صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    1 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 336
    ديروز: 7207
    جمع کل: 29405566
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: جوانان در كافی‌شاپ: ملاقات با خدا • معرفی كتاب و مصاحبه در سایت دویچه وله
    جوانان در كافی‌شاپ: ملاقات با خدا • معرفی كتاب و مصاحبه در سایت دویچه وله

    12 دى 1387
    در چند ماه گذشته، سه اثر جنجالی در صدر فهرست پر فروش‌ترین كتاب‌های داستانی در ایران قرار گرفته‌اند. جوانان بیش از سایر اقشار كتاب‌خوان، از این سه اثر استقبال كرده‌اند. دلایل این استقبال چیست؟

     
    در ماه‌های گذشته تیراژ و نوبت چاپ سه كتاب پر فروش و جنجالی در ایران، سیر صعودی داشتند: "كافه پیانو" از فرهاد جعفری، "روی ماه خداوند را ببوس" به‌قلم مصطفی مستور و "ها كردن" نوشته‌ی پیمان هوشمندزاده. بنا به گفته‌ی ناشران و فروشندگان كتاب، جوانان بیشتر از سایر اقشار كتاب‌خوان از این سه اثر استقبال كرده‌اند.

     قهرمانان یا ضدقهرمانان این آثار نیز اغلب از میان نسل جوان برخاسته‌اند. ویژگی مشترك‌ اینان، گزینش شیوه و رفتاری متفاوت در برخورد با پدیده‌های اجتماعی است. این شخصیت‌ها اغلب در رویارویی با مسائل زندگی خود، راهی غیر از آن‌چه عرف وعادت، سنت و قراردادهای اجتماعی پیش‌رویشان گذاشته‌ یا برایشان تعیین كرده، برگزیده‌اند. هر یك از این فیگورها، در شرایط ویژه و به شیوه‌ی خاص خود، پا از مرز "باید‌ها" و "نبایدها"ی اجتماعی فراتر می‌گذارد و به زندگی‌اش آن‌گونه كه خود می‌پسندد، شكل می‌بخشد.  

     

    دستمایه‌ی كتاب‌ها؛ "كافه پیانو"

     دستمایه‌ی كتاب‌ها؛ "كافه پیانو"راوى رمان ۲۶۶ صفحه‌ای "كافه پیانو"، مردى است كه پس از شكست در كار و «تخته‌شدن در نشریه‌اش»، براى گذران زندگى به كسب و كار "كافى‌شاپی" رو می‌آورد. او با همسرش "پرى سیما" اختلاف دارد و در خانه‌ای جدا از او زندگی می‌كند. بخش اصلی كتاب برداشت‌ها و دیدگاه‌های ‌راوی در باره‌ی رفتارها و برخورد‌های مشترى‌ها‌ و اطرافیانش را شامل می‌شود؛ او ناظری است كه "شیوه‌ی زندگی" اینان را از صافی نظرات و انتقادهای خود می‌گذراند.

     صاحب كافه در ضمن با دختری به نام صفورا رابطه دارد، با او كار می‌كند، اوقات فراغتش را با آشپزی كردن یا كوه‌پیمایی با صفورا می‌گذراند. این كه راوی دست به قلم برده و خاطرات خود را "وبلاگ‌وار" به رشته‌ی تحریر درآورده، دلیل ویژه‌ای دارد:

    «خیلی وقت بود احساس بی‌فایدگی و بی‌مصرف بودن می‌كردم و علاوه بر این، یك بار كه دختر هفت‌‌ساله‌ام برداشت و ازم پرسید: "بابایی تو چه كاره‌ای؟!" هیچ پاسخ قانع‌كننده‌ای نداشتم كه بهش بدهم.

    یعنی راستش را بخواهید به خودم گفتم: تا وقتی زنده‌ام، چند بار دیگر ممكن است پیش بیاید كه این را ازم بپرسد و من چند بار دیگر می‌توانم ابرویم را بیندازم بالا و بهش بگویم: "خودم نمی‌دونم بابایی."

    اما اگر می‌نشستم و داستان بلندی می‌نوشتم و بعد منتشرش می‌كردم، می‌توانستم بگویم: "اگر كسی یك وقت برگشت و ازت پرسید بابات چه كاره است، حالا توی مدرسه یا هر جای دیگر، یك نسخه از كافه پیانو را همیشه تو كیفت داشته باش تا نشان‌شان بدهی و به‌شان بگویی بابام نویسنده‌اس. حالا شاید خوب ننویسه، اما نویسنده‌اس."

    فرهاد جعفرى كه در سال  ۱۳۴۴ در مشهد به دنیا  آمده، در گفت‌وگوهاى این كتاب از لهجه، لحن، اصطلاحات محلى و گویش‌هاى خراسانى سود جسته است. جعفری لیسانس حقوق قضایى دارد و مدتی به‌عنوان روزنامه‌نگار با نشریات متعددی همكاری داشته است.

     


     "روی ماه خداوند را ببوس"

     "روی ماه خداوند را ببوس"شخصیت‌هایِ رمان "روی ماه خداوند را ببوس"، همگی جوان و اغلب مشغول تحصیلات عالیه در  دانشگاه هستند. یونس و پرسشش "آیا خدایی وجود دارد؟" شخصیتِ و موضوع اصلی داستان را می‌سازند. دیگر چهره‌‌ها مثل سایه (نامزدِ یونس)، مهرداد (دوست دوران دبستان سایه كه چند سالی در خارج از ایران زندگی كرده)، علی (دوستِ یونس) و چند شخصیت دیگر برای یاری به یونس و یافتن پاسخ به سؤالش در رمان، با دلیل و بی‌دلیل، ظاهر و غایب می‌شوند.

     

    داستان با بازگشت مهرداد به ایران آغاز می‌شود. در این هنگام یونس، به عنوان دانشجویِ دوره‌ی دكترایِ رشته‌ی پژوهش‌گریِ اجتماعی، به بررسی علتِ خودكشیِ دكتر محسنِ پارسا كه استادِ فیزیك دانشگاه بوده، مشغول است. یونس در كند وكاوهای خود برای اثبات یا عدم اثبات وجود خدا، به تدریج از دوستان و نزدیكانش فاصله می‌گیرد، به‌ویژه از نامزدش، سایه كه به وجود خدا اعتقاد راسخ دارد.  

    در میانه‌ی داستان، روزی سایه، در گرماگرم بحث با یونس كه "به‌وجود خدا مشكوك است"، می‌گوید: «خودت گفتی یه شب خواب دیدی تو و مونس رفته‌اید توی دشت و اون‌جا صدای خدا رو شنیده‌اید كه گفته بود دارید دنبال چی می‌گردید؟ و تو گفته بودی دنبال تو، داریم دنبال تو می‌گردیم، بعد اون صدا گفته بود برای پیدا كردن من كه نمی‌خواد این همه راه بیائید توی دشت و بیابون. گفته بود من توی سفره خالی شما هستم. توی چروك‌های صورت عزیز. توی سرفه‌های مادر بزرگ.»

     با این‌حال، یونس «با كوردلی، از غلبه بر شك خود عاجز می‌ماند» و برای نامزد متدین و پارسای خود، به مرده‌ای بدل می‌شود. سایه: «من نمی‌تونم با یك مُرده زندگی كنم. یونس، از نظر من تو اگه خداوند رو از زندگی‌ت پاك كنی، با یه مُرده فرق زیادی نداری.»

     

    "ها كردن"

     "ها كردن"شخصیت اصلی داستان كتاب "ها كردن" كه مجموعه‌ای از چند داستان كوتاه است، با شعار "دم را غنیمت دان"، زندگی می‌كند. او ولی این "دم" را نه با لذت و خوشی، بلكه با تلخی و خشم و زهرپاشی می‌گذراند. در خلا بودن، بحران در رابطه‌های انسانی و بیگانگی، دستمایه‌های اصلی این داستان‌ها را می‌سازند. راوی این داستان‌ها به چیزی اعتقاد ندارد، در نوعی "انزوای روحی" به‌سر می‌برد و با پدیده‌های اجتماعی و طبیعی دور و برش سر ستیز دارد. او مثلاً با شریك زندگی خود بر سر هر موضوعی، از جمله موسیقی، خودكاوی، جلسه‌ی‌ تی‌ام، اصالت انرژی و... مجادله می‌كند و با مخاطب خود با توهین و تحقیر روبرو می‌شود: «گفتی انرژی، تو یكی از انرژی حرف نزن، نفهمیدم كدام پدر آمرزیده‌ای حرفش را انداخت توی این مملكت كه یك دفعه همه انرژی‌شناس شدند برای ما. همه‌اش هم زیر سر این عرفان بازی‌هاست.»

     

    این راوی ناراضی، دائم در حال جابه‌جایی زمان‌ حال با گذشته و برعكس است. وقتی از كشمكش با این و آن خسته می‌شود، تلویزیون نگاه می‌كند و می‌كوشد، خواننده را با به‌كارگیری ‌چاشنی طنز، به آن‌چه می‌بیند، علاقمند كند: «یك نفر با دوربینی كه یك به علاوه هم وسطش است، بابایی را كه ظاهراً آدم حسابی هم هست دنبال می‌كند. طرف لا به لای جمعیت گم می‌شود. این یكی، دراز كشیده كف پشت بام یك ساختمان بلند. عین خیالش هم نیست كه لباسش قیری می‌شود یا نه.»

     

    شیوه‌ی نگارش

     

    سه كتاب "كافه پیانو"، "روی ماه خداوند را ببوس" و "ها كردن"، هرچند از نظر شیوه‌ی نگارش و پرداخت از یكدیگر متفاوتند، ولی با این‌حال وجوه مشتركی نیز دارند. بارزترین وجه تشابه این آثار در به‌كارگیری زبان، به عنوان ابزار بیان دستمایه‌های برگزیده‌ی نویسندگان این كتاب‌هاست. اینان كوشیده‌اند، با تقلید از "زبان" روزمره‌ی جوانان، استفاده از لحن و اصطلاحات ویژه‌ی آنان، به مخاطبان خود نزدیك شوند، بدون آن كه دغدغه‌ی توجه به اصول و مبانی ابتدایی زبان را داشته باشند. این زبان "جوان‌پسندانه" كه در برخی از وبلاگ‌ها و سایت‌های شخصی هم استفاده می‌شود، نقطه‌ضعف بارز این كتاب‌ها، به عنوان كارهایی ادبی است.

     

     گفت‌و‌گو با یك منتقد ادبی

     برای آشنایی بیشتر با چند و چون تأثیر این آثار بر جامعه‌ی كتاب‌خوان ایران با شهلا زرلكی، منتقد ادبی، ‌گفت‌وگو كرده‌ایم:

     دویچه وله: سه كتاب "روی ماه خدا را ببوس"، "ها كن" و "كافه پیانو" كه بسیار با هم متفاوت‌‌اند، در اندك زمانی به چاپ‌های متعدد رسیدند. فكر می‌كنید این كتاب‌ها به چه دلیل تا این حد موفق بوده‌اند؟

     شهلا زرلكی: سه كتابی كه به آنها اشاره كرده‏اید، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می‏رسد، دارای وجوه مشتركی هستند. و آن موضوع انسان معاصر ایرانی و دغدغه‏های اوست. در "كافه پیانو" طبقه  "خرده روشنفكر" ایرانی توصیف می‏شود. طبقه‏ای كه مسائل و مشكلات خودش را دارد. مهم‏ترین ویژگی این طبقه انزوا و شكست است. نویسنده با تاكید بر جزئیات زندگی روزمره یك خرده روشنفكر و به یاری نوعی بیان بیوگرافی‌وار توانسته است، با مخاطب خود ارتباط برقرار كند. به هر حال كم نیستند آدم‏های اهل مطالعه‏ای كه یا روشنفكرند یا ادعای روشنفكری دارند. این قشر كه در گروه نسل جوان هم قرار می‏گیرند، كم نیستند.

     "روی ماه خداوند را ببوس" نیز به نوعی دیگر و با گرایشی دیگر، مسائل نسل متفكر و جوان را بازنمایی می‏كند. نویسنده این رمان بزرگترین مساله انسان معاصر را، پرسش درباره خدا و هستی می‏داند. اندیشه محوری و تكرار شونده این كتاب در یك جمله خلاصه می‏شود و آن این كه خدا هست یا نیست؟ 

     جوان روشنفكر ایرانی امروز، بیش از همیشه با این پرسش درگیر است. جوان ایرانی در محاصره بایدها و نبایدهای ایدئولوژیك دچار "تردید" شده است. هجوم انگاره‏های مذهبی در فضای سیاسی ـ اجتماعی امروز ایران، نوعی دافعه در نسل جوان نسبت به مذهب ایجاد كرده و او را دچار تردید و تامل كرده تا در ذهن خود دچار چالش‏های هستی‏شناختی شود. طبیعی است، كتابی كه اندیشه محوری‏اش شهروند ایرانی و پرسش‏های هستی‏شناختی است، می‏تواند توجه خوانندگان را به خود جلب كند. هر چند این كتاب دغدغه‏های خود را به سود گرایش‏های كمرنگ مذهبی پایان می‏بخشد. به هر حال از گرایش‏های مذهبی مصطفی مستور، نویسنده این كتاب نمی‏توان گذشت.

     "ها كردن" كه مجموعه داستانی به هم پیوسته است، موضوعیت خود را بر زندگی رایج شهری، بحران رابطه، بحران هویت و اختلافات زن و شوهر در جامعه امروزی ایران بنا كرده است. پیمان هوشمندزاده در روایت داستان خود، بر خلاف دو اثری كه ذكرشان رفت و روایتی خطی دارند، از بازی‏های مدرن هم بهره می‏گیرد تا به ذائقه مدرن‏پسند مخاطب جوان خود پاسخ گوید.

     

    بنابراین با بیان مولفه‏های اصلی این سه اثر، می‏توان به وجوه مشتركشان پی برد: انسان معاصر ایرانی از نوع خرده روشنفكر و مسائل رایج مربوط به هویت، هستی و ارتباطات انسانی. جالب است هیچ یك از این آثار مورد بررسی، نه وجوه تاریخی دارند، نه وجوه تخیلی و فانتزی. و این امر نشان می‏دهد موضوعاتی از این دست كه به طور مستقیم مربوط به جوان معاصر ایرانی است، چه قدر در میان كتابخوان‏ها طرفدار دارد.

     

    یعنی استقبال خوانندگان جوان از این كتاب‌ها، احساس"هم‌هویتی" با قهرمانان این رمان‌هاست؟ آیا رفتار دگرگونه‌ی این شخصیت‌ها، نشانه‌ی اعتراض به ارزش‌های عرفی و سنتی جامعه نیست؟

     

    احساس "هم‌هویتی" دقیقا همان عاملی است كه مخاطب جوان را با گرایش‏های روشنفكرانه‏اش به این گونه آثار علاقه‏مند می‏كند.

    البته من با این نكته كه گرایش به این آثار، نوعی اعتراض است به قواعد عرفی و غیره چندان موافق نیستم. محتوای این آثار نوعی همراهی یا شاید بشود گفت نوعی "هم‏دردی" است با جوان متفكر و دردمند امروز جامعه ایران. چرا كه این آثار هیچ تضاد و تباینی با عرف حاكم بر جامعه ندارند كه بخواهند گرایش اعتراضی نسل جوان را ارضاء كنند.

      

    این كه قهرمانان این داستان‌ها می‌خواهند تجربه‌ی شخصی خود را مبنای ارتباط با دنیای پیرامون خود قرار دهند، به معنای این نیست كه توجه به "فردیت"، تا حدودی در ادبیات مدرن ایران جا افتاده است؟

     

    آثار ادبی معاصر ایران به شدت فردگرا شده‏اند. راوی اول شخص هم به بیان و توصیف دقیق این فردیت كمك می‏كند. اما متاسفانه این توجه به فردیت به هیچ عنوان به مفهوم اعتراض و یا به رسمیت شناختن هنجارهای فردی نیست. به بیان ساده بگویم، نسل جوان خرده روشنفكر ایرانی در شرایط سیاسی ـ اجتماعی امروز ایران، منفعل‏تر و تسلیم‏تر از آن است كه حتا جرات داشته باشد در اثر ادبی خود به تبیین فردیت مستقل خود بپردازد. گرایش به فردگرایی در آثار ایرانی به مفهوم فرو رفتن در خود و تكرار واگویه‏های ناامیدانه است. #b# فردگرایی آثار امروز نوعی انزوا و خود‌زنی است و هیچ نشانی از استقلال فردی و تبیین ویژگی‏های فردیت به معنای اصیل آن ندارد.

     

    در این كتاب‌ها چه پدیده‌های نوی اجتماعی مطرح می‌شود؟ این كه مثلاً قهرمان رمان "كافه پیانو"، همسرش را ترك كرده و با "صفورا" رابطه دارد، تا چه حد در جامعه‌ی ادبی پذیرفته می‌شود؟ شخصیت زن در این كتاب‌ها چگونه تصویر شده است؟

     

    این كه در رمان "كافه پیانو" مرد همسرش را ترك كرده و به سوی معشوقه‏اش می‏رود، اتفاقا برای نسل روشنفكر امروز ایران، امری كاملا عادی است. بحران در روابط زن و شوهر روشنفكر امروز، بیش از هر زمان دیگری آشكار است. همان چیزی كه كتاب "هاكردن" هم با آن درگیر است. پس بسیار طبیعی است كه خواننده امروزی كه گرایش روشنفكری دارد و خودش نیز در ارتباط با همسرش دچار مشكل است، با این اثر احساس همذات‌پنداری كند.

     

    البته در "كافه پیانو"، زن نقش منفعلی دارد و اصولا زن و شخصیت او در این كتاب به خوبی پرداخت نشده. زن در این كتاب همان نقش كلیشه‏ای داستان‏ها را دارد، یعنی یا همسر نه چندان خوش‏اخلاقی است كه باید از او ترسید یا معشوقه سطحی و ناپایدار است. در كتاب "هاكردن" هم چنین وضعی حاكم است. اما در كتاب "روی ماه خداوند را ببوس" به شخصیت زن، به عنوان یك انسان بیشتر توجه شده است.

     تعدد چاپ‌ و پرفروش‌شدن یك كتاب، چه تأثیری بر بازار كتاب و كتاب‌خوانی دارد؟

     به چاپ سوم یا چهارم رسیدن یك اثر نسبتا خوب، گاهی قابل پیش‏بینی و البته تا حدودی طبیعی است. در واقع تا چاپ مثلا چهارم می‏شود دلایل موفقیت را به خود اثر نسبت داد. اما سیر صعودی تیراژ و نوبت چاپ به گمان من یك امر جامعه‎‏شناختی و شاید روانشناختی است. با این استدلال ساده كه خوردن مهر "چاپ چهارم" روی جلد یك كتاب، می‏تواند مشتری بی‏علاقه و غیر‏حرفه‏ای كتاب را هم تشویق به خریدن آن كتاب كند. در واقع این مهر تایید و تضمینی است بر فروش بیشتر و افزایش تصاعدی تیراژ آن كتاب. در مورد كتاب‏های مورد بررسی در این بحث، از این عامل حاشیه‏ای هم نباید غافل بود.     

     شهلا زرلكی، ۳۲ سال دارد و فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی است. او فعالیت مطبوعاتی خود را در سال ۱۳۷۷ آغاز كرده و از سال ۱۳۷۸ به طور حرفه‌ای به نگارش مقاله و نقد ادبی در نشریات (بیدار، كتاب ماه ادبیات و فلسفه و...) و روزنامه‌های مختلف پرداخته است. انتشار سه كتاب و نگارش بیش از صد مقاله، یادداشت و نقد در این زمینه، حاصل تلاش‌های او در حوزه‌ی نقد ادبی است. زرلكی در سال ۱۳۸۵جایزه‌ی "نقد برتر" را از بنیاد نویسندگان و هنرمندان (خانه نقد) دریافت كرده است.

     
    فهیمه فرسایی 

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی