صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    6 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 712
    ديروز: 9653
    جمع کل: 29441870
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    معرفي کتاب :: نامه هایی به میلنا
    نامه هایی به میلنا
    درخواست کتاب
    راهنماي خريد
    سبد خريد
    چاپ صفحه
    ارسال به دوست
    موضوعات مرتبط
    موضوع: ادبيات
    نويسنده: فرانتس كافكا
    مترجم: سیاوش جمادی
    ناشر: شادگان
    نوبت چاپ: دوم
    تعداد صفحات: 256 صفحه
    تيراژ: 2000 نسخه
    قطع: رقعی
    قيمت: 20000 ريال

     



    معرفي کتاب:

    داستانهای «فرانس كافكا» نویسندة آلمانی زبان متولد جمهوری چك كه بیشتر آنها پس از مرگ وی انتشار یافتند، بیان كنندة بیگانگی مردمان قرن بیستم است. كابوسهای كافكا دربارة غیرانسانی شدن، پیچ‌‌وخم‌‌‌های ساختار اداری و جامعة سرمایه‌‌‌داری وجه مشترك بسیاری با آثار«جرج اورول» همچون 1984و قلعة حیوانات دارد.
    ناخوشی و مریضی كافكا نیز از مهمترین فاكتورهای بیوگرافی وی در كنار زوال عقلی و جسمی‌‌‌‌‌ای است كه در داستانهای كوتاه «آین‌‌‌‌هانگركونستلرو مسخ مشاهده می‌‌شود.
    «گریگورسامسا، یك روز صبح هنگامی كه از خواب بیدار می‌‌شود درمی‌‌یابد كه به حشره‌‌‌ای بزرگ تبدیل شده است.»
    فرانس كافكا در شهر«پراگ» جمهوری چك كه در آن زمان بخشی از خاك اتریش بود، متولد شد. پدرش«هرمان كافكا» خشكبار فروشی داشت. مادرش جولی كافكا (لووی) از یكی از خانواده‌‌‌های مشهور آلمانی زبان جرگة یهودیان پراگ بود كه فرهنگی آلمانی داشتند. پدرش هرمان كافكا اخلاق بدی در خانه داشت و عصبانیتش را سر پسرش خالی می‌‌كرد.
    كافكا همچنین سه خواهر داشت كه همة آنها در اردوگاه های نازیها كشته شدند. داستان های كافكا اغلب به نزاع بین پدر و پسر می‌پردازد یا در مورد افرادی است كه در مقابل مقامات از بی‌‌گناهان دفاع می‌‌‌كنند.
    كافكا در مقالة «نامه‌‌ای به پدر»(1919) چنین می‌‌نویسد: همة نوشته‌‌‌‌های من دربارة شما است. آنچه كه در آنها نوشته‌‌ام فریاد و نالیدن از چیزهایی است كه نمی‌‌توانستم در مقابلت بگویم. آنها وداع دیرین از شما است.
    كافكا در فضای پرتنش خانوادگی رشد یافت و به خاطر عضویت در اقلیت یهودی پراگ انزوای اجتماعی را تجربه كرد. گرایش

    وی به اصلیت یهودی اش ضد و نقیض و دوگانه بود. او در یادداشتهایش می‌‌نویسد: من چه وجه مشتركی با یهودیان دارم؟ من حتی به سختی با خودم نقطة مشترك دارم. باید به گوشه‌‌ای دنج پناه ببرم و راضی باشم از اینكه نفس می‌‌كشم.
    كافكا در مدرسة ابتدایی ملی آلمان تحصیل و از مدرسة ملی علوم انسانی آلمان فارغ‌‌‌التحصیل شد. در سال 1901 به دانشگاه«فردیناند كارلز» وارد و به تحصیل در رشته قانون پرداخت. وی دكترای خود را در سال 1906 دریافت كرد. در طول این سالها به محفل اندیشمندانی وارد شد كه در آن«فرانس ورفل»، «اسكاربوم»، «ماكس براد» شركت داشتند و كافكا از سال 1902 با آنها آشنا شد.
    حدود سال 1904 نوشتن را آغاز كرد و روزها در اداره گزارش هایی در مورد حوادث صنعتی و سلامتی می‌‌‌نوشت و شبها به
    نوشتن داستان های خویش می‌‌پرداخت. زبان خشك و قانونمند داستان های كافكا تا حدودی متأثر از شغلش بود و او از بیان هرگونه احساسات و تفسیرات اخلاقی دوری می‌‌كرد.
    كافكا تا زمان بازنشستگی از سال 1907 الی 1923 در یك شركت بیمه كاركرد. اوایل سمتی اداری در شعبة یكی از شركت های بیمة ایتالیایی در پراگ بر عهده داشت و سپس در مؤسسة بیمة حوادث كارگران در پراگ به سمتی اجرایی دست یافت. سمت وی در این شركت از ارزش بالایی برخوردار بود و در طول جنگ جهانی اول برای وی معافیت موقت در نظر گرفتند.
    كافكا در طول زندگی خویش با خانم‌‌‌های بسیاری دوست شد و برخی شكست ها را در این رابطه تجربه كرد. در سال 1912 با «فلیس بوئر» كه خانم تاجری 24 ساله اهل برلین بود آشنا شد. كافكا به او گفته بود كه زندگی در كنار وی زندگی‌‌‌‌‌ای راهبانه با مردی بداخلاق، مالیخولیایی، كم حرف، ناراضی و مریض است. رابطة آنها 5 سال به طول انجامید. فلیس پس از آن به آمریكا رفت و به سال 1960 درگذشت.
    اولین دورة خلاقیت كافكا با نگارش داستانهای كوتاهی مثل «قضاوت»و «دای ورواندلانگ» یا همان مسخ آغاز شد. در داستان مسخ، گریگور سامسا پس از اینكه از خواب بیدار می‌شود درمی‌یابد كه در طی شب به حشره‌‌ای بزرگ تبدیل شده است. وی توسط خانوادة بورژوای خود در اتاق محبوس می‌‌شود و پدرش دانة سیبی به روی گریگور می‌‌‌افكند این دانة سیب می‌‌پوسد و باعث مرگ گریگور می‌‌شود.
    آغاز جنگ جهانی اول، كافكا را در زمینه خلق آثار داستانی به عنوان یك رمان‌‌‌نویس یا نویسندة داستانهای كوتاه بازمی‌‌داشت. اما وی در طول این سالها به نوشتن نامه‌‌ها و یادداشتها ادامه می‌‌دهد. در یادداشتهایی كه از سال 1910 شروع به نگهداری از آنها كرد، كافكا نظریات ادبی خود، رویاها و حوادث و تجربیات روزمره را ثبت كرده است. تئاترها و فیلم‌‌‌هایی كه او تماشا كرد نقش مهمی در زندگی وی پیدا كرد. وی پس از تماشای نمایشی به زبان عبری اروپاییدر یك كافه این گونه می‌‌نویسد: «همدردی و دلسوزی ما به بازیگران این نمایش ها كه افرادی نیك بوده و هیچ چیز عاید آنها نمی‌‌شود و حتی از مشهوریت و اقبال كافی برخوردار نیستند در حقیقت مانند همدردی و دلسوزی برای كسانی است كه برای شرافت و نیكنامی تلاش می‌‌كنند.» كافكا نوشتن كتاب«محاكمه»را كه دومین رمان وی است در سال 1914 آغاز كرد و همچنین داستان كوتاه «این دِراسترافكولونی»را به رشته تحریر درآورد كه از معدود آثار وی به شمار می‌‌رود كه در طول حیات كافكا منتشر شد.
    رمان محاكمه ماجرای تلاشهای مأیوسانة «جوزف كی»برای بقا در حوادث هولناكی است كه از میز صبحانه آغاز می‌‌‌شود.
    «كسی باید به جوزف كی بهتان زده باشد كه بی‌‌‌هیچ گناهی دستگیر می‌شود» محاكمه جوزف كی جرم خود را تكذیب می‌‌‌كند و تحقیقات بی‌‌پایان سیستم قضایی و دادگاه آغاز می‌‌شود. اما حقیقتی پیدا نمی‌شود و جوزف كی «مثل یك سگ» می‌‌‌میرد. در داستان كوتاه «استرافكولونی»، حقیقت هم چون ابزاری برای شكنجه و آزار استفاده می‌شود ماشینی كه قربانیانش را با نوشتن ذات گناهانشان روی بدن آنها به قربانگاه می‌‌برد.
    شخصیت های داستان كافكا حتی پیش از آنكه از حدود اختیارات خود تخطی كرده باشند مجازات و یا تهدید به مجازات می‌‌‌شوند. یكی از شخصیتهای داستان محاكمه چنین بیان می‌‌‌كند:
    «شاید مخالف باشی كه این یك محاكمه است. حق با تو است، زیرا آنوقتی محاكمه خواهد بود اگر من تشخیص بدهم.»
    این كتاب با عبارات مشهوری آغاز می‌شود: كسی باید به « كی» تهمت زده باشد كه او بی‌‌‌‌هیچ گناهی در یك صبح زیبا دستگیر شد. جوزف كی پس از آن به تأثیرات بی‌‌رحمانة قانون دچار می‌‌‌شود هرچند در داستان یك قانون گذار مشخص وجود ندارد. كافكا از این تم داستانی برای رمان ناتمام خود بنام قصرنیز بهره گرفته است. فصل آخر داستان محاكمه این گونه است، دو مرد (كه بنابر نظر برخی منتقدان سمبل تخمك های مرد است) جوزف را از آنجا می‌‌برند و با فرو كردن چاقو به قلبش اعدام می‌‌‌كنند. كافكا در ماه اوت 1917 به بیماری سل مبتلا می‌شود و 10 ماه به اتفاق خواهرش «اُتلا»در روستای «زوئرو»منطقة «بوهمین»سپری می‌‌كند. در سال 1919 به خاطر ابتلا به آنفولانزا بستری می‌شود. كافكا پس از آن بیشتر در اقامتگاهها و آسایشگاههای روستایی زندگی می‌‌كند.
    كافكا بعداً عاشق«میلنا جسنسكا»نویسندة‌24 ساله‌‌‌ای شد كه برخی از داستانهای وی را به زبان چك ترجمه كرده بود. بعدها، پس از آنكه از هم جدا شدند. میلنا به عنوان یك روزنامه‌‌نگار مشغول فعالیت شد و پس از آن توانست به عنوان قهرمان مقاومت نامی برای خود دست و پا كند. میلنا در سال 1944 در اردوگاه كار اجباری آلمانی‌‌‌ها درگذشت.
    «مارگارت بوبرنیومن»در اثر «میلنای كافكا»به شرح حال این خانم می‌‌پردازد. شاید ترس از رابطة جنسی كافكا دلیل اصلی تصمیم وی برای ترك میلنا بود. او از زمستان 21-1920 دیگر نامه‌‌‌ای برای میلنا ننوشت.
    پس از آنكه رابطة آنها خاتمه یافت، كافكا آخرین رمان خود بنام قصر را به رشتة تحریر درآورد. در این داستان آقای كِی(K) وارد روستا می‌‌شود و ادعا می‌‌‌كند كه یك زمین‌‌شناس است.
    «قصر هیل در تاریكی و مه از چشمها پنهان بود. حتی كورسویی از نور نبود كه نشان دهد قصر آنجا است.»
    آقای كی تلاش می‌‌‌كند با جلوه دادن خود به عنوان محقق رسمی تحقیق در مورد قصر احترامی برای خود بدست آورد. قصر هم چون پدیده‌‌‌‌ای شگفت‌‌‌‌آور بر روسـتا حكمـرانی می‌‌كرد. كِی سعی می‌‌‌كند با «كلام»سـرور قصـر دیدار كنـد، دستیارانـش
    «آرتور» و «جرمیا» با وی همكاری نمی‌‌كنند. كی سپس به «فریدا»كه پیشخدمت پیشین كلام بود ابراز عشق می‌‌كند و فریدا نیز كه درمی‌‌‌‌‌یابد كی از او استفاده ابزاری می‌‌كند، او را ترك می‌‌كند.
    كافكا در 1922 بازنشسته می‌‌‌شود. سال بعد با «بالكتیك دورادیامنت»كه زن 20 ساله از خانوادة یهودی ارتودكس بود و در آشپزخانة اردوگاه تفریحی كار می‌‌‌كرد آشنا می‌‌‌شود. بیماری‌‌‌‌‌اش سبب می‌‌‌شود كه از مسوولیت های اداری راحت شود اما دیگر درآمدی نداشت و والدینش از پراگ برای او پول می‌‌‌فرستادند. كافكا كه به نوشتن نامه‌‌‌های بلند بالا عادت داشت مجبور می‌‌‌شود به خاطر آنكه نمی‌‌‌توانست پول پست نامه‌‌‌ها را بپردازد تنها به ارسال كارت پستال بسنده كند.
    وضعیت سلامتی او داشت به سرعت وخیم می ‌‌‌‌شد پس در سال 1924 به همراه دورا به آسایشگاهی خارج از وین نقل مكان ‌‌‌كرد. هنگامی كه در نامه ای به پدر دورا تقاضای ازدواج می‌‌‌‌كند به او پاسخ منفی داده می‌‌‌‌شود. به هرحال دورا بعداً خود را به عنوان«همسر فرانس كافكا» معرفی می‌‌‌‌كند. دورا دیامنت از اردوگاه نازی‌‌‌ها و دوران حكومت استالین بر روسیه و جنگ جهانی دوم جان سالم بدربرد، ولی سرانجام در سال 1952 در لندن درگذشت.
    كافكا 6 هفتة آخر عمر خود را در این آسایشگاه گذراند و در 3 ژوئن سال 1924 به خاطر ابتلا به بیماری سل بدرود حیات گفت. رمان ناتمام وی به نام «آمریكا» در سال 1927 منتشر شد. كافكا هیچ گاه از آمریكا دیدن نكرد اما از نظر یكی از شخصیتهای داستانی خود چنین آورده است: «كارل روسمان» 17 ساله هنگامی كه به عنوان مهاجر به لنگرگاه نیویورك وارد می‌‌شود. مجسمة آزادی را می‌‌بینید كه عوض مشعل یك شمشیر بدست دارد.
    كافكا به عنوان یك یهودی از جامعة‌آلمانی زبان های پراگ مطرود بود. اما «ماكس براد» دوستٍٍ زندگی نامه نویس او نهایت تلاش خود را برای ارتقاء كافكا در زمینة نویسندگی انجام داد، به هرحال كافكا داستان های اندكی به چاپ رساند. او در طول 2 سال‌‌‌ونیم زمان آخر عمر خویش توانست برخی از بهترین آثارش را كامل كند. از جمله این داستانها می‌‌توان به «هانگر كونستلر» اشاره كرد كه قهرمان این داستان در شغل غیرمعمول خویش به حال خود رها می‌‌‌شود تا بمیرد.
    «جوزفین و سانگرین»نیز یكی دیگر از این داستانها است كه شخصیت اصلی آن یك موش خواننده است.
    كافكا قبل از مرگش درخواست كرد كه همة دست‌‌‌نوشته‌‌‌هایش نابود شوند، اما این امر از سوی ماكس براد نادیده گرفته شد و وی داستان های ناتمام محاكمه، قصر و آمریكا را كه در زمرة داستان های كلاسیك مدرن به شمار می‌‌روند، منتشر كرد.

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    از همين موضوع: از همين نويسنده: از همين ناشر:
    ادبيات
    » دل نوشته ها 1
    » دل نوشته ها 2
    » چتری برای چه؟! خیال كه خیس نمی شود
    » زندگی با عشق
    » میرزاده عشقی
    » نصیحة الملوك
    » دیوان كامل اشعار فروغ فرخزاد
    » پختستان
    » قصه قصه ها
    » خلسه مادی
    فرانتس كافكا
    » از نوشتن
    » محاكمه
    » مسخ
    » گروه محكومین
    » مسخ
    سیاوش جمادی
    » سینما و زمان
    شادگان
    » فرهنگ ادبیات و نقد
    » سینما و زمان
    » خیابان میگل
    » گره گشا
    » موعظه شیطان
    » آذربایجان روسیه
    » تاریخ خوزستان
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی