قلب كوچولوی پنبه ای آقای تابز تاپ تاپ می كرد. آخر خیلی ترسیده بود و احساس تنهایی می كرد. مگسی روی گوشش نشست. آقای تابز فكر كرد مگس دارد می گوید: «ویز... هیچ كس ززز تو رو دوس ززز... نداره، آقای تابز ززز...»
كیتی خرس كوچولوی عزیزش، آقای تابز، را گم كرده. آقای تابز در جنگلی تاریك و ترسناك و پر از جانوران وحشی و خطرناك جا مانده. بیچاره كیتی! یعنی می شود او دوباره آقای تابز را ببیند؟
معرفي ميكنيم: كيتي دختر آتشپاره و بامزه! تجربههاي كيتي راه خيلي خوبي است تا بچهها از راههايي نشاطانگيز با مشكلات و موضوعاتي كه در خانواده، مدرسه و يا بين دوستانشان دارند، آشنا شوند.