شده، چندان جذاب و خواندني نيست. اما زباني كه فريد براي ترجمه اشعار نرودا را انتخاب كرده، شيوا و روان است.

    «يادبودهاي جزيره سياه» را انتشارات نعمتي در تبريز چاپ كرده‌ كه متاسفانه چندان پخش خوبي نداشته است. براي همين خيلي‌ها اين مجموعه شعر را نديده‌اند.

    اشعار لنگستون هيوز به نام« آوازهای غمناك» با ترجمه‌ حسن فیاد از ديگر كتاب‌هايي است كه اخيراً خوانده‌ام و آن را پسنديده‌ام. فياد كه در گذشته تعدادي از شعر‌هاي لنگستون هيوز را با شاملو مشتركاً ترجمه كرده‌بود، «آوازهاي غمناك» را مستقلاً به وسيله نشر ثالث منتشر كرده ‌است.

    شعرهاي لنگستون هيوز به زبان، وزن و فرهنگ عاميانه وابستگي زيادي دارد. براي همين وقتي ترجمه مي‌شود خيلي از ارزش‌هاي زيبايي‌شناسي خود را از دست مي‌دهد. با اين حال ترجمه خوب فياد تا حد قابل قبولي اين اشعار را خواندني كرده ‌است. اشعار هيوز بيشتر حول زندگي سياهان و مسائل اختلاف طبقاتي مي‌گردد؛ يعني مقولاتي كه اين روزها ديگر كمتر در آثار شاعران ديده مي‌شود.

    از مجموعه شعر‌هاي خوب ديگري كه خوانده‌ام مي‌توانم به «سكوت آينده من است» اشاره كنم؛ مجموعه شعر‌هاي عاشقانه اريش فريد كه علي عبداللهي آن را ترجمه كرده و نشر كاروان منتشرش كرده ‌است. از ويژگي‌هاي اين شاعر آلماني مي‌توان به سادگي و روزمره بودن آثارش اشاره كرد. با اينكه معمولا اين‌گونه شعر‌ها تا حد زيادي غيرشاعرانه از آب در مي‌آيند اما عبداللهي مثل ديگر ترجمه‌هايش خوب از عهده كار برآمده است. مجموعه شعر «سكوت آينده من است» به صورت دوزبانه منتشر شده‌ و خوانندگاني كه به آلماني تسلط دارند، مي‌توانند ترجمه‌ها را با متن اصلي تطبيق دهند.

    «زمان گمشده» گزيده اشعارى از ژاك پره‌ور شاعر مشهور فرانسوى است كه چندي پيش آن را با برگردان مريم رئيس‌دانا خوانده‌ام و به نظرم كتاب خوبي آمد. تاكنون خوانندگان فارسي‌زبان كمتر با اين حجم از اشعار پره‌ور مواجه شده‌اند و همين امر باعث مي‌شود كه آشنايي شعر دوستان با اين شاعر مشهور بيشتر شود. خصوصا اينكه رئيس‌دانا در مقدمه نسبتاً خوبي كه در ابتداي كتاب آورده توانسته تا حد زيادي اين شاعر را بشناساند.

    با توجه به اينكه ترجمه‌هاي اشعار ژاك پره‌ور سختي‌هاي خودش را دارد (چون مانند اشعار لنگستون هيوز به زبان و موسيقي متكي است و بعضي از آنها را به شكل ترانه مي‌خوانند)، رئيس‌دانا در برگردان اين اشعار موفق بوده است.

    در كنار اين ترجمه‌ها، يك مجموعه شعر فارسي هم از سيدعلي صالحي خوانده‌ام به نام « قمری غمخوار در شامگاه خزانی» كه از هزار و يك‌ ها‌يكو تشكيل شده ‌است.

    بدون در نظر گرفتن وزن اشعار ‌ها‌يكو، بيشتر اين اشعار از ساختار‌ ها‌يكو برخوردارند. اغلب آثار صالحي را‌در اين مجموعه پسنديدم چون زبان شسته رفته‌‌اي دارند.

    علي باباچاهي:

    «طبل حلبي»؛ انفصال در ظاهر

    اتصال در ژرف ساخت

    به تازگي رمان «طبل حلبي» گونترگراس را دوباره مطالعه كردم و اين خواندن مجدد، كشف نكات جديدي به همراه داشت كه برايم لذت‌بخش بود. مهم‌ترين نكته‌اي كه در اين كتاب وجود دارد به گمان من درنگي است كه نويسنده بر جنايات نازي‌ها دارد.

    پرداختي كه روي «اسكار»-شخصيت محوري داستان- انجام گرفته و گروتسكي كه در نهاد او وجود دارد برايم خيلي جالب است، كسي كه بنا بر اقدامي كه خود فرد انجام مي‌دهد از 3سالگي تا 30سالگي رشد جسمي نمي‌كند و سرنوشتش بعد از 3سالگي با يك طبل عجين مي‌شود.

    اين اسكار كوتوله و عجيب‌الخلقه در مواقعي حساس طبل را به صدا در مي‌آورد و با اين كار گويا مي‌خواهد بر مسائل پنهاني يا مسائلي كه ظاهري آراسته و در باطن خباثتي به همراه دارد، اشاره كند.

    گرچه «طبل حلبي» را به فارسي خوانده‌ام اما همين ترجمه هم از غوغايي كه در نثر زبان اصلي وجود دارد، خبر مي‌دهد. به بيان ديگر ترجمه اين اثر نشان مي‌دهد كه متن آلماني آن از چه غنايي برخوردار بوده آنچنان كه خواننده در پاره‌اي موارد با نوعي «شطح غيرعارفانه» روبه‌رو مي‌شود.

    چند پارگي و انفصالي صوري بخش‌هاي كتاب از نوعي جذابيتي خاص برخوردار است كه در پس پشت اين ظاهراً انفصال، نوعي اتصال در ‍ ژرف ساخت آن ديده مي‌شود. سروش حبيبي در ترجمه اين اثر سنگ تمام گذاشته و برگردان «طبل حلبي» را مي‌توان بازآفريني آن در زبان فارسي دانست. حبيبي دقيقاً خصلت‌ بومي و فارسي‌زباني را در اثر به وجود آورده، به شكلي كه خواننده به هيچ وجه احساس غرابت و بيگانگي نمي‌كند. انگار كه اين اثر به زبان فارسي نوشته شده ‌است.

    س. محمود حسيني‌زاد:

    قلعه پرتقالی و تقدیم به چند داستان كوتاه

    هر ادبیاتی گرفتار موج است و گرفتار موج می‌شود. نه اینكه ادبیات ایران در این میان استثنا باشد. موج می‌گویم و منظورم موضوع‌ها، تم‌ها، نثر‌ها‌ و سبك‌ها‌یی است كه «مد» می‌شوند و خیلی را گرفتار خود می‌كنند و محصولش هم تعدادی كتاب‌ها‌ی بی‌مقدار است و بعضا بامقدار.

    تفاوت ادبیات ما با دیگران ( ملت‌ها‌ی دارای ادبیات پربار و بركت) این است كه آنها در كنار این موج و مد آثار ارزشمند و واقعا ادبی خود را دارند.

    ما اما– جسارت نباشد – در كنار این موج‌ها‌ و مد‌ها‌ آثار ارزشمند خیلی خیلی كم داریم. موج‌ها‌ی ما هم، موج‌ها‌ی متواضعی‌اند. محدود. موضوع‌ها‌ی اندك. زمانی این موج پر بود از بیل و گاری و درشكه و زن‌ها‌ی رخت‌شو و دست‌ها‌ی پینه بسته، حالا و در این چند سال اخیر موج می‌غلطد و با خودش بوتیك و پیتزا و قهوه و فال قهوه و چهار دیواری آپارتمان و «كنكاش» را می‌آورد، كه این یكی دیگر كفر در می‌آورد: كنكاش در درون زنان ستمدیده؛‌ كنكاش در درون جوانان عاصی و خلاصه همین خط را بگیرید و بروید تا برسید به چاپ‌ها‌ی چندباره، و تمام اینها‌ هم با نثر‌ها‌یی شگفت‌انگیز!!

    اما گاهی به كتاب‌ها‌یی بر می‌خوری كه یك كوچك برق می‌پرانند، چون نویسنده‌ها‌ توانسته‌اند خود را از آن چمبره خلاص كنند.

    دو تا كتاب خوانده‌ام كه هر كدام در زمینه‌ای شاخص هستند. اصلا گرفتار موج و مد نشده‌اند و خواندنی‌اند و دوست دارم دوستداران كتاب همه بخوانند.

    یكی «قلعه پرتقال» است به قلم «عباس عبدی» و یكی «تقدیم به چند داستان كوتاه» است به قلم «محمدحسن شهسواری».

    راحتتان كنم كه من این بزرگواران را اصلا و ابدا شخصا نمی‌شناسم. با آنها همكلاس و همكار و هم‌دانشكده‌ای نبوده‌ام. در هیچ مهمانی با هم شركت نداشته‌. در هیچ كافه تریایی با هم قهوه نخورده‌ایم. یك بار شهسواری را در جلسه‌ای از دور دیده‌ام!!

    اما چرا باید این كتاب‌ها‌ را بخوانیم:

    این دو كتاب «سنت» ادبیات این چندین سال اخیر را شكسته‌اند. مهم‌ترین دلیلش این است.

    ۱- همین كه نویسنده‌‌ها‌ جسارت كرده‌اند و زنجیر «پیتزا و بوتیك و زن ستمدیده و زن نشسته پای فال قهوه و جوان بی‌خیال و شوهر خیانتكار و ...» را شكسته‌اند. محل وقوع داستان را برده‌اند به اطراف و اكناف. آن هم به طرز ماهرانه و نه ساختگی. با فضاسازی مناسب. در همین روال شخصیت‌ها‌ را نیز از بین مردمانی انتخاب كرده‌اند، ملموس و آشنا. نه از آن دسته شخصیت‌ها‌ كه مات می‌مانی اینها‌ را از كجا پیدا كرده‌اند.

    ۲- شهسواری در كتابش به موردی پرداخته كه در ۹9درصد كتاب‌ها‌ی سال‌ها‌ی اخیر، كم داریم و خیلی خیلی از نویسنده‌ها‌ اصلا سراغش نمی‌روند. یعنی تكنیك داستان‌نویسی. تكنیك قوی و آگاهانه انتخاب شده كه به نظر می‌رسد شهسواری این كتاب را نوشته تا تسلطش به تكنیك را به رخ بكشد. خوب كاری هم كرده. كتاب شهسواری مثل كلاسی است برای نوآموزان. گرچه همین بازی با تكنیك باعث شده تا خود داستان «تقدیم به چند داستان كوتاه» داستان خوبی نباشد. داستان «آمرزش» را بخوانید.

    ۳- عبدی هم به موردی پرداخته كه در ۹۹درصد كتاب‌ها‌ی سال‌ها‌ی اخیر، زیادی داریم و خیلی خیلی از نویسنده‌ها‌ به طرز غلوآمیزی و ناشیانه به سراغش می‌روند. یعنی نثر. اما نثر عبدی در «قلعه پرتقال» واقعا خواندنی است. نه اینكه خود داستان‌ها‌ خواندنی نباشد. فضاسازی، استفاده از طبیعت، شخصیت‌سازی، ایجاز و غافلگیری‌ها‌ی عبدی هم خواندنی است. داستان «دم» را حتما بخوانید.

    كتاب شهسواری را به خاطر تكنیكش باید خواند و كتاب عبدی را به خاطر نثرش. هر دو كتاب را به خاطر رها كردن خود از این چنبره خیلی ناخوشایند.

    محمد ايوبي: لذت خواندن با «پوست انداختن»

    اخيراً فرصتي دست داد كه براي بار دوم رمان «پوست انداختن» فوئنتس را مطالعه كنم. ديدم اين نويسنده چه شاهكاري نوشته‌. اين رمان آنقدر ظرايف دارد كه خواننده براي بار اول همه آن را نمي‌تواند درك كند. البته اين به آن معني نيست كه «پوست انداختن» رماني پيچيده ‌است بلكه منظورم اين است كه داراي لايه‌هايي دروني‌ است كه با هر بار خواندن، بخشي‌‌هايي از آن آشكار مي‌شود. من از خواندن اين رمان لذتي بردم كه مدت‌ها بود از خواندن هيچ كتابي نبرده بودم.

    شخصيت‌هاي داستان و گردش در مكان‌هايي كه به ظاهر واقعي‌اند اما انگار در عالم ماوراءالطبیعه رخ مي‌دهند، آنچنان در رمان شكل مي‌گيرند كه در عين حال كه مشغول مطالعه يك رمان رئاليستي هستيم آن ‌را در معناي كامل، نمي‌توانيم يك اثر رئاليستي بدانيم.

    مثلاً وقتي از آرژانتين حرف زده مي‌شود گويا درون آن ماجرا، يك آرژانتين ديگر است؛ آرژانتيني كه فوئنتس مي‌بيند و مي‌خواهد آن را به ما نشان دهد. البته من همه كارهاي اين نويسنده را دوست دارم اما «پوست انداختن» را خيلي پسنديدم. اين رمان را با ترجمه عبدالله كوثري كه از سوی انتشارات آگاه منتشر شده، خوانده‌ام.

    نبايد از خاطر ببريم كه يكي از دلايل جذابيت آثار فوئنتس در ايران، همين ترجمه‌هاي خوب عبدالله كوثري است. من در اين 60 سالي كه در كار ادبيات هستم توقعي كه از يك مترجم دارم اين است كه دو چيز را به خوبي رعايت كند.

    اول اينكه سبك و زبان نويسنده را به خوبي دريابد و ديگر اينكه به زبان فارسي مسلط باشد؛ به بيان ديگر لايه‌هاي زيباي زبان‌هاي مبدا و مقصد را به درستي درك كند.

    كوثري از آنجا كه با دقت كافي، سبك و سياق نويسنده را كشف مي‌كند و از سويي ديگر خود شاعر است و ارزش كلمات فارسي را خوب مي‌داند، در كار ترجمه‌ بسيار موفق عمل و زيبايي متن‌ها را به خوبي منتقل مي‌كند.

     

     

    روزنامه فرهنگ آشتی

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی