صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    31 فروردين 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 598
    ديروز: 3522
    جمع کل: 29398621
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهي كوتاه به مجموعه داستان <اگه تو بميري> نوشته محمدرضا گودرزي
    نگاهي كوتاه به مجموعه داستان <اگه تو بميري> نوشته محمدرضا گودرزي

    اگه تو بميري

    3 بهمن 1387

    <اگه تو بميري> عنوان آخرين مجموعه داستان محمدرضا گودرزي است كه پس از چاپ پنج اثر ديگر او يعني <در پشت حصير>، <در چشم تاريكي>، <شهامت درد>، <آنجا زير باران> و <به زانو در نيا> توسط نشر افق روانه بازار كتاب شده است. اين اثر كه شامل 13 داستان كوتاه است- كه به اشتباه در پشت جلد 12 داستان ذكر شده-، همچون آثار ديگر اين نويسنده، تصوير زندگي‌ها و قصه آدم‌ها است؛ آدم‌هاي شناخته‌شده و نه‌چندان پيچيده‌اي كه بعضا از طبقه متوسط و محروم جامعه نيز هستند اما دردها و دغدغه‌هاي آنان تنها از جنس نان نيست؛ دردي است كه به واسطه قواعد و عقايد خرافي اجتماعي و روابط سرد جامعه شهري به آنان تحميل شده است؛ دردي كه ناشي از ترس و تنهايي است و اين درد زماني افزون مي‌شود كه <مرگ> هم بن‌مايه تكرارشونده داستان‌ها مي‌گردد تا جايي كه از عنوان هم نمي‌گذرد و آنجا نيز خود را به رخ مي‌كشد و اين دليلي نمي‌تواند داشته باشد جز آنكه نويسنده ابزار و مصالح كار خود را تماما از جهان واقعي مي‌گيرد و آنها را با عنصر تخيل و تجربه‌هاي زيستي خود مي‌آميزد و بازمي‌آفريند تا خواننده را با انعكاسي از جهان واقعي روبه‌رو نمايد؛ جهاني كه تصويري از جهان هستي است.

    در اين اثر گودرزي مي‌كوشد تا داستان‌هاي خود را به دنياي واقعي و واقعيت اجتماعي نزديك سازد و بين آن دو ارتباط معناداري برقرار نمايد؛ ارتباطي كه خواسته يا ناخواسته تصويرگر و منعكس‌كننده رنج‌ها و تاريكي‌هاست، آن هم در لفافه و كنايه و زباني كه شكل آيروني و استعاره‌اي به خود مي‌گيرد. ‌
    <اگه تو بميري> با وجود همه تلخي‌ها و با آنكه تنها صورت تاريك زندگي را بازمي‌تاباند، همه چيزش به قاعده است. از اجزاي روايت گرفته تا انتخاب موضوعش و از روابط عناصر تا تناسب زبانش، همه و همه به گونه‌اي است كه مي‌توان گفت گودرزي تكنيك و سبك‌هاي داستان‌نويسي را خوب مي‌شناسد و شگرد و شيوه‌هاي روايت را نيز خوب مي‌داند و اينها بي‌تاثير از دانش ادبي و تجربه سال‌ها آموزش داستان‌نويسي او نيست.
    در تمامي ‌داستان‌ها روايت به‌گونه‌اي است كه خواننده ناگزير مي‌شود تا پايان، ماجرا را دنبال نمايد و داستان را تا انتها بخواند. به‌طور مثال در داستان <اگه تو بميري> خواننده براي آنكه بداند موضوع چيست و به كجا ختم مي‌شود، نبايد تا پايان ماجرا، گوشي را همانند شخصيت داستان از گوش‌هايش بردارد. يا در داستان <تعقيب> كه توسط سوم‌شخص روايت مي‌شود، همانند ديگر اشخاص داستان مشتاق مي‌شود تا راز جست‌وجوي پيرمرد را بيابد و اين اشتياق در ادامه ماجرا آنقدر تشديد مي‌شود كه حاضر است براي ارضاي آن باز هم با پيرمرد داستان همراه شود.
    اين مجموعه‌داستان از زبان درخور توجهي نيز برخوردار است، زباني كه در انتقال انديشه و بيان مقصود از طرف نويسنده كاملا‌ موفق عمل نموده و به فراخور موضوعات، گاه صورتي تمثيلي و نمادين به خود گرفته؛ همانند داستان <كركس‌ها>، <تعقيب> و <اشك>، يا بياني استهزايي و طنزگونه، آن هم طنزي كه بعضا تبديل به نقد اجتماعي مي‌شود؛ مانند داستان <اگه تو بميري>، <ببين زانوم ورم كرده>، <قامت رعناي جعفر>، <راز مرگ پرندگان بيدزار>، <چه عجب> و <حسنك كجايي.> اين زبان گاه در خدمت مضمون قرار مي‌گيرد (داستان <زل زدن به آفتاب> و <سمعك)> و گاه ايجاد موقعيت مي‌نمايد (داستان <قرص)>؛ زباني كه شايد بتوان گفت بعد از موضوع و ماجرا كه غالبا غالب بر مضمون بوده و از ارزش و كاركرد ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد، عنصر برجسته و بااهميتي است كه در عين ناقل بودن، ساده و بي‌تكلف مي‌نمايد و فاقد خواننده‌آزاري! و پيچيدگي‌هاي كاذب و ساختگي. عنصر شكل‌دهنده‌اي كه باعث سردرگمي‌ مخاطب خود نمي‌شود و اين پتانسيل را دارد كه در عين دشوار نبودن، لذت‌بخش باشد و قابل تعمق. اما نبايد اشتباه كرد كه اين سادگي به معناي فقدان لا‌يه‌هاي پنهان و كتمان فضاهاي ژرف و كشف نشده نيست، چراكه <اگه تو بميري> نسبت به آثار ديگر محمدرضا گودرزي سهم بيشتري براي مشاركت خواننده قائل است. به عبارتي ديگر، داستان‌هاي اين مجموعه محصول تمام‌شده‌اي نيستند كه در اختيار خواننده قرار بگيرد و جايي براي حضور و انديشه او باقي نگذارد، بلكه برعكس نويسنده در اغلب اين داستان‌ها مخاطب خود را در فهم و درك حوادث سهيم كرده و او را وامي‌دارد تا در حين خواندن، بسياري از مسائل ناگفته و نقل نشده را به حدس و گمان خود دريابد يا در پس ظاهر ساده آنها به كشف لا‌يه‌هاي پنهان و ديگر آن بپردازد. يعني اين داستان‌ها به قول رولا‌ن بارت، متن‌هاي نويسنده‌وارند؛ متن‌هايي كه نياز به شراكت خواننده خود دارند، بدين معني كه خواننده در تكامل و فهم آن نقش دارد و خود بايد چيزهايي بيابد و معني آن را فراهم آورد. براي همين است كه در اين مجموعه خواننده نبايد داستان‌ها را ساده و تمام‌شده بداند، بلكه مي‌بايست بسياري از مسائل ناگفته و تعريف‌نشده را چه در ماجرا و چه در معنا حدس بزند و بسازد تا به فهمي‌ درست از حوادث و مضامين دست يابد. به‌طور مثال داستان <اگه تو بميري> كه عنوان كتاب برگرفته از آن است، تنها صورت ظاهري و ساده‌اش ماجراي ميكروفني است كه جواني طبق قرار در كفن دوست خود مخفي مي‌كند، آن هم به منظور كشف نقل و انتقالا‌ت روح او. اما اين همه ماجرا و معنا نيست. يا داستان <ببين زانوم ورم كرده> درست داستان پيرزن تنهايي را نشان مي‌دهد كه زانويش درد مي‌كند، استطاعت دوا و درمان ندارد، دارو را رايگان مي‌گيرد، اتوبوس را با بليت ديگران سوار مي‌شود، پول كرايه ماشينش را مسافران ديگر متقبل مي‌شوند و شب سايه‌اي كنار پنجره اتاقش مي‌بيند، اما اينها كل و باطن داستان نيست و اس و اساس ماجرا به حساب نمي‌آيد، بلكه اين خواننده است كه مي‌بايست همچون نويسنده‌اي وارد عمل شود و چيزهايي بيابد كه فهم حوادث و عمق موضوع را برايش فراهم سازد. شايد ديرياب بودن داستان‌هايي چون <كركس‌ها>، <سمعك> و يا <تعقيب> ريشه در اين موضوع داشته باشد. يعني آنقدر فضاهاي خالي بزرگند كه خواننده از پس پر كردنش برنمي‌آيد، يا شايد بتوان گفت در اين چند داستان نشانه‌ها آنقدر تاويلي‌اند كه تفسير و تشخيص كدها و رمزها فرامتني مي‌شود و خواننده را به ناچار در همان سطح نخست داستان باقي مي‌گذارد. براي مثال در داستان <سمعك> مي‌توان دريافت پسري سمعك كهنه و كاركرده‌اي را براي مادر پير و تنهايش مي‌آورد و اسباب وحشت او را فراهم مي‌سازد (به‌واسطه صدايي كه از آنها شنيده مي‌شود.) يا در داستان <تعقيب> آنچه از صورت ماجرا برداشت مي‌شود، جست‌وجوي بيهوده يك پيرمرد است؛ جست‌وجويي كه به خاطرش 15 سال از شهري به شهر ديگر رفته و حتي حاضر نيست علتش را به ديگران بگويد. البته شايد اين پوشيده گفتن و پوشيده گذاشتن تعمدي باشد و عيب شمرده نشود؛ يعني به نوعي شگرد هنري محسوب شود و از خصايص آثار مدرن. از طرفي چيزي كه اين شيوه را برجسته مي‌سازد و قابل توجه، آن است كه با وجود امروزي بودن شكل و فرم اين داستان‌ها و نيز غالب بودن مضمون بر موضوع در آنها، همچنان عنصر قصه و قصه‌گويي فراموش نشده و داستان بر روي عمل داستاني بار شده و ماجرا را برجسته و پررنگ كرده است؛ چيزي كه مي‌تواند به تنهايي اسباب لذت و رضايت خواننده را در همان سطح اولش فراهم سازد. ‌
    داستان‌هاي اين مجموعه را مي‌شود به دو دسته تقسيم كرد؛ داستان‌هاي <موضوع‌محور> و داستان‌هاي <مضمون‌محور.> داستان‌هاي موضوع‌محور اين مجموعه، داستان‌هايي هستند كه در آنها موضوع غالب بر مضمون است، به‌طوري كه داستان‌ها بر محور ماجرا و رخدادها بنا شده و مي‌خواهند از طريق آن خصلت و كيفيت زندگي نوعي از آدم‌ها و شخصيت‌ها را نشان دهند. اين داستان‌ها غالبا با طنز نيز همراهند و اكثرا شكلي واقع‌گرايانه دارند و تا حدودي جهان‌بيني و نيت نويسنده در آنها آشكارتر است؛ مثل داستان‌هاي <اگه تو بميري>، <ببين زانوم ورم كرده>، <يوسف>، <چه عجب> و...
    دسته دوم يعني داستان‌هاي مضمون‌محور، داستان‌هايي را در اين مجموعه دربرمي‌گيرد كه مضمون‌محوريت دارد و سوار بر موضوع است. در اين داستان‌ها، ماجراها و رخدادها نقش كمتري دارند و موقعيت‌ها و وضعيت‌ها گزينش‌شده هستند و بعضا صورتي ضمني و استعاري به خود مي‌گيرند و به‌جاي آنكه به طور مستقيم به تشريح و توضيح بپردازند، غيرمستقيم مسائل را نشان مي‌دهند، آن هم به صورتي نمادين و تمثيلي كه غالبا صورتي فراواقعي و خصلتي روشنفكرانه داشته و از ماهيتي فلسفي برخوردارند كه باز هم در اين دسته طنز ديده مي‌شود. اين داستان‌ها كه پيچيدگي بيشتري داشته و رمزگشايي دقيق‌تري مي‌خواهند، از صافي ذهن و تخيل نويسنده گذشته و از كيفيتي تخيلي‌تر برخوردارند. از طرفي چون اين داستان‌ها خواسته‌اند به‌طور غيرمستقيم به تشريح و توضيح بپردازند، نيت و نگرش نويسنده در آنها به آساني به دست نمي‌آيد و در لا‌يه‌هاي دروني آنها پنهان مي‌ماند؛ مانند داستان‌هاي <كركس‌ها>، <تعقيب>، <سمعك> و...
    و اما در پايان مي‌توان به دو نكته ديگر نيز اشاره كرد؛ اول آنكه در اين مجموعه از 13 داستان تنها <سمعك>، <تعقيب> و <كركس‌ها> هستند كه از روايتي اول شخص برخوردار نيستند. بقيه داستان‌ها نظرگاهي اول‌شخص دارند و اين به معناي آن است كه نويسنده حرف‌هاي بسياري براي از <خود> گفتن دارد. و دوم آنكه اين مجموعه ثابت مي‌كند اگرچه محمدرضا گودرزي تمركز خود را به نقد معطوف نموده، اما نمي‌توان تنها او را منتقد خواند و داستان‌هايش را ناديده گرفت، بلكه او نويسنده‌اي است كه قصه‌گويي را خوب مي‌داند و سبك‌ها و شيوهاي روايت را خوب مي‌شناسد و در حوزه داستان نيز حرف‌هاي بسياري براي گفتن دارد.

     

     

    روزنامه اعتماد ملی

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی