مجموعه شعر هایكو «شب تابها» سروده رابیندرانات تاگور، برنده هندی نوبل ادبیات، منتشر شد. این كتاب كه ۹۰ شعر در سبك هایكو را در بر میگیرد توسط علیرضا بهنام ترجمه شده است./
تاگور، اين شعرها را زماني كه در ژاپن و چين اقامت داشت سروده و اين قطعات براي چاپ بر روي بادبزنهاي چيني و پارچههاي ابريشمي به وي سفارش داده شده بود.
تاگور در طول زندگي خود چند بار از ژاپن ديدن كرد و در اين مسافرت ها با "هايكو" آشنا شد. او بسياري از هايكوهاي ژاپني را در اوايل قرن بيستم ميلادي به زبان بنگالي برگرداندو تحت تاثير همين آشنايي با هايكو بود كه در سال ۱۹۲۶ در اقامت كوتاهي كه در مجارستان داشت، هايكوهاي اين كتاب را منتشر كرد. عنوان این كتاب برگرفته از سطر اول نخستين هايكو است و تلقي تاگور را از قالب هايكو باز مينمايد.
تاگور تا انتهاي عمر به اين قالب كوتاه و موجز در شعر، علاقه داشت و گاهی هايكوها يا هايكو واره هايي ميسرود. او از اين نوع سرودههايش كتاب ديگري نيز با نام «پرنده سرگردان» به چاپ رسانده كه سالها پيش با برگردان «ع.پاشايي» در ایران منتشر شده است.
هایكو كوتاه ترین گونه شعری در جهان است كه مبتكر آن ژاپنیها هستند. هایكوها از ۱۷ هجا یعنی از سه واحد پنجتایی، هفتتایی، پنجتایی تشكیل شدهاند و علاوه بر ۱۷ هجا باید دارای «كیگُ»(kigo) یعنی نشانه فصلی و «كیيره جی» (kireji) به معنی استقلال معنایی هر واحد باشد. در هایكو یا مستقیما به فصل اشاره میشود یا به نشانه فصلی. نشانههای فصلی شامل پنج گروه بهاری، تابستانی، پاییزی، زمستانی و نوروزی است.
رابیندرانات تاگور در بامداد ۷ اوت ۱۹۴۱ (میلادی) به دنیا آمد. او چهاردهمین و واپسین فرزند خانوادهاش بود. وی را در میان خانواده «رابی» میخواندند. ۱۳سال و ده ماه از زندگی تاگور گذشته بود كه مادرش را از دست دادو پدرش یك زمیندار بزرگ و پیوسته در سفر بود .
وی تحت تأثیر خانواده از كودكی با فلسفه، چهرهپردازی، موسیقی، شعر و نویسندگی آشنا شد. خواندن و نوشتن را در خانه آموخت. او از هشت سالگی شعر میگفت. وی را به آموزشگاههای گوناگون فرستادند ولی او با مدرسه خو نمیگرفت و از آن گریزان بود چنانكه در بزرگسالی مدرسه را آمیزهای از بیمارستان و زندان خواند.
هنگامی كه ۱۲ ساله بود پدرش وی را با خود به هیمالیا برد. دیدار از طبیعت و نیایشگاههای هندوان اثر بسیاری در او گذارد. رابيندرنات سالها بعد دانشگاه خود را در جایی كه در این سفر دیده بود برپا داشت. وي این زمین را كه خاكی سرخ داشت خریداری كرد و چندی پس از آن در آنجا خانه و باغی ساخت و آنجا را شانتینیكتان(رامشگاه) نامید. او از این پس دلبستگی بسیاری به طبیعت پیدا كرد. پدرش به او سانسكریت، انگلیسی و ادب بنگالی آموخت.
وی در بسیاری از كشورهای آسیا، اروپا، آفریقا و آمریكا به گردش و دید و بازدید و سخنرانی پرداخت و در ۱۵ آوریل ۱۹۳۲ به همراه عروسش پراتیمادیوی ودینشاه ایرانی(از پارسیان نامدار هند) به دعوت دولت ایران به تهران آمد. جشن هفتادمین زادروز او در تهران برپا شد.
وی در سپتامبر ۱۹۴۰ به كوههای هیمالیا همانجا كه در كودكی پدرش وی را به آنجا برده بود رفت.به دلیل بیماری ناگهانیشد به ناچار به كلكته بازگشت. پس از درمان به شانتینیكتان رفت. دوباره بیمار شد و او را در ۲۵ ژوئیه ۱۹۴۱ به كلكته بردند. در آنجا بعد از جراحی حالش بدتر شد. سر انجام در هفت اوت همان سال در حالی كه هشتاد سال و سه ماه از زندگیش میگذشت جان سپرد. او آن اندازه زنده نماند تا آزادی هند را ببیند.
كتاب «شب تابها» در شمارگان 1500 نسخه و ارزش 2000 تومان توسط نشر مشكی به بازار كتاب عرضه شده است.
ایبنا |