صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    5 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 133
    ديروز: 13685
    جمع کل: 29431638
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: زندگی نامه و معرفی آثار سال‌بلو
    زندگی نامه و معرفی آثار سال‌بلو

    24 ارديبهشت 1387

     سولومون بلو آفتاب- شروین طاهری: سولومون بلو كه بعد ها خود را سال بلو نامید ( تولد10جون 1915- مرگ 5 اپریل2005) از تحسین بر انگیزترین نویسندگان كانادایی تبار آمریكا بوده است. اوبرنده ی جایزه ی نوبل در سال 1976 و همچنین برنده ی مدال ملی هنر در سال 1988 گردیده.

    بلو خوب می دانست برای نوشتن رمان، باید به ردپای انزوا، معنویت گسسته و توانایی‌های نهفته‌ی انسان رجوع كند. بلو از شهر محل سكونتش، شیكاگو برای نوشتن الهام می گرفت و ماجراهای زیادی را از آنجا می ساخت.

    آثارش بیانگر تركیبی از فرهنگ بالا دست و پایین دست بود و شخصیتهای ماجرا هایش تركیبی نیرومند از متفكرانی ایده پرداز و اعتقادات مردمان باهوش خیابان ها بودند.

    هنگامی كه در پاریس مستقر بود بهترین اثرش به نام “ داستان های اوگی مارچ “ را نگاشت. (1953)

    زندگینامه

    او با عنوان سولومون بلو (نام اختصاریش سولی بود) در لاچین كبك (كه در حال حاضر بخشی از مونترال است) متولد شد. اندك زمانی بعد خانواده اش به سن پطرزبورگ در روسیه مهاجرت كردند.درباره‌ی ماه تولدش شبهاتی وجود دارد . او در جون یا جولای متولد شد ! علت این بود كه مهاجرین یهودی در آن زمان نسبت به تقویم مسیحی بی دقت بودند. (بلو اولین جشن تولدش را در جون گرفت ).

    در هشت سالگی به بیماری عفونت دستگاه تنفسی مبتلا شد. با این حال به خود متكی ماند و از هر فرصتی برای خورسندی خود بهره می برد. (او به شایستگی رفتار می كرد با این حال در سخن گفتن و رفتارش رسمی بود)

    بلو گرسنه ی مطالعه بود. آن طور كه در گزارش ها آمده است ، وقتی كه اول بار كلبه ی عمو تم اثر هریت بیچر را خواند ، تصمیم گرفت نویسنده شود.

    در 9 سالگی به همراه والدینش به شیكاگو نقل مكان كردند. شهری كه پیرنگ و الهام بخش بسیاری از داستانهایش شد. پدرش آبراهام، وارد كننده ی پیاز بود.مدتی نیز در مشروب فروشی و نانوایی كاركرد.وحتی مدتی هم تحویل دار زغال سنگ بود.

    مادرش ، لیز ، در 17 سالگی وی در گذشت. او كه یك مذهبی متعصب بود، آرزو داشت پسر جوانش یك خاخام شود و یا ویالون نوازی پیشه كند. اما بلو بر علیه آنچه «تربیت كوركورانه ی ارتودوكس» می خواندش ، شورید و از همان جوانی نوشتن را آغاز كرد.

    او كتاب مقدس را در تمام عمر دوست داشت ، درست از وقتی كه در 4 سالگی خواندن آن را به عبری آموخته بود.وی همچنین با خواندن آثار شكسپیر و نویسنده گان بزرگ قرن 19 روسیه رشد كرده بود.

    بلو در عین حال در شیكاگو و در مطالعات ریخت شناسی شركت می جست

    بلو خود تروتسكیست بود ، اما بدلیل آنكه شماری از بزرگترین نویسندگان عضو شاخه ی نویسندگان طراح، در شیكاگو، استالینیست بودند طئنه هایشان را تحمل می كرد. ...

     


    آموزش و روزگار نخستین

    سال ابتدا در دانشگاه شیكاگو حاضر شد، اما چندی بعد به دانشگاه نورت وست نقل مكان نمود. او كه در آغاز قصد داشت ادبیات بخواند، در یافت در دپارتمان ادبیات دانشگاه عقاید ضد یهودی موج می زند. پس در رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی درس خواند و با رتبه ی عالی از آنها فارق التحصیل شد. ارجاعات انسان شناسیك مدام وی در آثارش نشانگر این هستند كه مطالعات وی در این حوزه تسلط جالب توجهی در نوع ادبیاتش داشته است.

    چندی بعد از فراقت از تحصیل در دانشگاه ویسكانس مشغول به كار شد.جان پودهورز یكی از دانشجویان دانشگاه شیكاگو در باره ی بلو و دوست صمیمیش آلن بلوم می گوید : « كتاب ها و ایده ها در راه تنفس بین ما آرمیده بود و به مشام می‌رسید».

    بلو در سال 1930 به عضویت شاخه ی نویسندگان طراح، در شیكاگو در آمد ، كه هر یك از اعضا جزء درخشانترین نویسندگان شیكاگو به حساب می آمدند. نویسندگانی چون ریچارد رایت و نلسون آلگرین.اكثر این نویسندگان رادیكال بودند. اگر عضو حزب كومونیست نبودند اما به كومونیست ها دلبستگی نشان می دادند و به آنها نزدیك بودند. بلو خود تروتسكیست بود ، اما بدلیل آنكه شماری از بزرگترین نویسندگان عضو، استالینیست بودند طئنه هایشان را تحمل می كرد.

    بلو در سال 1941 تابعیت آمریكا را پذیرفت. وی در جریان جنگ دوم جهانی به نیروی دریایی پیوست و در حین خدمت اولین رمانش یعنی “ مرد معلق “ را نوشت. داستان در باره ی جوان ی اهل شیكاگو است كه در انتظار فراخوانده شدن به خدمت سربازی است.

    در 1948 بلو برنده ی بورس كونینگهام شد. و از طریق آن به پاریس رفت و در همانجا نوشتن رمان "داستان های اگی مارچ" را آغاز نمود.

    منتقدان معتقدند بین این اثر «پیكارسو» بلو و دون ژوان اثر كلاسیك قرن 17 اسپانیا شباهت هایی وجود دارد. داستان در پاراگراف اول با یكی از مهمترین قطعه ها ی ادبی امریكا آغاز می شود. در ادامه با شخصیت صاحب منسبی روبرو می شویم كه زندگی اش را از خلال مجموعه ای از تصادفات و راه ها ، با اتكا به هوش و تصمیماتش پی می گیرد. 

    نوشتار محاوره ای و در عین حال فلسفی "داستان های اگی مارچ" ، او را به عنوان مولفی بزرگ تثبیت كرد و برایش خوشنامی آورد.

    بازگشت به شیكاگو

    بلو چند سالی از عمرش را در نیو یورك گذراند. اما در سال 1962 به شیكاگو بازگشت و به عنوان استاد در كمیته ی مطالعات اجتماعی دانشگاه شیكاگو مشغول به كار شد.هدف از تشكیل این كمیته از یكسو همكاری اساتید و فارق التحصیل های نخبه و از سوی دیگر پژوهش برروی روش های مختلف سازماندهی برای آموزش بود.سال بیش از 30 سال با این كمیته همكاری كرد و به تدریس در آن گذراند.

    از دیگر دلایل بازگشت بلو به شیكاگو ، استقرار در هاید پارك یعنی در همسایگی سوزان گلسمن همسر سومش بود.
    بلو شیكاگو را رذل اما مهم توصیف می كرد. در واقع شیكاگو معرف زندگی امریكایی بود بسا فزون تر از نیویورك.

    بلو در رابطه با دوستان قدیمی دوران دبیرستانش بسیار گرم و صمیمی بود ، اما در دیگر روابط اجتماعیش منزوی و گوشه گیر می نمود.در سال 1982 روزنامه از جنایت بزرگ همسایه بلو در مركز شهر پرده گشود. اما بلو در جای خود باقی ماند. او در چنین جایی می بایست مانند نویسنده ای زندگی می كرد كه به استفاده از تفنگش نیاز دارد

    بلو شیكاگو را رذل اما مهم توصیف می كرد. در واقع شیكاگو معرف زندگی امریكایی بود بسا فزون تر از نیویورك. ...

     

    !
    بلو در 1964 به همراه رمانش “هرتزوگ“ به بالای لیست پرفروشترین كتاب ها رسید.

    بلو از این موفقیت متعجب شد.زیرا كه ماجرای این رمان فكری در قرون میانه می گذشت و داستان پرفوسوری رنجور و آزرده خاطری را نقل می كرد كه در تمام عمرش نامه هایی برای دانشجویان و دوستان محقق اش می نویسد و بدون آنكه نامه ها را پست كند چشم از جهان می بندد.

    بلو در رمان “هدیه‌ی هومبلت“ در سال 1975 به كاوش در باره‌ی نا استواریهای ذهن و ارتباطش با نبوغ باز گشت.شخصیت داستان شباهتی بی نظیر به دوست قدیمی اش داشت با این تفاوت كه نام “ فون هومبلت فیشر “ را از یكی از مدل های دلمور شوارتز ، شاعر خود ویرانگر اخذ نمود.

    برنده ی جایزه ی نوبل

    بلو بعد از پیش برد موفقیت آمیز “ هدیه‌ی هومبلت “ ، در سال 1976 برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد. وی در خطابه ی بلند 70 دقیقه ای در بین حضار، در استكهلم سوئد ، بیان داشت كه نویسندگان باید به عنوان فانوس روشنگر تمدن عمل كنند و از خواب روشنفكرانه ی خویش بیدار شوند.

    بلو در سراسر عمرش بسیار سفر كرد ، كه بیشترشان به اروپا بودند. تاجایی كه گاهی دو بار در سال از اروپا دیدن می‌كرد. وقتی مرد جوانی بود برای دیدن لئون تروتسكی این انقلابی در تبعید به مكزیكوسیتی سفر كرد. اما درست یك روز قبل از دیدار با وی، تروتسكی ترور شد. روابط اجتماعی بلو بسیار گسترده و متنوع بود.او به همراهان رابرت اف كندی پیوست ، هرگز برای معروفیت در روزنامه ها ننوشت، او دوست صمیمیه “ رالف الیسون “ از نویسندگان به نام بود و همچنین هم دوش گنگستر های شیكاگو دزدی كرده بود.دوستان زیادی در بین روزنامه نگاران و شعرا داشت.از آن شمار می توان به جان بری و سیدنی هریس اشاره كرد كه اولی شاعر و دومی روزنامه نگار بود .

    در حالی كه فروش بعضی از رمان های اولیه ی بلو پایین بود ، “هرتزوگ “ ماجرا را تغییر داد تا جایی كه او را در وضعی قرار داد كه برای گذران زندگی نیازی به تدریس نداشت . با این حال بلو تا سنین پیری به تدریس ادامه داد. زیرا كه عاشق فعل و انفعالات انسان و تغییرات دیدگاهایش بود.

    بلو در دانشگاهای مینه سوتا ، نیویورك ، پرینستن ، پرتوریكو ، شیكاگو و بستون تدریس كرد.مدتی نیز به همراه دوستش جیمز وود هدایت كلاسها را مشتركا بر عهده داشت.(اگرچه او در آن مدت محترمانه غیبت می كرد تا به كارش بر روی “ دم را در یاب” برسد.)

    او برای احراز پست استادی در دانشگاه بوستن به بروكلین ماساچوست نقل مكان كرد و تا پایان عمرش یعنی 5 آپریل 2005 یعنی زمانی كه 89 سال داشت در آنجا ماند. اورا در قبرستان یهودیان “تل برو” واقع در “ورموت” به خاك سپردند.

    بلو 5 بار ازدواج كرد كه به جز آخریش به طلاق انجامید. پسرش، آدام كه از ازدواج سوم وی بود در سال 2003 مقاله ای تحت عنوان ”درستایش قوم پرستی” به چاپ رساند. همسرهایش به ترتیب آنیتا گوشكین ، آلكساندرا ساشا كاپسكوف ، سوزان گلاسمن ، الكساندرا لونسكو تولسا و ژانس فریدمن

    بلو برای احراز پست استادی در دانشگاه بوستن به بروكلین ماساچوست نقل مكان كرد و تا پایان عمرش یعنی 5 آپریل 2005 یعنی زمانی كه 89 سال داشت در آنجا ماند. اورا در قبرستان یهودیان “تل برو” واقع در “ورموت” به خاك سپردند. ...

     

    بودند.در سال 1999 وقتی بلو 84 سال داشت از همسر پنجمش صاحب یك دختر شد.(او 4 فرزند داشت )

    با این كه بسیار می خواند ، زمانهایی را به نواختن ویولون و انجام ورزش می گذراند.كاركردن برایش همیشگی بود ، با این حال زمانهایی كه برای ادامه ی بخشهایی از رمانش دچار رنج و زحمت می شد ، ناشرانش را از دست می داد. از همان آغازین كارهایش دارای شهرتی معادل بزرگترین رمان نویسان قرن 20 شد و پس از مرگش نیز احترامی معادل برجسته ترین نویسندگان بریتانیا بر جای گذاشت.

    دوست و زندگی نامه نویسش ، فیلیپ روت در باره اش میگوید : « ادبیات قرن بیست امریكا به پشتوانه ی دو نویسنده پا بر جا است ، فاكنر و بلو . این هردو ملوین ، تواین و هاوتون قرن بیستم اند».

    جیمز وود در ستایش بلو در نیو ریپابلیك می نویسد: «تصدیق می كنم سخن مدرن به تمامی با او هست. با این حال این گفتار منصفانه نیست از آن جهت كه بلو خود از سازندگان راه های تازه در نثر مدرن است، همچون مونوپودس قهرمان. با این حال چه می توانم بكنم؟ من آثار بلو را در سال های دور جوانی كشف كردم و از آن پس نمی توانم در برابر وضوح عشقی كه به هركدامشان دارم، سكوت كنم. بارها در طی هفته ی گذشته در باره ی ویژگی های نثر بلو سخن گفته شده است و مهمترین تحسین ها هریك بخشی از كارهایش را بزرگ مینماید.مثلا در باره ی قدرت فوق‌العاده ی تركیب هایی كه بالا و پایین را در هم می آمیزد شنیده ایم،یا درباره ی آهنگ ملوین واره اش كه به ریتم های جوكهای یهودیان تنه میزند مطالبی دیده ایم.ویا حتی اینكه از بزرگترین رمان هایی است كه دارای وجهی شكوهمند از دمكراسی است . همچنین در باره ی داستانهایش شنیده ایم كه دزدان ، فریبكاران و روشنفكران باصدایی بلند احساساتشان را فریاد می زنند. البته تمامی این تعاریف به حد كافی درست است. جان چیور در مجله اش ، از گوشه گیری ماجراهایش افسوس می خورد و داستانهایش را چون حومه های شهری در حال فروپاشی تنها میداند. ایان مك ایوان در هفته ی گذشته ، عاقلانه اشاره می كند كه منتقدان و نویسندگان بریتانیا مجذوب دقت بلو شده اند، چرا كه او استعداد دیكنزی را در فقدان اكنون رمانهای انگلیسی زنده نگاه داشته. با این حال هیچ یك از سخنان مذكور به زیبایی فی نفسه ی متن، به موسیقی و تصنیف قوی و با ثبات و در عین حال شكوهمند و لذت بخش آن اشاره نكرده اند.در حقیقت من هرگز نتوانستم در زمان حیاتش به حد كافی سپاس گزارش باشم ، و اینك نیز نخواهم توانست . “

    شاكله ها و درون مایه

    آثار بلو درباره ی طبع نامتجانس تمدن مدرن سخن می گوید.درباره ی خنثی شدن ظرفیت های انسانی در غلبه یافتن بر سستی و تحصیل عظمت و شكوه (و یا دسته كم آگاهی).بلو شاهد كاستی های بسیار تمدن مدرن است و این از ظرفیت نسل دیوانه ، مادی گرا و گمراه این دوران آگاهی می دهد.

    شخصیتهای داستانهای بلو ظرفیت قهرمان شدن را دارا هستند اما، در بسیاری از مواقع در برابر نیروهای منفی اجتماع دچار تضاد می گردند.اكثرشان ، یهودیانی اند گرفتار از خود بیگانگی و دگرگون شدگی.درون مایه ی اصلی آثار بلو ، مسئله ی هویت و زندگی یهودیان است.اگرچه خودش از خوانده شدن به عنوان یك نویسنده ی یهودی ناراضی است.همچنین آثارش نمایانگر بهای بالای زندگی در امریكا و شیدایی همراه با نوسان و یكتایی تجربه ی امریكایی است.

    در مورد سبك شناسی آثارش ، نوشتار هایش پر است از ارجاعت به پروست و جیمز كه این فرهنگ ارجاعات بزرگ در عین حال با بیانی قوی همچون كمدینی چیره دست،( مثل هنری یانگین) باجك ها یی همراه میشود. 

    در عین حال بلو المانهایی از زندگی خویش را در داستانهایش افشا می كند.و بسیاری از كاراكترهای اصلی او

    آثار بلو درباره ی طبع نامتجانس تمدن مدرن سخن می گوید.درباره ی خنثی شدن ظرفیت های انسانی در غلبه یافتن بر سستی و تحصیل عظمت و شكوه (و یا دسته كم آگاهی)....

     

    مستقیما به شباهت ها شان با خالقشان اشاره دارند.

    نقد ها و جدل ها

    منتقدین بلو،كارهایش را، تلاشهایی منسوخ و متداول می دانند كه مانند برخی از نویسندگان در راستای زنده نگاه‌داشتن نویسندگان قرن 19 اروپا انجام پذیرفته است.تا جایی كه ولادیمیر ناباكف وی را “ تیره روزی متوسط الحال “ می خواند.كاراكتر های داستانهایش نمایانگر فلسفه‌ی ناپخته و فرصت طلبی است كه از فضل فروشی تدوین شده اند. هرتزوگ ، هندرسون و دیگر كاراكتر های بزرگش بر اساس كژتابی های فلسفی مولف ساخته شده اند و از واقعیت بدورند.

    روزنبام، نویسنده و روزنامه نگار،درباره ی رمان “راول استاین”(2000) معتقد است : «تنها همین كتاب بهترین نشانه ناكامی بلو به عنوان یك مولف است» وی می نویسد: «مشكل من با آثار پیش از راول استاین بلو این است كه وی در تمامی آنها چنان پیچشی ایجاد میكند كه به یوغی برای مخاطب مبدل می گردد و این با هستی اثر و فرمش در تناقض است.در آنها (آثارش)شهری چرند با خیابان هایی پر از مردمان رند كه چون قطعاتی زائد و غیر قابل هضم از یك امر مرموز، بدور از هرگونه تعمق ، تاثیر گذاری و یا فلسفه ای ظاهر می گردد.گویی تنها برای این ایجاد شده اند كه به مخاطبشان یادآوری كنند كه با اثری روشنفكرانه و ثقیل روبرو هستند.جهان و انسان داستانهایش دگرگونه و قلو شده طراحی شده اند».

    سم تاننهاوس می نویسد : «اما چرا پس از بسیاری از مردود ساختن ها ، انحراف ها و پیچ و تاب دادن ها و خطابه ها در باره ی ریخت شناسی و دین و آیین ،همچنان لیستی از پرسشهای پاسخ نیافته برای خواننده بر جای می ماند ؟ چرا شخصیت ها در یك بی وزنی قرار دارند و از هرگونه تغییر بازمانده اند، در حالیكه هریك از آنها همانند شاگردان شیفته ی بلو در شیكاگو انگار در سمیناری قرار گرفته و مدام فضل فروشی می كنند و از استاد می آموزند ؟ و چرا نویسنده ی ما از وقایع سالیانه ی نزاع های زنا شویی ، كاریكاتور ی كیفری می كشد ؟»

    تاننهاس اینگونه ادامه می دهد: «كاستی ها و كمبود ها ( در زندگی ) بسیارند.این درست است.اما چه می توان كرد؟ طبیعت عاری از تكامل و كمال برای ماست.و این شامل حال رمان نویسان هم می شود.چه كسی از ما در جهان است كه بتواند حقیقت را باز شناسد و (حتی اگر هم بتواند) به ما نشان دهد؟ در هر حادثه ای تنها می توان روش نقادی را به كار بست و در دسته بندی هایی آنچه عبث است (و آنچه سودمند است ) را نمایان كرد.همانگونه كه راندل جارل یك بار به نقل از والت ویتمن نوشته :
    این است جهان ،
    هرز می رود ،
    اینجا و آنجا.
    نظامی مشتعل از تصادفات و بدور از ظلمت .
    ساختاری زیبا و شگفت انگیز همچون حلقه های زحل. »
    در مقابل و.س پریچت بلو را تحسین میكند.وی معتقد ست در میان آثارش “ دم را در یاب “بهترین و كامل ترین كار است. تا جایی كه این رمان كوچك را “شاهكار كوچك خاكستری “ می خواند.

    بلو در سال 1975 بنا بدلایل شخصی به اورشلیم در اسرائیل سفر كرد. پس از بازگشت ،نظراتش در باره ی این سفر مورد نكوهش نوام چامسكی در كتاب “ مثلث شوم : آمریكا ، اسرائیل و فلسطین “(1983) قرار گرفت. چامسكی می‌نویسد ، بلو اسرائیل را دارای مردمانی منطقی و با تساهل دیده كه در برابر اعراب كینه ای بسیار با لطافت رفتار می‌كنند !

    منتقدین بلو،كارهایش را، تلاشهایی منسوخ و متداول می دانند كه مانند برخی از نویسندگان در راستای زنده نگاه‌داشتن نویسندگان قرن 19 اروپا انجام پذیرفته است.تا جایی كه ولادیمیر ناباكف وی را “ تیره روزی متوسط الحال “ می خواند....

     

    همچنین مردم در آنجا سخت می اندیشند وبسیار در كوشش اند تا این سرزمین لم یزرع را به شكوفایی اقتصادی و حاصلخیزی برسانند، شهرها بسازند و ساختار های اجتماعی تشكیل دهند. در این راه مدام مشغول تحقیق، تفلسف و نوشتن هستند.حامی اخلاقی كهن و عظیمند و ارتشی مسلح و آماده ساخته اند!
    بلو همچنین كتاب تحسین شده و جنجالی “مطابق زمان فراموش شده “ نوشته ی جان پترز را نكوهش می كند.كتاب مذكور تاریخ نوشته شده‌ی متداول در باره‌ی فلسطین را به چالش می كشد.

    او آموخته ی هیچ یك از مكاتب سیاسی متداول نبود، اما به سمت راست گرایید و هویتش را به عنوان یك نو محافظه كار تعریف نمود. او از مخالفان جنبش های فمنیستی ، پسا مدرنها و آنارشیستها به حساب می آمد. همچنین خود را در قلمرو مجادلات یهودیان و مذهب های آفریقایی-آمریكایی وارد می كرد. در“ سیاره ی آقای اسملرز “ بلو تصویری از یك جیب بر سیاه پوست می كشد كه خود را در میان مردمی تنها می یابد كه از نژاد پرستی شكایت دارند.در سال 2007 كوشش شد بعد از مرگ بلو نام خیابانی در نزدیكی هاید پارك (در همسایگی منزل بلو ) كه نام یك اسكاتلندی صاحب منسب منطقه ای را بر خود داشت تغییر یابد ، زیرا كه بلو قبلا مدعی شده بود این نام برای همسایگان فعلی كه آنجا ساكن هستند ، نژاد پرستانه تصور می شود.

    بلو جرقه ی یك جنجال را در مصاحبه ای در 7 مارچ 1988 در نیویوركر روشن كرد.این حادثه زمانی آغاز شد كه وی در باره ی تفكر چند فرهنگی سوال كرد در “زولو2” چه كسی مانند تولستوی وجود دارد ؟ و یا در “پاپوآنس3” پروست كجاست ؟ من افتخار می كنم كه آنها را خوانده ام. روزنامه ها مدعی شدند این گفتار طئنه ای بود برای كوچك شمردن ادبیات غیر اروپایی.

    بلو در اولین واكنش مدعی شد سخنانش به غلط نقل شده است.اما كمی بعد در دفاعیه ای كه در نیویورك تایم نوشت، مدعی شد : بدگویی كردن و تهمت زدناز اصای ترین كارها در سراسر حرفه ی روزنامه نگاری است...اغلب تلاشی احمقانه برای شرح دادن و تقدیس كردن همه‌ی گفته‌ها.من همانطور كه میبینید به عنوان یك دانشجوی انسانشناسی از تفاوت بین ادبیات و جوامع ماقبل ادبیات سخن گفته ام.

    بلو اظهار میكند به یاد می آورد مدتی پس از اینكه بدنامی برایش حاصل شد، در واقع رمانی كه در زبان زولو نوشته شده بود را از ترجمه ی موفولو خوانده است.(بااین حال اشتباهی باقی مانده:موفولو رمانی از زبان “سسوتو4”ترجمه كرده بود ونه از زبان زولو ! )

    باوجود معروفیت وی در شیكاگو ، او خود را از جدل هایی كه هر از چند گاهی بین نویسندگان در شیكاگو در می گرفت كنار میكشید.

    استاد تركل در سال 2006 در مصاحبه ای در مجله ی استاپ اسمالینگ در باره ی بلو می گوید : “ من او را خوب نشناخته ام.ما بر سر شماری از مسائل سیاسی اختلاف نظر داشتیم.در اعتراضی كه با اثر نورمن میلر به نام “ سپاهیان شب “ شروع شد، زمانی كه میلر ، روبرت لوول و پل گودمن بر طبل اعتراض به جنگ ویتنام كوبیدند،بلو نیز به انجمن مبارزه با جنگ دعوت شد.او گفت : باشه من هم خواهم بود . در واقع همین پذیرش دعوت او را در این ماجرا سربلند می كند.و این مسئله ی بزرگی بود. پس من برایش نامه ای نوشتم كه او آن را دوست نداشت و در پاسخ من را یك استالینی خواند.با این حال و در غیر این موضوع روابط ما دوستانه بود.البته او یك نویسنده ی درخشان است و من عاشق “ دم را در یاب “ او هستم. “

    نقل قول

    مردم می توانند وقت خود را در كتابخانه ها تباه كنند ، این باید اخطاری باشد برای ما.

    مقداری از عظمت دانش می تواند دستگیری كند ، زمانی كه در وهمی عظیم نیاز بدان است.

    این است یك بیكران ، رنجی طولانی تر از بیابان ،مطلق ، لغزنده ،بسیار منسجم و محاسبه ای بسیار وسیع از اینكه چرا انسان هستیم ،ما چه هستیم و چرا زندگی میكنیم.

    من احساس می كنم هنر می تواند كاری كند برای دست یابی به آرامش درست در میانه ی سیاهی.آرامشی كه در هر دعایی نقش بسته است به مانند چشمی در طوفان.

    من فكر می كنم هنر می تواند كاری بكند برای ماندن در زیر چتر آگاهی و توجه درست در میان دیوانگی.

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی