صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    31 فروردين 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 3543
    ديروز: 3522
    جمع کل: 29401566
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهی به مجموعه‌ داستان «نفس‌تنگ» اثر مهدی مرعشی
    نگاهی به مجموعه‌ داستان «نفس‌تنگ» اثر مهدی مرعشی

    4 اسفند 1387

    نویسنده‌ای تنها، اتاقی اختصاصی

     

    مجموعه‌داستان «نفس‌تنگ»، نخستین اثر چاپ‌شدة مهدی مرعشی، به تازگی توسط نشر چشمه روانة بازار شده است. این مجموعه، شامل 9 داستان كوتاه است و مانند بیشتر مجموعه‌هایی كه در این سال‌ها چاپ شده، نه به تمامی شاهكار است و نه به تمامی قابل نادیده گرفتن. این یادداشت قصد دارد در حد مجالی كه در اختیارش گذاشته شده، نقاط قوت و ضعف این مجموعه را با نگاهی نقادانه - به همان معنای جدا كردن سره و ناسره از یكدیگر و نشان دادن عیار هر كدام، نه آنچه مد این روزهاست: ثناگویی رفیقانه یا تخطئة دشمنانه- بررسی كند.

    نفس تنگ

    نویسنده‌ای تنها، در اتاقی اختصاصی، شب‌ها جدا از همسرش می‌نشیند و به تلفن زل می‌زند. او سه سال است به همسرش می‌گوید شب‌ها رمان می‌نویسد اما تنها منتظر یك تماس است از شخصی ناشناس و شاید حتی موهوم. پیرمردی كه موهایش به انتظار دیدن فرزندش سفید شده، در خانه‌ای كه نبض زندگی در آن به كندی می‌زند، شاید فقط منتظر رسیدن لحظة مرگ خود است تا به این تنهایی رقت‌انگیز پایان دهد. زنی شناسنامه‌اش را می‌فروشد و هویتش را از دست می‌دهد. كمی بعد باخبر می‌شود كه صاحب جدید شناسنامه مرده؛ انگار می‌كند كه خودش مرده. به واقع انسان چه زمانی می‌میرد؟

    اینها سه نمونه از داستان‌های مجموعة «نفس‌تنگ» است كه انسان امروز را در آستانة چالش‌های بعضاً تجربه‌نشده نشان می‌دهد. گویی همة اتفاقات و حوادث داستان دست به دست هم می‌دهند تا شخصیت‌های این مجموعه در گیرودار زندگیِ نیم‌بندْ مدرن‌شدة امروز دچار وضعیت و موقعیت‌هایی سرشار از ترس و دلهره شوند و هرچه بیشتر در خود فرو روند. فروپاشی بی‌صدا و مرگ خاموش آدم‌های كتاب اگرچه مرگی فیزیولوژیكی نیست، اما پایان تراژیك زندگی مردمی است كه نیمی از روحشان هنوز درگیر سنت‌های شیرین و گاهاً نوستالوژیك است: انسان‌های گذار از سنت به مدرنیته، كه همگی در حال آهسته مردن و نابود شدن هستند.

    «نفس‌تنگ» نامی شایسته برای شخصیت‌های درونگرا و رو به زوال داستان‌های این مجموعه است؛ شخصیت‌هایی كه شاید به ظاهر در زندگی عادی گرفت و گیر چندانی نداشته باشند، اما تقابل‌ها و تعارض‌های درونیشان با جهان خارج، هر لحظه تنهایی و ترسشان را بیشتر می‌كند و مانع از رسیدنشان به ساحل آرامش می‌شود. انگار چیزی از درون، راه نفسشان را گرفته باشد. شاید هم بشود این‌طور تعبیر كرد كه نویسنده حرف‌هایی داشته كه بی نوشتنشان آسوده نمی‌شده. نام «نفس‌تنگ»، فضای ذهنی نویسنده و فضای عمومی داستان‌های مجموعه را به خوبی معرفی می‌كند. چنین نامی می‌توانست نام هر یك از داستان‌های مجموعه باشد اما، برخلاف عادت مرسوم، داستانی در مجموعه به این نام وجود ندارد.

    مجموعه‌داستان «نفس‌تنگ» از آن دست مجموعه‌هایی است كه در بُعد معنایی و در حد بضاعت ادبیات داستانی ایران، قابل قبولند، اما به لحاظ ساختاری، به خصوص در روایت داستان هرگز به بلوغ و كمال نمی‌رسند. واقعیت این است كه مرعشی معمولاً در خلق فضا و رنگ داستانی موفق است و ایده‌های داستانی خوبی هم دارد، اما داستان‌هایش عموماً كند پیش می‌روند و گاه خواننده را سردرگم می‌كنند. عنصر تعلیق در بعضی از داستان‌های این مجموعه آن‌قدر آب و لعاب‌دار می‌شود و آن‌قدر غالب می‌شود كه حتی می‌تواند داستان بودنِ داستان را به حالت تعلیق درآورد.

    علاقة بیش از حد - و حتی در مواردی گمراه‌كننده- به بازی‌های فرمی، ارائة اطلاعات حداقلی در بعضی موارد و‌ ارائة اطلاعات بی‌مورد و غیرضروری در پاره‌ای موارد دیگر، عمل داستانی نامناسب و شخصیت‌های كلیشه‌ای، از جمله مواردی هستند كه حتی تا مرحلة تخریب ایده‌های داستانی ناب اولیه پیش می‌روند.

    اگر بپذیریم كه قرائت پست‌مدرن از ادبیات داستانی در ایران، به آن شكلی كه از اواسط دهة هفتاد تا اواخر آن ذهن و زبان بسیاری از نویسندگان ایرانی را تحت تأثیر قرار داده بود، عمر كوتاه و بی‌ثمری داشت، این را هم باید بپذیریم كه بازی با فرم داستان تا جایی ارزشمند است و تأثیر داستانی دارد كه خود تبدیل به بهانة نوشتن داستان و روایت ماجرا نشود و در حقیقت جزیی از ساختار داستان باقی بماند و در خدمت شكوهمندی آن.

    وقتی فرم روایت، به عنوان واقعیتی مجرد و مجزا، برای نویسنده اهمیت پیدا می‌كند، در واقع وسیله جای هدف را می‌شود. این‌جاست كه جای داستان و داستان‌گویی خالی می‌ماند و در نهایت خواننده می‌ماند با مجموعه‌ای از كنش‌ها و توصیف‌ها و تصاویرِ -هرچند شاید هم بعضاً زیبا اما- پراكنده.

    از سوی دیگر باید پذیرفت كه ارائة اطلاعات مورد نیاز خواننده در داستان، صرفاً ادایی روشفكرانه و نگاهی از بالا به پایین نیست. نویسنده باید بتواند شخصیت یا شخصیت‌های داستانش را به خواننده معرفی كند و ماجرا و وضعیت و موقعیتی را كه شخصیت یا شخصیت‌ها درگیرش هستند روایت و تصویر كند و مدام به خود بگوید كه «من دارم داستان می‌نویسم، نه معما».

    به این ترتیب خواهد توانست -دست‌كم تلاش خواهد كرد- كه اطلاعات مورد نیاز خواننده را به موقع و هنرمندانه، طوری كه توی ذوق هم نزند، به او بدهد و در كشف ماجرا، وضعیت و موقعیت و شخصیت‌ها كمكش كند. و البته این همان موقعی است كه باید مدام به خود بگوید «من دارم داستان می‌نویسم، نه خبر یا گزارش». به بیان دیگر نویسنده باید با دقت تمام، كنترل ورودی اطلاعات به داستان را در اختیار داشته باشد. گاه نبودِ بعضی اطلاعات اساسی باعث گنگ شدن داستان می‌شود –كه البته این گنگی هیچ ارتباطی با ابهام داستانی و تعلیق برساختة آن ندارد. گاهی نیز وجود اطلاعات اضافی و بی‌مصرف باعث انحراف ذهن خواننده و دور شدن او از مسیر ازپیش‌طراحی‌شدة نویسنده می‌شود.

    این هر دو نكته در بعضی از داستان‌های مجموعة «نفس‌تنگ» اتفاق می‌افتد. مثلاً خواننده هرگز نمی‌فهمد راوی داستان «حضور» با چه موجودی دارد درددل می‌كند و اصلاً چرا توی زندان است (اطلاعاتی كه می‌تواند پازل درام را توی ذهن خواننده كامل كند)، اما این را می‌داند كه راوی سیگار بهمن را ترجیح می‌دهد و نیمرو را با نان گرم دوست دارد.

    از نكات قابل توجه در مجموعه‌داستان «نفس‌تنگ» زبان داستان‌هاست. مرعشی از آن دست نویسنده‌هایی است كه به تجربه‌های زبانی علاقه‌مندند و سعی می‌كنند به جای استفاده از زبانی واحد برای موضوعات و درونمایه‌های مختلف و مباهات به داشتن زبانی خاص و منحصر‌به‌فرد، برای هر داستانی از زبان مناسب همان داستان استفاده كنند. او گاه از زبانی گفتاری، شاعرانه و تصویری استفاده می‌كند (مانند داستان مریم‌ها) و گاه از زبانی محاوره‌ای (مانند داستان ساعت‌ها و موریانه). گرچه مرعشی در هیچ‌یك از این دو گونه زبان، به قوت و قدرتی در حد نویسنده‌های شاخصی چون احمد محمود و جلال آل‌احمد و ابراهیم گلستان نمی‌رسد، اما تلاشش ستودنی است و باید اعتراف كرد كه جای خالی چنین نگاه تجربه‌محوری به زبان، این روزها در ادبیات داستانی ایران بسیار خالیست.

     

     

    محمود قلی‌پور
    كاوه فولادی‌نسب / روزنامه فرهنگ آشتی

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی