پنجشنبه 23 خرداد 1387
ژاپنيها نيز مردميهستند - احسان عابدي
گمان ميكنم هنوز هم ميتوان درباره ماهيت شعرگونه هايكو شك كرد، به خصوص در ميان مردماني كه به زبانآوري و پيچيدگي فكري شهرت يافتهاند. دوست فرهيختهاي را ميشناسم كه نه صد و يك هايكو، بلكه هزار و يك هايكو را در ساعتي خواند و سرآخر گفت كه چي؛ نه گوياي عجز و التماس عاشق است و نه شرح ناز و غمزه معشوق. نه مدح و ستايش است و نه نفرين و حتي دريغ از يك ذره نصيحت. پس هايكو به چه كار ميآيد؟ الله و اعلم، به خصوص كه تعداد اندك سطرهايش هم امكان روايت يك داستان را در قالب شعر ميگيرد.
مثل همان مبدعان عجيب و غريبش ميماند، ژاپنيهايي كه به جاي قاشق و چنگال با دو تا چوب غذا ميخورند. حتي در كت و شلوار هم يادآور ساموراييهاي فيلمهاي <كوروساوا> هستند، آدمهايي كه خيلي كم حرف ميزنند و به جاي آن ساعتها به يك نقطه خيره ميشوند. در هيجانيترين لحظات زندگي و آن گاه كه بر هست و نيست جهان طغيان ميكنند، كلامشان چيزي نظير اين ميشود: <در طول راه كوهستان / قلبم را ميربايد / بنفشهاي وحشي>
يك هايكو، يك شعر كوچك و جمع و جور كه هيچ ربطي به شور عارفانه ما ندارد. متعلق به دنيايي ديگر است، با مختصاتي ديگر اما اين دنيا آنقدرها هم پيچيده نيست كه عاجز از درك و فهمش باشيم. فقط كافي است كه به طريقي غير از روشهاي آموختهمان با آن مواجه شويم. هايكو، هايكو است، نه غزل، نه قصيده، نه رباعي، نه مثنوي، نه شعر نيمايي و... يك تصوير است، يك نقاشي يا يك عكس. شايد نقاشان و عكاسان و علاقهمندان اين هنرها قدرت بيشتري براي فهم ريزهكاريهاي آن داشته باشند، اما نيازي نيست كه حتما عكاس و نقاش باشيم. با كميتخيل هم كارمان راه ميافتد. ميتوانيم خودمان را در اين فضا تصور كنيم، در كوهستان يا بيشهزار، جايي كه الهام بخش هايكوسرايان كلاسيك است، در طبيعت ناب و همه اين عناصر را با نگاهي غير از هميشه ببينيم، گو اين كه اولين بار است با آنها مواجه ميشويم و درباره هستي آنها پرسش كنيم، مثال كودكي كه تازه به جهان چشم باز كرده است؛ همه چيز شگفتآور ميشود. ميگويند، <تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.> مثل كوتاهي هايكو است و معاني بسيار آن كه نانوشته مانده است، آنچنان كه پگاه احمدي، مترجم كتاب <صد و يك هايكو> در مقدمه آن به <معناي نهان> هايكو اشاره ميكند و مينويسد: < اين معنا گاه در سطرها گفته نميشود بلكه شاعر، خواننده را بر جايگاهي مينشاند كه ميتواند از آنجا او را به دنيايي فراتر از آن چه صورت شعر مينماياند رهنمون شود... ناگفتههاي هايكو هر چه بيشتر باشد، هايكو از شاعرانگي بيشتري برخوردار ميشود. اين تكنيك از آيين ذن نشأت ميگيرد، آييني كه به يگانگي انسان با كل هستي و طبيعت اعتقاد دارد. اين آيين در نقاشيهاي ژاپني نيز به صورت فضايي تهي جلوهگر ميشود. گاه از گوشه چپ تابلو، شاخه گيلاسي به درون تابلو آمده و هشتاد درصد ديگر تابلو، بيكراني سفيد، مه آلود و رازگون است...> يكي از نمونههاي عالي هايكو شعري است از <باشو> شاعر شهير ژاپني كه ترجمهاش در كتاب <صد و يك هايكو> چنين شده است: <علفهاي تابستان / همه آن چه به جا مانده / از روياهاي يك سرباز>
هرچه در اين شعر دقيقتر ميشوم، بيشتر لذت ميبرم. فضاي شعر راه را براي تخيل باز ميگذارد و قدرت تاويلپذيري متن را بيشتر ميكند؛ زمان، تمام آرزوهاي سرباز را از ميان برده و تنها چيزي كه برجا مانده، طبيعت است، طبيعتي كه برخلاف روياهاي سرباز، رنگ واقعيت دارد و حقيقتي ازلي و ابدي است. در مجموعه <صد و يك هايكو> چندين شعر ديگر نيز از <باشو> وجود دارد كه اي كاش بيشتر بود؛ با اين كه بدون اغراق <باشو> بهترين هايكوسراي ژاپن بوده، اما جكيهاردي مترجم انگليسي اين كتاب ترجيح داده است كه از شعرهاي شاعران مختلف استفاده كند، شاعراني كه گاه غير ژاپني و غربي هستند و با اين حال تلاش كردهاند كه اينگونه شعر را هم تجربه كنند، اما چه باك! شعر آنها را هم ميخوانيم، بلكه شايد لذت ببريم.
وب سایت اطلاع رسانی اعتماد ملی
|